معرفی و دانلود کتاب صوتی تاریکی معلق روز

معرفی کتاب صوتی تاریکی معلق روز

کتاب صوتی تاریکی معلق روز نوشته‌ی زهرا عبدی، روایتگر نسلی است که دوران کودکی‌شان در جنگ گذشته و حالا به امید روزهای بهتر زندگی خود را سامان داده‌اند؛ هرچند که سایه مشکلات اجتماعی و سیاسی جامعه، سرنوشت‌شان را تغییر می‌دهد. این رمان برنده جایزه ادبی هفت اقلیم در سال 1395 و نامزد مرحله پایانی جایزه احمد محمود شده است.

درباره کتاب صوتی تاریکی معلق روز:

ممکن است داستان‌های زیادی درباره مسائل اجتماعی و اقتصادی سال‌های اخیر جامعه ایران نوشته شده باشد اما زهرا عبدی در کتاب صوتی تاریکی معلق روز توانسته با خلق شخصیت‌هایی پخته و قوی، دغدغه‌های ریز و درشت مردم را به خوبی به تصویر بکشد.

کتاب تاریکی معلق روز روایتگر زندگی سه جوان دهه شصتی است که هرکدام در مکان‌های مختلف کار مطبوعاتی می‌کنند و پیش از آن نیز به وبلاگ‌نویسی مشغول بوده‌اند. جوان‌هایی که دوران کودکی خود را در سال‌های جنگ گذرانده‌اند و همچنان نیز ردپای آن برهه بر روی زندگی‌ امروزی‌شان دیده می‌شود.

علاوه بر این نویسنده مسائل روز جامعه همچون اسیدپاشی، تاثیر تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی بر سبک زندگی مردم و وضعیت جانبازان اعصاب و روان جنگ را در دل داستان خود جای داده و با تغییر شخصیت‌ها در هر فصل، از زوایای مختلف به موضوع اصلی رمان پرداخته است. در واقع عبدی با دست گذاشتن بر روی بحران‌های جامعه ایرانی و اتفاقات واقعی زندگی مردم به خوبی توانسته اثری زیبا و تاثیرگذار خلق کند.

در کتاب صوتی تاریکی معلق روز سه شخصیت اصلی داستان هرکدام در گوشه‌ای از دنیا به زندگی‌شان ادامه می‌دهند و درگیر مشکلات شخصی خودشان هستند اما وجه مشترک آن‌ها شغلی است که به آن مشغولند.

ایما علایی رشته خبرنگاری خوانده و در یک خانواده معمولی به دنیا آمده است؛ خانواده‌ای که پدرش جانباز و مادرش معلم هستند.

دانیال دانشور سردبیر یکی از مهم‌ترین سایت‌های خبری کشور است اما در برزخی میان روابط کاری و شخصی خود گیر کرده و نمی‌داند که با علاقه‌اش نسبت به دختر مدیرش چه کند و یا چگونه روابطش را با پدر و مادرش ادامه دهد.

آتنا فرنود در شهر لندن زندگی می‌کند و در یک شبکه فارسی زبان به خبرنگاری مشغول است اما هیچ وقت نتوانسته آنطور که می‌خواهد برای سرنوشتش تصمیم‌گیری کند؛ چه در حوزه خانوادگی و چه کاری.

در کنار این سه شخصیت اصلی رمان تاریکی معلق روز، شما با دختری به نام پریسا آشنا می‌شوید که قربانی اسیدپاشی شده و پسری به نام پیمان مسئول این کار است و یوسف نیز وبلاگ‌نویسی بوده که حالا به مواد مخدر معتاد شده و زندگی‌اش رو به تباهی می‌رود.

همچنین زهرا عبدی خودش را نیز دو بار وارد قصه می‌کند؛ یک بار شعری از خودش را در یادداشت وبلاگی می‌آورد و دومین بار نیز یکی از شخصیت‌های داستان به رمان ناتمامی (دومین کتاب نویسنده) اشاره می‌کند.

زهرا عبدی را بیشتر بشناسیم:

یکی از موفق‌ترین نویسندگان و منتقدان ادبی در سال‌های اخیر، زهرا عبدی است. او در مقطع کارشناسی رشته ادبیات فارسی و رشته ادیان و عرفان را در دانشگاه تهران خوانده و مدرک کارشناسی ارشدش را نیز در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی دریافت کرده است.

عبدی با سرودن مجموعه شعر «تو با خرس سنگین‌تر از کوه رقصیده‌ای» در سال 1387 به عنوان شاعری جوان مطرح شد و پس از آن به سراغ رمان‌نویسی رفت و اولین رمانش به نام «روز حلزون» را منتشر کرد. پس از آن در سال 1395 رمان «ناتمامی» را نوشت که با استقبال زیاد مخاطبان روبه‌رو شد و چندین بار به تجدید چاپ رسید.

این نویسنده ایرانی همواره در آثارش بر ضد کلیشه‌های جنسیتی می‌نویسد و شخصیت‌های داستان‌هایش همگی برای استقلال خود اهمیت فراوانی قائل هستند. همچنین موضوعات اجتماعی و سیاسی همواره در آثارش به چشم می‌خورد و به نوعی می‌توان زهرا عبدی را فرزند زمانه خودش دانست.

او معتقد است که شیوه نظام آموزشی در ایران باعث سرکوب خلاقیت‌ها و همسان‌سازی نگاه‌ها و مغزها می‌شود و باید برای اینکه به دام چنین وضعیتی گرفتار نشد، ادبیات کلاسیک را به خوبی خواند. این مطالعه باعث گستردگی دیدگاه‌ها و ذهن‌ها می‌شود و این کار برای یک نویسنده به شدت ضروری است.

کتاب صوتی تاریکی معلق روز به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر به داستان و رمان‌های ایرانی علاقه دارید و می‌خواهید روایتی از زندگی جوان‌های مدرن امروزی بشنوید، این کتاب برای شما مناسب است.

در بخشی از کتاب صوتی تاریکی معلق روز می‌شنویم:

ایما فکر کرد که تحمل کردن توامان چند درد و مصیبت پخش شده در کل امورات زندگی، راحت‌تر از تحمل یک درد متمرکز است. وقتی همه بدنت درد می‌کند، راحت‌تر تحمل می‌کنی نسبت به وقتی که تخم چشمت یا حتی نوک انگشت شستت به سوز درد افتاده. بنا بر این قانون نانوشته می‌شود کل جامعه را با مصیبت منتشر به مویه ریز و پیوسته و بی‌آزار دور همدیگر نگه داشت؛ طوریکه آب‎ها از آسیاب بیفتد و نه نیفتد.

بیمارستان یک درد منتشر بود؛ همه کس و همه چیزش. مثل ترکش‌های بمب خوشه‌ای؛ جایی نبود که از درد حفره نشده باشد. با توصیه مخصوص رئیس بیمارستان، هر ساعتی که دلش می‌خواست می‌توانست به دیدار پدرش برود.

از همان یک بار تهدید هنوز داشت جواب می‌گرفت. علتش هم این بود که همه دوست داشتند، بیشتر از آنکه مورد رضایت زمین یا آسمان باشند، مورد رضایت شنوندگان و بینندگان عزیز در رسانه‌ها باشند.

فهرست مطالب کتاب صوتی