نقد، بررسی و نظرات کتاب میدگارد 5: آخرین فرزند زمین - احمدرضا صالحی
مرتبسازی: جدیدترین
کلیت داستان خوبه مثل خیلی از داستانهای مطرح.
اگه فانتزی خون باشید و این کتاب رو بخونید میبینید ک مثل اش شله قلمکار میمونه ک از کلی داستان توش مشت هست یسری جاها خوب کنار هم جم شدن و یسری جا خیلی فاجعه داستانها و ایدهها خیلی ب داستانهای وار کرفت نزدیک جوری ک نمیشه انکار کرد ولی بهم ریختگی اونو نداره البته بد وار کرفت یجاهایی از هری پاتر ایده گرفته شده ولی ترکیبشون بد هم نبوده ولی این الگو گرفتنها بزرگترین مشکلش اینه که ب قلم نویسنده نمیخوره و یجاهایی نتونسته دنیای خودشو واقعا ماله خودش کنه مثل هری پاتر ک اونم ی دنیای اکثر فانتزیهای معروف دنیایی ک خلق میکنن وقتی میخونید میگید این ی دنیای دیگس ولی این کتاب اینطور نبوده ک البته مشکلی نداشته ب نظرم با ایرادات و نواقصی ک داره جاهای حاشیهای داستان در حدی نویسنده خوب ظاهر شده با اینکه ایدهها یجورایی کپی شده ولی با یه داستانکلی امیخته و به سبکی رمان نویس معروف نوشته شده ولی چون شخصیت خود نویسنده و قلمش فرق داره تو خیلی جاها متوجه میشین یسری متنا اصل به این کتاب نمیخوره و ننشسته تو کار و خیلی چیزا کوچیک شاید بعد خوندن زیاد برای شما عادی بشه و تو داستان غرق تون کنه و متوجه نشید ولی یسریجاها هم اصلا میاردتون بیرون. ی نکته منفیم ک داره هرچی جلو تر میره داستان حالت افسانه اسطورهای رو کم کم از دس میده میشه رمان کاملاعشقی فانتزی و قشنگ خوی العان ایرانیا توش رعایت شده یه دو سه هزار نفری هستن ک بلا استثنا ب عشقشون نرسیدن و فصل این جلد ک دیگه شورشو هم در میارهی هفت هشتا شکست عشقی میزاره تو شک راحت میشه کتابو تا سی جلد ادامه داد ولی در عوض اینجا اونجنگو مشکلاتو یجوری جم میکنن کخودش بایدی کتاب میشد مشکل بعد نام افر ک کاظم فاجعس
اگه فانتزی خون باشید و این کتاب رو بخونید میبینید ک مثل اش شله قلمکار میمونه ک از کلی داستان توش مشت هست یسری جاها خوب کنار هم جم شدن و یسری جا خیلی فاجعه داستانها و ایدهها خیلی ب داستانهای وار کرفت نزدیک جوری ک نمیشه انکار کرد ولی بهم ریختگی اونو نداره البته بد وار کرفت یجاهایی از هری پاتر ایده گرفته شده ولی ترکیبشون بد هم نبوده ولی این الگو گرفتنها بزرگترین مشکلش اینه که ب قلم نویسنده نمیخوره و یجاهایی نتونسته دنیای خودشو واقعا ماله خودش کنه مثل هری پاتر ک اونم ی دنیای اکثر فانتزیهای معروف دنیایی ک خلق میکنن وقتی میخونید میگید این ی دنیای دیگس ولی این کتاب اینطور نبوده ک البته مشکلی نداشته ب نظرم با ایرادات و نواقصی ک داره جاهای حاشیهای داستان در حدی نویسنده خوب ظاهر شده با اینکه ایدهها یجورایی کپی شده ولی با یه داستانکلی امیخته و به سبکی رمان نویس معروف نوشته شده ولی چون شخصیت خود نویسنده و قلمش فرق داره تو خیلی جاها متوجه میشین یسری متنا اصل به این کتاب نمیخوره و ننشسته تو کار و خیلی چیزا کوچیک شاید بعد خوندن زیاد برای شما عادی بشه و تو داستان غرق تون کنه و متوجه نشید ولی یسریجاها هم اصلا میاردتون بیرون. ی نکته منفیم ک داره هرچی جلو تر میره داستان حالت افسانه اسطورهای رو کم کم از دس میده میشه رمان کاملاعشقی فانتزی و قشنگ خوی العان ایرانیا توش رعایت شده یه دو سه هزار نفری هستن ک بلا استثنا ب عشقشون نرسیدن و فصل این جلد ک دیگه شورشو هم در میارهی هفت هشتا شکست عشقی میزاره تو شک راحت میشه کتابو تا سی جلد ادامه داد ولی در عوض اینجا اونجنگو مشکلاتو یجوری جم میکنن کخودش بایدی کتاب میشد مشکل بعد نام افر ک کاظم فاجعس
بسیار عالی دوستداران رمانهای تخیلی حتما بخونن. فقط یک جا اریا تو سفر به گذشته وقتی تمرین زیر زمین رفتن انجام میداد گفت گیملی هم میتونه اینو انجام بده درحالی که تا اون زمان اریا گیملی رو ندیده بود وصوفیا هم که هنوز در زمان قدیم بود. ولی واقعا احسنت به نویسنده این مجموعه رمان. بی صبرانه منتظر جلدهای بعدی این کتاب هستم
مجموعه میدگارد یکی از بهترین کتابهای نوشته شده هست
اما چند تا مشکل ریز داره
اول از هر چیزی از نویسنده درخواست میکنم کتاب میدگارد 6 رو هر چه زودتر بنویسندو به دست خوانندگان برسونن....
اولین مشکلی که این فصل کتاب داشت این بود که زیاد به شخصیتهای جدید نپرداخته بودن مثل دینارگل (تینا قدیم)، زمهیر، سیروس، سیروان، خود صوفی و سکویا و پادشاه بائوباب و حتی خود شاهزاده نسرم که خیلی چیزها درباره اون هنوز برای خوانندگان این کتاب جای سوال دارد....
به نظر من تو این فصل کتاب میتونستن درمورد این اشخاص بیشتر توضیح بدن....
بیشترین مشکل از نظر بنده همین نپرداختن به این شخصیتها بود در این فصل
در فصل بعد من دوست دارم که دینارگل با همون شوهر زمینیشون وارد گروه آریا بشن
و قبل از اینکه وارد گروه بشن پدر تینا یعنی سورنا هم پیدا کنن و سه نفری وارد گروه آریا بشن و بعد از مدتی بفهمن که گذشته دینارگل یا تینا چی بوده و اون موقع دیگه آریا و تینا علاقهای به هم نداشته باشن.....
مورد بعدی این هستش که آریا نظرش رو در مورد صوفیا تغییر بده و با صوفیا ازدواج کنه....
نکته بعدی درمورد فالی و کیارش هست که یجوری یه اتفاقی بیوفته و اون طلسم وفاداریشون از بین بره
و با تشکر از نویسن ه محترم چناب آقای احمدرضا صالحی برای نوشتن این کتاب جذاب💪♥️❤️
یه درخواست هم از خوانندگان این نظر دارم که اگه کتابهایی توی این سبک به جز هری پاتر میشناسند در پاسخ به من معرفی کنند😅🙂
اما چند تا مشکل ریز داره
اول از هر چیزی از نویسنده درخواست میکنم کتاب میدگارد 6 رو هر چه زودتر بنویسندو به دست خوانندگان برسونن....
اولین مشکلی که این فصل کتاب داشت این بود که زیاد به شخصیتهای جدید نپرداخته بودن مثل دینارگل (تینا قدیم)، زمهیر، سیروس، سیروان، خود صوفی و سکویا و پادشاه بائوباب و حتی خود شاهزاده نسرم که خیلی چیزها درباره اون هنوز برای خوانندگان این کتاب جای سوال دارد....
به نظر من تو این فصل کتاب میتونستن درمورد این اشخاص بیشتر توضیح بدن....
بیشترین مشکل از نظر بنده همین نپرداختن به این شخصیتها بود در این فصل
در فصل بعد من دوست دارم که دینارگل با همون شوهر زمینیشون وارد گروه آریا بشن
و قبل از اینکه وارد گروه بشن پدر تینا یعنی سورنا هم پیدا کنن و سه نفری وارد گروه آریا بشن و بعد از مدتی بفهمن که گذشته دینارگل یا تینا چی بوده و اون موقع دیگه آریا و تینا علاقهای به هم نداشته باشن.....
مورد بعدی این هستش که آریا نظرش رو در مورد صوفیا تغییر بده و با صوفیا ازدواج کنه....
نکته بعدی درمورد فالی و کیارش هست که یجوری یه اتفاقی بیوفته و اون طلسم وفاداریشون از بین بره
و با تشکر از نویسن ه محترم چناب آقای احمدرضا صالحی برای نوشتن این کتاب جذاب💪♥️❤️
یه درخواست هم از خوانندگان این نظر دارم که اگه کتابهایی توی این سبک به جز هری پاتر میشناسند در پاسخ به من معرفی کنند😅🙂
با عرض سلام خدمت نویسنده محترم این کتاب فوق العاده زیبا و هیجانی آقای احمدرضا صالحی.
واقعا کلمات برای تعریف کردن از این اثر فوق العاده زیبا و به شدت قوی قاصره.
امیدوارم همچنان پر قدرت ادامه بدین و به این زودیها این کتاب تمام نشه D:. واقعا با این کتاب میشه یک زندگی جدیدی رو در ذهن خودمون تجربه کنیم و من بشدت دوست دارم ادامه این داستان رو با جزئیات خیلی بالاتری ببینم و بخوانم، و از اینکه جملات اولیه فصل اول کتاب رو که در این فصل دیدم که فترس در کنار آریا در قطار باهم ملاقات کردند و... یه حس خوبی بهم دست داد که حس کردم این فصل یعنی فصل ۶ که داره میاد تازه شروع داستان میدگارده (امیدوارم اینجوری باشه😅) و با اشتیاق بیشتر از قبل منتظر فصلهای جدید با هیجانی بیشتر از این کتاب بسیاره زیبا هستم (فکر میکنم اکثر افرادی هم که تا این فصل کتابو خوندن با من همنظر باشند😁)
با اینکه میدونم در نوشتن دستون زیاد باز نیست و برای اینکه چاپ اثرتون به مشکل بر نخوره مجبورین از بیان خیلی از جملات و کلمات در نوشته هاتون دست بکشید، ولی باز با این حال و با وجود تمام این سختیها که سر راهتون بوده چنین اثری رو خلق کردین و به عاشقان کتاب عرضه کردین، به شخصه از شما متشکرم.
امیدوارم همچنان پر قدرت و با انگیزهای بالا به کار زیباتون ادامه بدین و همچون فردوسیها بدرخشید. از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت روز افزون همراه با سلامتی و دل خوش را دارم.
با احترام فرآوان پوریا باقری هفشجانی.
واقعا کلمات برای تعریف کردن از این اثر فوق العاده زیبا و به شدت قوی قاصره.
امیدوارم همچنان پر قدرت ادامه بدین و به این زودیها این کتاب تمام نشه D:. واقعا با این کتاب میشه یک زندگی جدیدی رو در ذهن خودمون تجربه کنیم و من بشدت دوست دارم ادامه این داستان رو با جزئیات خیلی بالاتری ببینم و بخوانم، و از اینکه جملات اولیه فصل اول کتاب رو که در این فصل دیدم که فترس در کنار آریا در قطار باهم ملاقات کردند و... یه حس خوبی بهم دست داد که حس کردم این فصل یعنی فصل ۶ که داره میاد تازه شروع داستان میدگارده (امیدوارم اینجوری باشه😅) و با اشتیاق بیشتر از قبل منتظر فصلهای جدید با هیجانی بیشتر از این کتاب بسیاره زیبا هستم (فکر میکنم اکثر افرادی هم که تا این فصل کتابو خوندن با من همنظر باشند😁)
با اینکه میدونم در نوشتن دستون زیاد باز نیست و برای اینکه چاپ اثرتون به مشکل بر نخوره مجبورین از بیان خیلی از جملات و کلمات در نوشته هاتون دست بکشید، ولی باز با این حال و با وجود تمام این سختیها که سر راهتون بوده چنین اثری رو خلق کردین و به عاشقان کتاب عرضه کردین، به شخصه از شما متشکرم.
امیدوارم همچنان پر قدرت و با انگیزهای بالا به کار زیباتون ادامه بدین و همچون فردوسیها بدرخشید. از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت روز افزون همراه با سلامتی و دل خوش را دارم.
با احترام فرآوان پوریا باقری هفشجانی.
اگه سه تا ستاره دیگه هم بود میدادم
داستان فوق العادهای بود و من رو از سروصداهای شهر تهران برد به دنیای دیگری، دنیایی که آدم اصلا دلش نمیخواد تموم بشه یا نمیخواد به دنیا خودش بازگردد
آقای صالحی خدا قوت👊
اگر امکانش هست زود تر میدگارد ۶ رو بذارید تا بتونیم دوباره به اون دنیا برگردیم
ممنون❤🌹
داستان فوق العادهای بود و من رو از سروصداهای شهر تهران برد به دنیای دیگری، دنیایی که آدم اصلا دلش نمیخواد تموم بشه یا نمیخواد به دنیا خودش بازگردد
آقای صالحی خدا قوت👊
اگر امکانش هست زود تر میدگارد ۶ رو بذارید تا بتونیم دوباره به اون دنیا برگردیم
ممنون❤🌹
کتاب خوبو سرگرم کنندهای هست درسته از جی کی رولینگ تقریبا کپی شده که نویسنده کتاب هری پاتر بوده ولی داستان استقلال خودشو داره و خیلی هم جذابیت داره برای خواننده و یه نویسنده ایرانی این اثر خوبو خلق کرده آقای صالحی خسته نباشید بابت خلق کردن همچین رمان خوبو با کیفیتی از خواندن این رمان لذت بردم
به نظر من آقای صالحی نویسنده توانمندی اما این فصل از میدگارد اصلا قابل قیاس نبود با فصلهای دیگه، خیلی کسل کننده شده بود، تکلیف تینا هم که مشخص نشد آخر که به زمان خودش برگشت یا هنوز تو گذشته است
😶
و اینکه چرا الکی صوفیا عاشق آریا شد اصلا قابل فهم نیست برام
و لطفاً فصل شیش میدگارد و سریع تر به چاپ برسونید 🌷
😶
و اینکه چرا الکی صوفیا عاشق آریا شد اصلا قابل فهم نیست برام
و لطفاً فصل شیش میدگارد و سریع تر به چاپ برسونید 🌷
درود. از خواندن کتاب لذت بردن البته یک پیشنهاد داشتم 😊در دنیای این پری زاد که مشکل معیشت و تورم نیست اگر بانوان محترم خواننده کتاب اجازه بفرمایند برای یک بار هم که شد این خانم سکویا و خانم صوفیا هر دو همسر این پری زاد شوند خدا را شکر هر دوتای این خانم به اندازه کافی دارای و ثروت دارند که بار معیشتی خاصی به پری زا واردنمی کنند 🤩
با سلام کتاب خیلی خوبی بود ومن ازاینکه به اخرش رسیدم خیلی ناراحت شدم دوست داشتم هیچ وقت تموم نشه اما یه اشکالاتی هم داشت مثلا زمانی که اریا وبقیه به کوه مشرق میرن سوده بارداربود اونها وقتی برمیگردن درمیدگارد زمان یک سال طول کشیده وقتی میفهمن مردم به گوی تبدیل شدن ودنبال راهی برای نجاتشون میگردن بازچندماهی گذشته پی چرا بچه سوده به دنیا نیامد عملا این قضیه بارداری به فراموشی سپرده شد نویسنده یادش رفت که سوده باردار هست واینکه درمورد اینکه ادما میتونستن پریها روببینن مثل زاداکوپ وپرستو وپارسیس که تینا رومیدید پس چرا ژولیت رو ازخانوادهاش جدا کردن خوب اونوهم میتونست بره وخانوادهاش روببینه واونا هم اون روببینن یا جایی که کیارش به صوفیا میگه یه بار اریا گمشده بود وما دنبالش میگشتیم حضورش روحس میکردیم اینجاست اما نمیدیدیمش ورصورتی که اریا بعد ازبرگشت از زمان صبح روز بازی بیدارشد که تازه بازی میخواست شروع شه واون فکر میکرد همه چی وخواب دیده وکسی متوجه غیبت اون نشده بود
سلام و خسته نباشید به نویسنده عزیز.
این کتاب واقعاً فوق العادس نه اصلاً نمیشه کلمهای رو برای توصیفش بگم، بی صبرانه منتظر جلد6 هستم ولی بر خلاف بیشتر نظرات من معتقدم که هر چقدر زمان بیشتری رو برای یه کتاب بزارید بهترین میشه پس برای اینکه دوباره بتونم در دنیای رویا غرق بشم هر چقدر که لازم باشه صبر میکنم. و اینکه لطفاً لطفاً آریا با صوفیا ازدواج کنه😭😄و سکویا بمیره😤اینطوری عالی میشه. ممنون
این کتاب واقعاً فوق العادس نه اصلاً نمیشه کلمهای رو برای توصیفش بگم، بی صبرانه منتظر جلد6 هستم ولی بر خلاف بیشتر نظرات من معتقدم که هر چقدر زمان بیشتری رو برای یه کتاب بزارید بهترین میشه پس برای اینکه دوباره بتونم در دنیای رویا غرق بشم هر چقدر که لازم باشه صبر میکنم. و اینکه لطفاً لطفاً آریا با صوفیا ازدواج کنه😭😄و سکویا بمیره😤اینطوری عالی میشه. ممنون
بسیار کتاب خوب و عالی هست من واقعا هر لحظه ک داشتم این پنچ جلد رو میخوندم از این دنیا قافل شدم و خودم رو توی میدگارد و هوادسش تصور میکردم واقعا از آقای صالحی تشکر میکنم وی نکته دیگه این ک لطفا زود تر میدگارد ۶ رو منتشر کنید چون واقعا مشتاق ادامه دادن این کتاب زیبا هستم ولطفا صوفیا ب آریا برسه و این ک علاقه صوفیا ب آریا خیلی غیر منتظره بود لطفا درباره این مورد بیشتر صوفیا توضیح بده😂😂
لصفا بگید جلد ۶ کی میاد