نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی روح گریان من - کیم هیون هی
4.8
254 رای
مرتبسازی: جدیدترین
با سلام و احترام
باز هم یکی دیگر از کتابهایی که من عاشق مطالعه آنها هستم فرار یکنفر از جکومت استبدادی کره شمالی متن عالی، داستان عالی، ترجمه عالی، صدای گوینده هم جذابین آن را صدچندان کرده. در این سری کتابها خیلی کتابهای دیگر هم ترجمه شده که متاسفانه هنوز صوتی نشدهاند امید هرچه زودتر آنها هم با خوانش به این صورت راهی بازار گردد که واقعا عالی است. صدای زیبای شیما درخشش واقعا داستان را جذاب تر کرده است.
داستان زنی که در کره شمالی برای جاسوسی آموزش داده میشود ولی کارش به جایی میرسد که اصلا باور پذیر نیست ولی داستان عالی شیوا و جذاب است.
باز هم یکی دیگر از کتابهایی که من عاشق مطالعه آنها هستم فرار یکنفر از جکومت استبدادی کره شمالی متن عالی، داستان عالی، ترجمه عالی، صدای گوینده هم جذابین آن را صدچندان کرده. در این سری کتابها خیلی کتابهای دیگر هم ترجمه شده که متاسفانه هنوز صوتی نشدهاند امید هرچه زودتر آنها هم با خوانش به این صورت راهی بازار گردد که واقعا عالی است. صدای زیبای شیما درخشش واقعا داستان را جذاب تر کرده است.
داستان زنی که در کره شمالی برای جاسوسی آموزش داده میشود ولی کارش به جایی میرسد که اصلا باور پذیر نیست ولی داستان عالی شیوا و جذاب است.
راجع به زندگی مردم کره شمالی اطلاعات مفیدی میده. راوی فوق العاده بود و باعث جذابیت بیشتر کتاب شد. فقط آخرش همانطور که دوستان هم اشاره کردن، کمی رنگ و بوی سیاسی داره و انگار به میل سیاست مداران کره جنوبی نوشته شده انگار اغراق شده. به طور کل کتاب جالب و هیجان انگیزی بود و برای من که از زندگی مردم کره شمالی خبر نداشتم مفید واقع شد.
داستان زندگی دختری از طبقهی نسبتا مرفه کره شمالی هست که در دانشگاه زبان ژاپنی میخونه و برای شغل افسر ویژه جاسوسی شدن انتخاب میشه تا تعلیمات نظامی رو ببینه و همزمان زبان چینی رو هم یاد میگیره. در آخرین ماموریت، مکلف میشه با یکی از افسران ویژه پیر و بازنشسته نقش پدر و دختر رو با پاسپورتهای جعلی، بازی کنه و نهایتا قبل از المپیک ۱۹۸۸، همزمان با جنگ ایران و عراق، هواپیمایی شامل ۱۱۵ نفر از ساکنین کره جنوبی که اغلب از طبقه کارگر بودند و بعد از ماهها کار کردن به خانه برمیگشتند، منفجر کنه.
دستور به صورت فوق محرمانه، به او ابلاغ میشه، امکان رد درخواست رو نداشته و در صورت سرباز زدن از این دستور، در داخل یا خارج از کشورش، سرنوشت خودش و خانوادهاش به سمت اردوگاههای کار اجباری و مرگ میره. به او قول میدن چنانچه این ماموریت رو با موفقیت پشت سر بگذاره، برای همیشه بازنشسته میشه و میتونه پیش خانوادهاش برگرده تا زندگی معمولی داشته باشه و بتونه تشکیل خانواده بده.
از اونجایی که سالهای پیاپی تحت تعلیم بوده و اجازهی دیدن خانوادهاش رو به ندرت پس از گذر چند سال پیدا میکرده و حتی از ماهیت شغل، آموزشها، مسافرتهای خارجی و... اجازه صحبت با خانوادهاش رو نداشته، سال به سال بیتابی پدر و مادرش بیشتر میشه و وقتی برادرش رو در اثر بیماری از دست میده، آرزویی به جز برگشت پیش خانوادهاش نداشته و چنین ماموریتی رو نقطهی رهایی و بازگشت پیش خانوادهاش تجسم میکنه. از طرفی دیگه فکر میکرده اگر هواپیما منفجر بشه و المپیک در کره جنوبی برگزار نشه، دو کره دوباره با هم متحد میشن و با این کار به کشورش و همه مردم کره خدمت میکنه!
هواپیما منفجر میشه و عاقبت در فرودگاه بحرین دستگیر میشه.