نقد، بررسی و نظرات کتاب بعد از تاریکی - هاروکی موراکامی
4.1
194 رای
مرتبسازی: جدیدترین
Mohsen Alipour
۱۳۹۹/۷/۱۲
21
اگه کسی فهمید آخرش چی شد به منم بگه
این موضوع با توجه به ارتباط تازهٔ عاشقانهٔ ماری با خواهرش در پایان داستان مشخص میشود. در رمان بعد از تاریکی با سه تیپ شخصیتی در مواجهه با هیولای سرمایه داری صنعتی روبرو هستیم. اول اری آسای خواهر ماری که برای فراموش کردن وحشت چنین هیولایی خوابیدن دائمی و منفعل بودن را ترجیح میدهد، دو تاکاهاشی که علی رغم آگاهی از وضعیت موجود موسیقی را (به عنوان یک امتیاز) رها میکند تا برای راحتی و تسکین درد با سیستم همراه شود و سوم ماری که آگاهی و اندیشه و راه مقابله با هیولا را بر میگزیند. به هر حال بعد از تاریکی از رمانهایی است که باید برای بار دوم آن را مطالع کرد چرا که حرفهایی برای گفتن دارد.
هاروکی موراکامی در رمان بعد از تاریکی زبان روان تر و همه فهم تری را نسبت به رمان کافکا در کرانه انتخاب کرده است. اگر چه رمان کافکا در کرانه به مراتب قدرتمندتر و عمیق تر از بعد از تاریکی است اما این موضوع باعث کم ارزش بودن رمان بعد از تاریکی نمیشود و همچنان با داستانی روبرو هستیم که در کند و کاو انسان معاصر در سیطرهٔ جهان مدرن، از دردها، شکنجهها و مسخ او توسط تبلیغات رسانهای و فرهنگ برآمده از یک سیستم سرمایه داری صنعتی اما بیهویت صحبت میکند. جامعه در رمان بعد از تاریکی به هیولایی تشبیه میشود که هزاران اندام واره دارد و تنها نیت او تلاش برای بقا و زنده ماندن است. و انسان معاصر در قاب چنین نظریه ای، نه تنها ارزش ماهوی و فردی ندارد بلکه وظیفهاش قربانی کردن هویت و فردیت خود در پیشگاه چنین هیولایی است. ماری به عنوان نمایندهٔ انسانها و خصوصا زنانی که در این ورطهٔ هولناک گرفتار شدهاند اما با آگاهی از این مسخ شدگی سعی در پیدا کردن راه برون رفتی از این مغاک هستند در رمان بعد از تاریکی ظاهر میشود. او در فاصلهٔ زمانی یک شب تا صبح (به نظر میآید که شب در این داستان نمادی از تفکر و اندیشه در وقت خواب بودن هیولا کناره گرفتن از جامعه به کمک قدرت موسیقی یا کلا هنر باشد)