- از: حسن خادم
- ناشر: نشر روزگار
برای دانلود قانونی کتاب چشمهی شیطان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.
معرفی کتاب چشمهی شیطان
کتاب چشمهی شیطان داستانیست پنهان و غبارآلود در انتهای افکارمان. داستانی سرشار از وهم و خیال که گویا در جهانی دیگر اتفاق میافتد. حسن خادم، به طرزی استادانه فضای وهمآلود جاده و روستاها و حتی سکوت شب را را در این اثر به تصویر کشیده است.
در بخشی از کتاب چشمهی شیطان میخوانیم:
یعنی اهالی روستاها و دهات اطراف نمیتونن بیان اینجا؟
اصلاً خبر ندارن چنین جایی وجود داره. کسی از این اطراف اینجارو ندیده!
عمه نسا داری منو میترسونی، باورم نمیشه.
چرا باور کن. شهر و دیار ما طلسم داره بهت که گفتم. اما تو نمیخواد بترسی، تو تا وقتی که اینجا هستی در امانی. بهتره بدونی شیطون شهر و دیار زیاد داره، یکیشم حوضچهاس. اینو همیشه یادت بسپار. این شهر یه چشمهای هم داره که به شیطون تعلق داره، آب حوضچهها از اون چشمه تأمین میشه. اهالی این شهر همه از آب این چشمه مینوشن. مکانش جای مقدسیه و کسی حق نداره به اون نزدیک شه. هر وقت اهالی اینجا میخوان جشن بگیرن دورش حلقه میزنن اما نباید بهش نزدیک بشن. بعدش مشغول خوشگذرونی میشن. رقص و پایکوبی اطراف چشمۀ شیطون خیلی دیدنیه.
اون چشمه کجاست من هنوز ندیدمش.
تقریباً وسطای شهره. اما این چشمه طلسمی داره که گمون نمیکنم بتونی ببینیش. اگه شیطونپرست بودی پرده از جلوی چشمت برداشته میشد. اونوقت میتونستی چشمهرو ببینی.
عمه نسا میدونی به چی فکر میکنم؟
نمیدونم خودت بگو.
به این فکر میکنم پس چرا هیچکس همراه مردش نمیاد؟
گفتم که نمیتونن. اینا اجساد رو پس از شستن میبرن تحویل میدن.
اما اگه کسی خواست همراه جنازه بیاد چی؟
نمیتونه بیاد. هر کسی دنبال نعشکش راه بیافته بین راه گم میشه!
چه شهر عجیبی دارید. پس ما چطور اومدیم اینجا؟
عمه نسا نگاهی به چشمان مارال انداخت و گفت:
نمیدونم چرا، اما خیلی دوست دارم اینجا میموندی.
ما که اینجاییم.

راهنمای دانلود کتاب چشمهی شیطان
برای دانلود کتاب چشمهی شیطان و دسترسی قانونی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.
