واقعا کتاب زیبایی بود. دردناکترین صدا از نظر من صدای گریهی مرد هست. وقتی که سعید گریه و التماس میکرد من هم با تمام وجود اشک میریختم. اینکه داستان از زبان سعید بود و سعید اینقدر به همسرش علاقه داشت رو خیلی دوست داشتم. برای آقای مهرداد مراد از صمیم قلبم آرزوی موفقیت دارم:-\
چیشد الان؟ ؟؟؟ یکم احساس میکنم موضوعش خام بود... یه جوری نبود که من سیر شده باشم انگاری باید ادامه میداشت. اما جملات و طرز بیانش فوق العاده بود واقعا میشد اسم رمان روشن گذاشت.. نویسنده خوبی داشته ممنونم
اممممم غم انگیز بود، بعدشم تقریبا تمام رمانای پلیسی ایرانی که خوندم به همین سبکه. بابا به جان خودم همهی پلیسا که خونوادشون بدست تبهکارا کشته نشده! بازم ممنون از نویسنده
بهترین رمان پلیسی که تا به حال خوندم