نقد، بررسی و نظرات کتاب حسادت - محمدعلی قجه
3.8
706 رای
مرتبسازی: جدیدترین
یه داستان کوتاه اما واقعا عالی. خیلی ترسناکه که ادم قیافش زشت بشه. مخصوصا برای کسی مثل مهسا که قبلن واقعا زیبا بوده. واقعا درک میکنم حسشو. وسطای رمان دلم میخاست امیر رو خفه کنم البته همراه با شیما. کم کم داشت باورم میشد که امیر داره حسشو نسبت به مهسا از دست میده. حالم داشت از مردا به هم میخورد. اما پایانش عالی بوود. البته که شاید فقط ۲۰ درصد از مردا بتونن همچین واکنشی داشته باشن. مطمعنن بیشترشون همچین چیزی رو قبول نمیکنن و ممکنه برن سراغ زنی زیباتر. بالاخره مرد هستن و عقلشون به چشمشون.
سلام به نظرم یکم تناقض داره من هی دارم میخونم و میبینم که آقایی که داره میگه عاشق همسرشه مدام از زیبایی زنای دیگه حرف میزنه مثلا میگه شیما با چشمای زیباش یا دستای ضریفش خب یه مردی که تازه چند روزه با اون وضعیت عشقش رو دیده چطوری اینقدر راحت از زیبایی زن دیگه حرف میزنه انگار میخواد بگه من با اینکه دیدم اونا زیبا هستن بازم به زنم وفادارم یکم اذیتم میکنه این مدل نوشتهها انگار میخواد به مخاطب بگه ببینین من چقدر خوبم
جالب کوتاه و مختصر وفاداریشو ثابت کرد اما حس عاشقانهاش خوب القا نشده بود و غلط املایی هم داشت
درکل خوشم اومد با اینکه کوتاه بود از صدتا رمان بلند مزخرف بهتر و البته زیباتر بود امیدوارم که یک رمان بلند و باجزئیات بیشتر از این نویسنده عزیز بخونیم چون فکر کنم بتونه رمان خوبی بنویسه
درکل خوشم اومد با اینکه کوتاه بود از صدتا رمان بلند مزخرف بهتر و البته زیباتر بود امیدوارم که یک رمان بلند و باجزئیات بیشتر از این نویسنده عزیز بخونیم چون فکر کنم بتونه رمان خوبی بنویسه
آقای قجه کتاباتون عالیه و اینکه وقتی هر نظری رو میخونم میبینم شما به هر نظری پاسخ دادید و اگرچه برخی از نظرها واقعا بی احترامی به شما و کتاب هست بازم تشکر کردید این رو نشون میده ک خیلی و بیشتر از هر نویسندهای ب نظرات و خوانندههای آثارتون اهمیت میدید و این واقعا من رو شاد میکنه ک انقدر بفکر ما هستید هر کتابتون یجور زیبایی و خوبی داره ک من عاشق سبک نوشتن شما هستم و احترام خاصی براتون قائلم❤❤❤❤🙏🙏 بی صبرانه منتظر بقیه اثر هاتونم بخاطر ما ادامه بدید❤
من از این کتاب خوشم نیومد یه جور تخیلی بود چرا ما در اطراف مون زوجهای اینجوری نمیبینیم حتی یک درصد. چرا بعضی از نویسندگان رمان داخلی انقدر اغراق امیز مینویسند مگه نباید کتاب تا حدی واقعی باشه همیشه از خواندن بیشتر رمانهای داخلی پشیمون شدم البته بجز چندین نویسنده معروف مثل هوشنگ مرادی کرمانی ایشون کتاب هاشون بی نظیر ان
من اول داستان خوندم جالب نبود هیچ چیزش به واقعیت نزدیک نبود که بخوام با داستان خو بگیرم و ارتباط برقرار کنم. احساس میکنم نویسنده سر سریی داستان نوشته. اولا از بیمار تصادفی هزینه نمیگیرن رایگان هست حالا فرض میکنیم بگیرن اخه کجا میان وسط عمل حساب کتاب کنن و هزینه علی الحساب بخوان
سلام آقای قجه نوشته بسیار خوبی بود.
در مورد انگشت شمار بودن این نوع مردان و عشقها باید بگویم آن دختران هم کم هستن اما برای آنکه مثلها شویم دیر نیست شما هر جور آدمی باشی همان نوع آدم هارا هم جذب میکنید و استفاده از کلمه انگشت شماره بودن اشتباه است. آستین بالا بزنید و تغییر کنید این داستانها فقط برای خواندن نیست. درس بگییرید و به کار ببندید
در مورد انگشت شمار بودن این نوع مردان و عشقها باید بگویم آن دختران هم کم هستن اما برای آنکه مثلها شویم دیر نیست شما هر جور آدمی باشی همان نوع آدم هارا هم جذب میکنید و استفاده از کلمه انگشت شماره بودن اشتباه است. آستین بالا بزنید و تغییر کنید این داستانها فقط برای خواندن نیست. درس بگییرید و به کار ببندید
خدا قوت آقای قجه. نثر ساده نویسی شما رو تحسین میکنم. البته به جزئیات خیلی کم اشاره شده بود اگر داستان کمی دارای اتفاقات حاشیهای بود و ذهن خواننده رو بیشتر درگیر رابطه بین امیر و شیما میکرد بسیار جذابتر میشد. البته من بعنوان یک کتابدار نظر دادم نه بعنوان یک نویسنده. شاد و پیروز باشید
متاسفانه داستان خیلی خام و نپخته بود. و با اشتباهات تایپی زیاد