نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ناطور دشت - جی. دی. سلینجر

مرتب‌سازی: جدیدترین
فاطمه نصیری
۱۳۹۹/۶/۲۴
خوشم نیومد. اصلا جذبم نکرد
PARSA TN
۱۳۹۹/۶/۱۸
کتاب سرگرم کننده‌ای هست و با اشتیاق دنبالش میکنید، ولی منتظر پایان جذابی نباشید!
Majid Mohamadi
۱۳۹۹/۶/۱۵
نقطه مثبت این اثر اجرای عالی و صدای خیلی دلنشین گوینده است ولی خود کتاب برخلاف شهرت بی اندازه‌اش، زیاد جالب نیست و جذابتی ندارد.
Naz Gol
۱۳۹۹/۵/۱۹
فقط راوی عالی بود، داستان واقعا رو مخ بود
نوشین نیکی
۱۳۹۹/۴/۲۶
کتاب خوبی بود اما ارتباط با فیلمش یکم برام پیچیده بود
Mino Ardeha
۱۳۹۹/۲/۲۰
تنفرم جزوی از احساسات انسانه خوب نیست علیهش موضع بگیرید
sarvenaz sadati
۱۳۹۹/۲/۱۸
صداپیشگی عالی، موسیقی متن متناسب و لذت بخش، داستان روان و جذاب
H Arab
۱۳۹۹/۱/۲۵
کتاب عالی بود حس‌های ضد و متضاد یک نوجوان رو بیان میکرد
mahshid sadri
۱۳۹۸/۱۲/۱۱
اصلا نتونستم بفهمم و کوچکترین ارتباطی نگرفتم
roya usefi
۱۳۹۸/۱۰/۱
با احترام به دوستانی که این کتاب مورد پسندشون بوده باید بگم من اصلاً از شنیدنش لذت نبردم و حتی نتونستم تمومش کنم، محتوای جالبی نداشت و نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم
Ali Karimnejad
۱۳۹۸/۹/۸
داستان یک پسر نوجوونی هستش که توی گذار از بچگی به بزرگسالی هستش. کتاب دنیای پر تناقص این پسر رو به زیبایی و از نگاه اون به تصویر میکشه.

بنظرم کتاب رو یکم با تِم روانشناسانه بخونید تا لذت بیشتری ببرید.
آمنه هلی
۱۳۹۸/۹/۷
از شنیدنش لذت بردم....
امین نظام
۱۳۹۸/۷/۱۸
چقدر خوب که تقریبا سانسوری نداشت و چقدر خوب که با صدای آقای سلطان زاده هست. ممنون کتابراه
S A
۱۳۹۸/۷/۹
به دید من ناتوردشت و فرنی و رویی بهترین داستان‌های سلینجر هستند
Alireza Eghbali
۱۳۹۸/۵/۳۱
خیلی جذاب بود
کتاب خیلی زیاد من رو یاد شخصیت امیر توی سریال وضعیت سفید میانداخت
سلطان زاده عزیز هم که مثل همیشه بالاتر از حد تصور
محمد رمضانی
۱۳۹۸/۳/۲۳
از نظر من این کتاب بحران هویتی یک نوجوان را روایت میکنه. (اونم از نوع غربیش) گوینده بسیار خوب بود. اگرچه شخصیت پردازی همه افراد توسط یک نفر کار را ضعیف میکند ولی گوینده بسیار خوب بود. در کل از کتاب لذت بردم ولی نمیتونم بگم عالی بود.
منصور کارخانه
۱۳۹۸/۱/۸
فوق‌العاده است مخصوصا با صدای آقای سلطان زاده
Pejman Pirmoradi
۱۳۹۷/۱۱/۲۸
این کتاب درباره نفرت است، درباره حس گریزانى از ظواهر معقول زندگى، حس دانستن پوچى و فریب بسیارى از ارتباطاط و ملاحضات اجتماعى در رفتار ناخودآگاه انسان در جامعه خودش... اگر کتاب "ساندویچ ژامبون " بوکوفسکى رو خونده باشید و خوشتون اومده باشه قطعاً این اثر هم شما رو راضى خواهد کرد. جالبه که زمان مورد بحث هر دو کتاب دهه ٣٠ تا ٦٠ آمریکاست، یعنى اوج کاپیتالیسم و فردگرایى در تمامى دورانها و خب براى افرادى از اون جامعه که حساس بودند و متفکر، این چیزى جز افول بشرى و انحطاط انسانى نبوده و تداوم اون تفکر حالا اختاپوسى رو شکل داده که على رغم افسردگى بسیار متوحش و متوقع شده و جز دست و پاهاى بزرگ خودش رو نمیبینه. به قول جمله اى از همین کتاب: "به اندازه یک گرگ وحشى مهربان بود".... .
<< 1 2