نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی تقصیر من نیست - مهدی عبدالله پور
3.9
713 رای
مرتبسازی: جدیدترین
محمد امیر رضایی
۱۴۰۱/۴/۲
00
خلی خوب بود. من که ازش خلی خوشم اومد
نمیدونم چرا هیچکدوم از داستانهای صوتی رایگانی که از کانون فرهنگی چوک هست، پایان و جمعبندی خوبی نداره؟ خیلی خوب میشه اگر که نکته و هدف پنهانی هم در داستان وجود داشته باشه. کل داستان حول محور اینکه پیرزن تنها و ناتوان هست و نمیتونه از خیابون عبور کنه گذشت. یک قسمتی هم خیلی غیرواقعی بود. ابتدای داستان مردم رسماً منت میکردن که از خیابون ردش کنن اما خودش قبول نمیکرد! یکم که گذشت پیرزن منت میکرد مردم بی توجه بودن؟ والله که مردم هیچوقت انقدر سنگدل نیستن!
اصلاً خوشم نیومد👎
اصلاً خوشم نیومد👎
درود، داستان جالبی بود، داستان تک تک ما انسانها، در نقش پیرزن میتواند هر کدام از ما قرار بگیرد. ما هم خیلی از اوقات اتفاقاتی را تصور میکنیم که بعد با خود میگوییمای کاش این کار را نکرده بودیم. پیرزن با آن تصوراتش باعث شد که بر بدنش فشار بیاید، عرق سرد بر تنش نشست و تنشهایی بر آن وارد شد و از همه مهم تر این که دیگر جرئت رد شدن از خیابان را پیدا نکرد. میتوان به راحتی وجه شبه را بین داستان خیلی از ماها و این داستان که نویسنده با عادی انتخاب کردن موضوعش سعی در جلب توجه داشت، پیدا کرد. تنها چیزی که این میان کمی اشتباه بود صدای گویندهها بود. صداهایی بی احساس که اصلا به نقش آنها نمیخورد. اما از داستان بسیار لذت بردم. کوتاه، جامع، آموزنده و سرگرم کننده بود. سپاس.
بنظر من خیلی قشنگ بود ما انسانها طوری با سالمندان رفتار میکنیم ک انگار خودمون پیر نمیشویم و اصلا نیاز به کمک نداریم پس بنابراین باید ما هم به پیران و سالمندان شهرمون کمک کنیم در هر شرایطی
در واقع نویسنده این طور وانمود کرد که ما نیز در مقابل مرگ و زندگی اون پیرزن مسئول هستیم اگر کمکش کرده بودن شاید به زندگیش ادامه میداد و حتی ممکن بود خیالات پیرزن واقعی بشه اون موقع کی
جواب گو بود؟
ممنونم خسته نباشید
در واقع نویسنده این طور وانمود کرد که ما نیز در مقابل مرگ و زندگی اون پیرزن مسئول هستیم اگر کمکش کرده بودن شاید به زندگیش ادامه میداد و حتی ممکن بود خیالات پیرزن واقعی بشه اون موقع کی
جواب گو بود؟
ممنونم خسته نباشید
وای خدا چقدر داستان مفیدی بود. این داستان تنهایی پیر زنی رو روایت میکنه که خیلی هامون هزاران بار در خیابونا میبینیم امثالشو. و واقعا خیلی وقتها با بی اعتنایی از کنارشون رد میشیم. انگار هیچوقت خودمون پیر نمیشیم وبه کسی نیاز پیدا نمیکنیم! عالی بود. از تمام دست اندر کاران این داستان ممنونم.... با تقدیم احترام 🌹❤️🌹🌹❤️🌹😘🙏🌹🌹
ارزش یک بار خوندن را داشت ولی قطعاً اگر رایگان نبود هزینه کردن برای خواندن همچین کتابی عقلانی نیست به نظر من این نوع داستانها باید به شکل مجموعه در اختیار خوانندگان قرار بگیرند البته اصلاً منظور نادیده گرفتن زحمت صوتی کردن همچین کتابی نیست ولی کتابهای وزین دیگری هستند که بیشتر شایسته صوتی شدن هستند مخصوصا برای در اختیار قرار دادن قشر کم بینا و نابینایان عزیز تا این طیف هم از مطالعه کتابهای خوب و ارزشمند جهان محروم نباشند
درسته بعضا بی توجهی به انسانهای اطراف اتفاق میوفته ولی فکر نکنم تو ایران تا این حد شدید باشه
البته من خودم بعضا تو اتوبوس دیدم که خانمها پشت سر پیرزنهایی که با عصا وارد میشن غر میزنن و میگن چرا با این وضع اومده بیرون ولی من خودم چنین پیرهایی که بر محدودیت ناشی از پیری غلبه میکنند و با جسارت بیرون میان رو تحسین میکنم
به نظرم صدای پیرزن خیلی جوان بود😀😀😀
البته من خودم بعضا تو اتوبوس دیدم که خانمها پشت سر پیرزنهایی که با عصا وارد میشن غر میزنن و میگن چرا با این وضع اومده بیرون ولی من خودم چنین پیرهایی که بر محدودیت ناشی از پیری غلبه میکنند و با جسارت بیرون میان رو تحسین میکنم
به نظرم صدای پیرزن خیلی جوان بود😀😀😀
کتاب جالبی بود که داستان نسبتاً ساده اما دلپذیری داشت. ابعاد مثبت آن جملات روان و کوتاه آن بود که مخاطب را گیج و سردرگم نمیکرد. داستان با وجود کوتاه بودن پندهای اخلاقی زیبایی داشت که خواننده را به فکر وادار میکرد. پندهایی چون کمک به افراد سالمند و ناتوان، بی توجه نبودن به وقایع و آدمهای اطرافمان و محبت بی منت به دیگران و...
نقطهی اوج داستان هم که مرگ پیرزن بود شوک بزرگی از غم را به مخاطب داستان منتقل میکرد و پایان خوش آن که تخیلات زن از مرگش بود این شوک را خنثی کرده و مخاطب را مجدداً خوشحال میکرد که من این مراتب را بسیار دوست داشتم.
ابعاد منفی داستان هم شخصیت پردازیهای ناقص بود. داستان در قسمتهایی رئال بودن خود را نقض میکرد برای مثال آن جا که همه بی تفاوت بودند غیر واقعی بود چرا که محال است در میان دهها نفر همه بی تفاوت و بی احساس بگذرند.
اما به طور کلی داستان خوب است و ارزش جوش کردن دارد. من از گویندگی کتاب هم نسبتاً راضی بودم. خسته نباشید میگویم به عوامل کتابراه و کانون فرهنگی چوک
🌹💐❤️🧡
نقطهی اوج داستان هم که مرگ پیرزن بود شوک بزرگی از غم را به مخاطب داستان منتقل میکرد و پایان خوش آن که تخیلات زن از مرگش بود این شوک را خنثی کرده و مخاطب را مجدداً خوشحال میکرد که من این مراتب را بسیار دوست داشتم.
ابعاد منفی داستان هم شخصیت پردازیهای ناقص بود. داستان در قسمتهایی رئال بودن خود را نقض میکرد برای مثال آن جا که همه بی تفاوت بودند غیر واقعی بود چرا که محال است در میان دهها نفر همه بی تفاوت و بی احساس بگذرند.
اما به طور کلی داستان خوب است و ارزش جوش کردن دارد. من از گویندگی کتاب هم نسبتاً راضی بودم. خسته نباشید میگویم به عوامل کتابراه و کانون فرهنگی چوک
🌹💐❤️🧡