نقد، بررسی و نظرات کتاب جوینده - امین فرد

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
سانیا باقری
۱۴۰۰/۲/۴
حالا اسم جلد دو تغییر می‌کنه یا میشه مثلا جوینده۲؟ میشه اگه وارد کتابراه شد جوری بشه ک به مایی ک کتاب رو خوندیم خبر داده بشه؟ 😅😃😃
کتاب ادبی‌ای ک نبود، ‌ی داستان جالب داشت و ساده روایت میشد اما ساده جلو نمی‌رفت یچیزی مثل شکستن قلب یک پری یا شکار بود قشنگ و جذاب بود و تو سیر داستان حس خوبی میداد ب ادم 💚💚💚💙💙💙
× خیلی از کلمه شبح استفاده شده بود، نمی‌شد بگه سایه ش رو میدید؟؟؟
درواقع این چن شب خابش رو هم میدیدم، شاهکار نیست ولی فضای قشنگ و تاثیرگزاری داره مثل فیلم‌های اکشن امریکایی می‌موند
فقط اینکه یجاهاییش قابل پیش بینی و کلیشه‌ای بود، اینکه دو نسل از کاپیتان‌ها یجور بمیرن و خودشون رو فدا کنن یا اینکه هیولا عاشق دختر انسان شه. اینا رو تو اثرهای دیگه هم دیدیم ولی بازم خوب بود♡
ثمین خوش قلم
۱۴۰۰/۳/۲۹
بادرودوسپاس ازکتابراه برای گذاشتن برخی کتابهای خوب مثل این موردکه میتوان ادعا کرد یکی ازکم اشتباهترین کتابهای این سایت ازنظراملایی بودکه ان‌شاءالله
درویرایش‌های بعدی اشتباهات تایپی ونگارشی باقیمانده رفع خواهدشد
وامایکی ازامتیازات این کتاب عدم استفاده ازکلمات مستهجن ومخلوقِ
طبقه اجتماعی خاص که بیشتراز اراذل واوباش نیزهستند
ومتأسفانه دراین سالهای اخیربشدت مورداستفاده‌ی نویسندگان ایرانی وفیلم سازان فیلمهای وآبکی وبفرموده قرارگرفته واززبان
قهرمانان آنهادرهرسطح
اجتماعی که باشند اعم ازدکتر ومهندس ودانشجوواستادومؤمن وروشنفکروبازاری ورئیس ومرئوس
مادروپدروکوچک وبزرگ و.. تراوش می‌نماید.
اماانچه برایم مهم تروقابل اعتناترست، موفقیت نویسنده درنشان دادن عمق فاجعه ایست، عظیم وبسیارمحتمل وخوابیده درکمین حیات وبقاءزمین وحتی بهترست بگویم شروع شده، برای نابودی زمین آنهم به دست انسان خودشیفته وتمامیت خواه بخصوص مسؤولان کشورها.
اگرچه نویسنده محترم درتوصیف لباس ووضعیت جسمانی وروحی قهرمانان وفضا واماکن وغذاهاخوب قلم فرسایی نکرده اما در بیان حالاتی نظیرسرمایش وگرمایش وتشنگی وخستگی وترس ونومیدی، بسیار موفق بوده، طوریکه خواننده همگام با قهرمانان به همه این حسهادست می‌یابد. ونکتهٔ آخراینکه هرچه فکرکردم نتوانستم دلیل انتخاب تمام اسامی بصورت خارجی، انهم توسط یک نویسنده‌ی ایرانی رادرک کنم حتی اگراین انتخاب باعث شده باشددست نویسنده دربیان بعضی صحنه‌ها
بازترشود
بازهم پسندیده نیست
زیراممکنست چنین انتخابی باعث گردددرذهن خواننده‌ی ایرانی این فرضیه متبادر شودکه این فاجعه مختص اغیارست.
واماخواندن وتفکر، پیرامون این رمان رابه همگان توصیه می‌کنم،
باشدکه هریک ازماسفیری شویم برای حراست زمین وجهان هستی. باسپاس
مهوش باغستانی
۱۴۰۰/۵/۳۱
با درود
کتاب بسیار جذاب و پرکشش است، قلم روان و بی تکلف نویسنده همراه با داستانی تخیلی خواننده را مجذوب کرده و بدنبال خود می‌برد، تصویر سازی زیبا از موقعیت جغرافیایی و طبیعی منطقه بر زیبایی کار می‌افزاید
در حین خواندن کتاب گاهی تصور می‌کردم که ترجمه یک رمان خارجی را می‌خوانم و به ابتدای کتاب و نام نویسنده مراجعه می‌کردم و شادو خرسند میشدم وقتی نام یک نویسنده ایرانی را بر اثر می‌دیدم، شاد و خرسند به این دلیل که کمتر نویسنده تازه کاری در این نوع ژانر سخت بخت خود را می‌ازماید
به نظرم حتی اگر این کتاب برداشتی ازاد از یک فیلم باشدو یا برداشتی از یک کتاب خارجی باز هم چیزی از ارزش کار نویسنده کم نمی‌کند
استفاده از اسامی خارجی ایده خوبی است چرا که دست نویسنده را برای پرواز تخیلش باز می‌گذارد
و اما چند نکته کوچک
سرانجام هر سه قهرمان داستان به یک شکل تمام میشود که به نظرم نقطه ضعفی در کلیت داستان است
اشتباهات کوچک و گاهی بزرگ هم دیده می‌شود
الفا میمیرد ولی بعد متوجه می‌شویم که او توسط هلگا به یک جهش یافته تبدیل می‌شود و به داستان باز می‌گردد
در حالی که قسمتی از داستان صرف توضیح انتقال بیماری خطرناک از جهش یافته‌ها به انسانها شده است در قسمتی کاپیتان بر دوش جهش جهش یافته ایی حمل می‌شود و بدست هلگا می‌افتد و تماس بدنی دارد ولی هیچ نشانی از بیماری پیدا نمی‌کند.
مگر هلگا چقدر دارو دارد که هر کس سر راهش قرار می‌گیرد را تبدیل به جهش یافته می‌کند، بالاخره طی ۱۵ سال نباید این همه جهش یافته زیاد باشد، البته شاید جهش یافته‌ها هم تولید مثل می‌کنند که در کتاب اشاره ایی به ان نشده است.
و از نویسنده تشکر می‌کنم که تا اخر دنیا مشعل عشق و امید و انسانیت را برافراشته نگه می‌دارد
yosef -
۱۴۰۱/۴/۲۷
سلام آقای فرد
کتابتون بسیار جذاب و زیبا پر از استرس و کشمکش بود
من ساعتها نتونستم چشم از نوشته‌ها بردارم و تمام شب تا سحر رو مشغول مطالعه بودم و بسیار لذت بردم
جاهایی از داستان بود که از استرس تپش قلب میگرفتم و جاهای دیگه‌ای هم بود که یا نمیتونستم ادامه داستان رو پیش بینی کنم یا اگه هم میکردم کاملا متفاوت میشد
از نیمه‌های داستان حس میکردم داستان داره زود تموم میشه و خوشحالم که جلد دومی هم وجود داره که چیزهایی که در جلد اول ناقص موند رو کامل کنه
البته یکجاهایی از داستان بود که جون مقدمه‌ای برای اون وجود نداشت کمی درک اون سخت میشد مثلا وجود اون سفینه اونهم در اون شرایط آخرالزمانی یک مقدار دور از انتظار بود و کاش قبلش مقدمه‌ای بر ساختش گفته میشد البته امیدوارم در جلد دوم گفته بشه و مورد دوم اینکه در بعضی از قسمتهای داستان مشکلاتی وجود داشت مثلا گفته شده بود که تماش جهش یافته‌ها با انسانها اونهارو بیمار میکند در حالی که اون جوینده‌ای که دستش زخمی شده بو یا اون زنی که توسط جهش یافته زخمی شده بود بیمار نشدند بهر حال با تمام این موارد خط داستانی عالی و هیجانی پیش رفت.
امیدوارم برعکس کتابهای دیگه که در جلدهای دو به بعد جذابیت داستان افت میکنه جلد دو جوینده به زیبایی و کشش و هیجان جلد اول باشه
مشتاقانه منتطر جلد دوم هستم امیدوارم که هر چه زودتر منتشر بشه
اگه میشه نام جلد دوم هم به همین نام باشه تا بتونیم پس از انتشار زودتر کتاب رو پیدا کنیم
و زمان انتشار جلد دوم رو هم لطفا اطلاع بدید
با تشکر
آنیتا ارزانی
۱۴۰۱/۲/۲۴
💚درود آقای فرد، نویسنده محترم، بحدی جذب جوینده شدم که حتما (همه آنان از خدایان بودند) را بقلم شما خواهم خواند.
💚پیشاپیش از عنایت شما در پاسخگویی به نظرات سپاسگزارم. اطلاعات خوبی کسب کردم و قدر‌دان احترام شما هستم.
💚بعنوان یک ایرانی، از قلم شما لذت بردم وآرزوی مانایی و موفقیت روزافزون دارم.
💚رسوخ آرام کلمات ابتدای داستان از فضای رئال به سورئال کاملا هنرمندانه است
💚نام داستان با ارتباط منطقی انتخاب شده
💚سوژه داستان در آینده اتفاق میافتد که علمی _تخیلی است
💚فضاسازی‌ها بسیار بسیار عالی تصویرسازی شده، بنحوی که من همچون دیگر خوانندگان اثر، مجبور به همذات پنداری با قهرمانان شده‌ام که بعضی آن را اطاله کلام تصور کرده‌اند، بویژه این نکته خیلی مورد توجه من قرار گرفت که باران در جای جای داستان با وجود ماهیت واحد، با هنر قلم شما، آشنایی زداییهای متفاوت داشت، انگار که هر بارش با بارش بعد متفاوت بود، که بود، و من این را حس کردم
💚پرداخت و چهارچوب رمان همچون تابلوی نقاشی بزرگی، تعلیق‌های مناسب، جمله بندی، دیالوگهای کد دار، و کشش‌های رنگین را در خود داشت
💚مخاطب از ۱۵ به بالا، چون در این عصر نوجوانان هم به مسئله پایایی زمین حساس هستند
💚زیرکانه، هدف رمان را با چاشنی جدایی ناپذیر زندگی (عشق) به خواننده عرضه کردید: نابودی زمین و عواقب آن
و صدای حسرت را هم شنیدید
💚ریتم و پی رنگ رمان پویا و ادامه دار است و کنجکاوی برانگیز
💚پایان بندی گر چه انتظار برخی را برآورده نکرد که بقول شما، هر داستانی فراز و فرود خودش را دارد ولی کلیشه‌ای نبود و در چنان شرایطی بنظر منطقی هم میرسید
💚گله از اغلاط املایی را بدل نگیرید مغز خودش قضیه را حل میکند
💚از روش انتخاب اسامی لذت بردم
💚نمایش توانمندی بانوان
Yeganeh Naghibi
۱۴۰۱/۱/۴
باسلام خدمت اقای امین فرد.
کتاب جوینده کتاب بسیار زیبایی بود و همانطور که گفته شد جلد دوم ان در حال انتشار است.
اما چند نکته مثبت و منفی در کتاب زیبای جوینده نظر من را جلب کرد.
مزایا:
خواندن کتاب تخیلی حس لذت بخشی دارد و جدال و تلاش برای زندگی را می‌توان در این دید. نکاتی که از کتاب شما اموختم فداکاری، تلاش و از خود گذشتگی بود و اینکه ما را برای ساعاتی سرگرم میکرد.
از نکات منفی درون کتاب بود که اگر رعایت میشد کتاب بسیار جذاب تر بود.
اگر در ابتدای شروع کتاب که از زبان شخصیت اصلی یعنی لیا بود کمی درباره زندگی خودش توضیح داده میشد خیلی بهتر بود ما بعد از خواندن چند صفحه کتاب تازه اسم شخصیت اصلی را شنیدیم.
نکته بعدی اینکه این یک رمان فارسی است و هنگامی که کاپیتان به بتا زبان را اموخت زبان فارسی را با توجه به حروف اموزش داد اما اسم شخصیت‌ها ایرانی نبود و دوگانگی را برای مخاطب بوجود می‌اورد.
غلط‌های املایی در چندین موارد به چشم میخورد.
در صفحه 362 بالای صفحه به جای اسم داکو، کایو نام برده شده که اشتباه بود.
و جذاب تر بود اگر که افراد بیشتر به چالش کشیده میشدن چون هر زمان که دچار مشکل بودن کاپیتان ذخیره‌هایی داشت و باز امید تزریق میشد این بد نیست اما بهتر است که کمی به واقعیت نزدیک شود.
بیشتر داستان در مسیر و سختی‌های ان بود و بهتر بود که اتفاقات جدید تری می‌افتاد.
در نهایت کتاب بسیار عالی بود و من بشخصه خیلی دوست داشتم و اگر اینچنین نبود 490 صفحه کتاب را نمی‌توانستیم بخوانیم و ماجرا و اتفاقات ما را وادار به ادامه میکرد.
خسته نباشید. منتظر جلد دوم هستیم.
Fatemeh Hashemi
۱۴۰۱/۶/۱
خیلی میخوام داستان لو نره پس هرکی میخواد هیجان اخیر براش بمونه خواهش میکنم بعد از به اتمام رساندان کتاب این نوشته‌ها را بخواند.
سادیا زخمی بر دل داشت و فقط کاپیتان میتونست زخم هاش رو بپوشونه ولی هیچگاهی مداوا نمیشد. اون باید تمومش می‌کرد، بخاطر اولین کسی که براش مرد برای بتا، برای مگراس که قطعا در آن هیکل بزرگش، قلبی بزرگتر از آن را جای داده بود و عشق پایان کارش را به فدا کاری رساند، برای شاگ که سمبل وفاداری بود پا به پای سادیا تا آخرین نگاه همراه بود، آلفایی که ندانستم چرا پایانش آنچنان شد، کسی که تا آخرین لحظه‌های آلفا بودنش مطمئن از زنده ماندن سادیا شد و افجل که از روز‌های نخست زندگی با سادیا خو گرفته بود و تا آخرین لحظه در کنارش بود. من بیشتر از همه مبهوت کاپیتان شدم حتی بیشتر از خود او یعنی سادیا. کاپیتان با تمام محافظت‌ها از اطرافیانش که داشت بازهم در آخر تنها ماند و خودش کار را تمام کرد.
لیا نقش دوم رو ایفا می‌کرد با اینکه اولین بار او در ذهن‌ها تجسم میشد، کنجکاوی او با عث شد تا به داستان کاپیتان واقف بشه و در اخیر خودش رو فدای چیزی کنه که دوسش داره.
داستان به تک تک سلول‌های درونم رخنه کرد و هر چه می‌خواندم هیجان داستان برایم بیشتر می‌شد. البته در نوشتار بعضی نا هنجاری‌ها را احساس می‌کردم ولی دلچسبی داستان آنقدر بود که بدون توقف بر روی آن‌ها به پیش میرفتم.
امیدوارم آقای فرد این داستان را ادامه دهند و دوباره شخصیت‌های اصلی در وضعیت متفاوت ببینم.
سارینا دهدشتی
۱۴۰۱/۵/۵
سلام ودرود
کتاب جوینده برام بسیار هیجان انگیز بود و کشش داشت. خیلی داستان جذابی داشت بنظرم و اینکه واقعه‌ها، مکان‌ها و صحنه‌ها خوب بیان شده، بطوری که احساس میکردم دارم فیلم این داستان رو میبینم.
چهره کاپیتان سادیا، لیا، کورو، مرگاس، زارگون برام واضح بود.
گاهی بعد از خوندن قسمتی از داستان، باین فکر فرو میرفتم که اگر روزی زمین زیبای ما باین روز بیفته، چقدر غم انگیز و سخت خواهد بود.
و اینکه زمانی که جون آدم درخطره از هیچ راهی و زحمتی فروگذار نمیکنه.
گاهی ما آدم‌ها بخاطر علاقمون به کسی، بیشتر باعث اذیت و آزار هستیم و متوجه خودخواهیمون نیستیم.
افراد قوی و فداکاری در دنیا وجود دارن، که باعث انگیزه میشن برام. از این داستان میشه امیدواری، نا امیدی، رنج و مشقت، آسایشی که تا زمان داشتنش متوجه نیستیم، مگر زمانی که از دستش بدیم، و... رو بخوبی حس کرد.
بنظرم زیبایی‌های زیادی داشت درکل و آدم رو به درون خودش میکشید.
ممنون از نویسنده و عوامل کتاب و همچنین کتابراهی‌های عزیز.
Mahla Lotfinejad
۱۴۰۱/۵/۱۴
به نظرم یکی ازکم اشتباهترین کتابهای این سایت ازنظراملایی بود که امیدوارم در ویرایش‌های بعدی اشتباهات تایپی ونگارشی باقیمانده رفع خواهدشد... شاهکار نیست ولی فضای قشنگ و تاثیرگزاری داره مثل فیلم‌های اکشن امریکایی می‌موند...
فقط اینکه یه جاهاییش تقریبا قابل پیش بینی و کلیشه‌ای بود؛ اینکه دو نسل از کاپیتان‌ها یجور بمیرن و خودشون رو فدا کنن یا اینکه هیولا عاشق دختر انسان شه... اینا رو تو اثرهای دیگه هم دیدیم اما قلم روان و بی تکلف نویسنده همراه با داستانی تخیلی خواننده را مجذوب کرده و بدنبال خود می‌برد، تصویر سازی زیبا از موقعیت جغرافیایی و طبیعی منطقه بر زیبایی کار می‌افزاید
در حین خواندن کتاب گاهی تصور می‌کردم که ترجمه یک رمان خارجی را می‌خوانم...
بسیار هیجان انگیز بود و کشش داشت. خیلی داستان جذابی داشت بنظرم و اینکه واقعه‌ها، مکان‌ها و صحنه‌ها خوب بیان شده، بطوری که احساس میکردم دارم فیلم این داستان رو میبینم.
Z G
۱۴۰۰/۱/۲۸
سلام آقای امین فرد
بنده خودم نیز یک نویسنده هستم که یک رمان هم نوشتم😄
خوشحال میشم که به گلچین رمان بنده با عنوان «گلچین رمان ضرب الاجل اعجوبه» سر بزنید🙏
کتاب شما ژانری جالب داره و غیر قابل پیش‌بینی بود.
اما یک نکته‌ای که لازم به ذکر می‌دونم، این هستش که قبل از واژگان ولی، اما، گرچه، اگرچه و... نقطه ویرگول قراره می‌گیره که در رمان شما رعایت نشده بود.
در رابطه با توصیفاتی که داشتین، توصیف مناظر، بنده نیز از این شیوه در نوشتن استفاده می‌کنم؛ گرچه یکی از منتقدان رمان گفتن که این توصیفات فایده‌ای برای مخاطب نداره و باید از اطاعه کلام بپرهیزم.
بنده یک سوال داشتم که این توصیفات تا چه حد، برای رمان نیاز هستش و اطلاعه کلام به حساب نمیاد؟
ممنون میشم که پاسخ بدین🙏🙏🙏
سارا بانــ🧡ـــو
۱۴۰۱/۱۲/۲۲
برای من که حس ماجراجویی بالایی دارم خیلی جذاب بود راستش اوایل کتاب زیاد جذبش نشدم ولی کم کم بعضی وقتا که ازاد بودم گفتم بخونم از بیکاری که بهتره و هرچی جلوتر میرفت معتادتر میشدم، بعضی جاها یا در واقع بیشترش غم انگیز بود ولی واقعا انگار با کتابش زندگی کردم و برام خوشایند بود، موقعیت‌ها و مکان هارو به خوبی روایت میکرد جوری که قشنگ میتونستم خودمو جای شخصیتای داستان بذارم و با این سختی‌هایی که کاپیتانه کشیده بود نتیجه گرفتم که من الان خیلی خوشبختم تو ناز و نعمت و امنیت واقعا خداروشکر و این تلنگرو بهم زد که شاید دشمنای ما به این آشکاری شب گردها و جهش یافته‌ها دشمنیشونو ابراز نکنن (که این بدتره و باعث غفلت ما میشه و فکر کنیم هیچ مشکلی نیس و کسی کاری بهمون نداره) ولی ما باید در هر حال و در هر زمینه‌ای آمادگی داشته باشیم من این کتابو فقط برای سرگرمی و تخیلی بودنش که مورد علاقمه خوندم ولی تهش یه چیزی از توش در اومد و نتیجه گیری کردم ازش و این عالیه فقط بعضی جاها غلط املایی داشت یا حروف جابه جا نوشته شده بودو چیز اصلی که مورد نظرمه یه درصد کمی مستهجن بود و بعضی جاها از لغات بی ادبانه استفاده شده بود که دور از انتظارم بود!!!اون موقع که این جور کلماتو میدیدم و بعد نظراتو میخوندم میگفتم چرا همه ستاره زیاد دادن و کسی به این نکته انتقاد نکرده ولی جلوتر ک رفتم دیدم خدایی خوب نوشته و بهش وابسته شدم و گفتم نمیشه چشم پوشی کرد ولی خب ادب و انتخاب لغات برای من اهمیت زیادی داره و از اینم نتونستم چشم پوشی کنم امیدوارم در نسخه‌های بعدی این لغاتش که نامناسب بودن ویرایش بشن اخه حیفم هست اسم برای زیر15سال اصلااا توصیه نمیکنم باتشکر
هاااااااااا
۱۴۰۱/۱۲/۱۴
سلام و درود وقتی جوینده 1 رو تموم کردم، بعنوانی کتاب خیلی خیلی خوب تو ذهنم ثبت شد. پایان تلخ ولی جالبی داشت و هیچوقت فکر نمیکردم که جوینده 2 هم چاپ و نشر بشه. وقتی جوینده 2 رو دیدم با شوق زیاد کتاب رو گرفتم. کار گویندگی عالییی بود. مثل کتاب اول. گوینده نقش تیهو بسیار زیبا و هیجان انگیز کار کردن و و بقیه هم عالی بودن. از اول برام جالب بود که چرا به کتاب 1 مرتبط نیست. اما منتظر بودم از یجایی ارتباطش مشخص بشه. نهایتا فصلهای آخر غافلگیر کننده بود. اما پایانشو خیلی دوس نداشتم دوس داشتم پایان بهتری داشته باشه و تو کتاب به جامعه و دنیای آرمانی برسیم در آخر. نتیجهایکه از کتاب گرفته شد، اینکه هر کسی کهمیبینیم حتیاگرشرورترین باشه بنظرمون، رو قضاوت نکنیم، ما چون نمیدونیم چه چیزی اونو باینجا رسونده، کاملا درسته. شاید اگر با همین قدرت کتاب ادامه پیدا کنه، البته بشرطی که بهمین خوبی و دقت نوشته بشه، و با کتاب سومی با اتمامی بهتر بپایان برسه خیلی بهتر باشه. ممنون از عوامل کتاب و کتابراه. بینهایت لذت بردم
پارسا
۱۴۰۱/۷/۱۳
کتاب خیلی خوبی بود. باورم نمیشد که نویسندش ایرانی باشه. به زیبایی دوتا داستان رو پیش میبرد. البته یه کوچولو هم بعضی جاها انگار سوتی میداد. مثلن اینکه کاپیتان ب توی اون شرایط سخت چجوری و کی وقت کرده که خاطراتش رو بنویسه!
کمی هم پایان داستانش رو دوست نداشتم. کمی تلخ و عجله‌ای تموم شد. ولی در کل روند داستان خیلی خوب بود و حرفه‌ای بود. با توجه به داستان اخرزمانی که داشت و اینکه فیلم‌های خیلی خوب و خارجی زیادی درموردش ساخته شده این داستان جدید بود و میتونست مخاطب رو جذب کنه ک بخاد ادامه بده.
مشکل دیگش مربوط میشه به نحوه صداگزاری‌ها و روایتش. گاهی انقد صدای محیط و پشت صحنه بلند و تند میشد که نمیشد صدای راوی رو شنید و باعث شد چندبار اون قسمت رو گوش کنم ولی فایده نداشت. بعضی از راوی‌ها هم کمی خشک و بدون حس بودن انگار فقط دارن از روی متن میخونن. ولی بعضی هاشون بسیار خوب و باتمام احساسشون صدای اون بخش رو اجرا میکردن که جای تحسین داره
تمام مشکلاتی که بنظرم اومد همینا بود ولی خب کلیت کتاب طوری بود که جذاب اومد بنظرم و دوست داشتم ادامه بدم.
ریحانه رضایی
۱۴۰۱/۱/۱۳
کتاب جالبی بود
ممنون از نویسنده
سوتی هایی وسط کتاب بود
مثلا ما وسط کتاب فهمیدیم جهش یافته دستش به انسان بخورد و یا اورا زخمی کند تب سرخ میگیرند...
آن گروهی که در وسط بیابان دچار تب سرخ شده بودن همه تماسی با جهش یافته نداشتند
وجود یک نفر که از جهش یافته زخم دیده بود انتقال بیماری رو به بقیه داده بود...
اما در جای جای داستان مثلا قسمتی که گروه گرگ‌های بیابان به همراه کاپیتان به شهر برای خرید رفتن..... آن مردی که از گرگی زخم دیده بود و دچار تب سرخ شده بود.... مسلما گروه چرگ‌های بیابان هیچ اتفاقی برایشان نمی‌افتاد چون از انجا دور شدن... ولی افرادی که در آن شهر بودن باید مبتلا به تب سرخ میشدنو نویسنده باید ان را ذکر میکرد...
یا وقتی که شاگ زخمی شد باید تب سرخ میگرفت...
از اینها بگذریم
ان زنی که درپناهگاه پیایش در حمله جهش یافته اسیب دید او نیز باید دچار تب سرخ میشد
یا کورو که در ان کارخانه از جهش یافته بالدار دچار اسیب شد....
اگه شما هم موافق نظر من هستید لایکم کنید 👍
اگر نه لطفا در پاسخ دلیلتان را بنویسید
محمدعلی احمدپور
۱۴۰۱/۷/۶
من خیلی به داستانها پنج ستاره نمیدم!!!!!
چون از نظر من هر داستانی لایق سه ستاره هم نیست چه برسه به پنج ستاره...
اما این داستان واقعا فرق زیادی با هم موضوعهای خودش داره. داستان در داستان شده!!!
خواندن دفترچه خاطرات فرمانده که معلوم میشه خودش هم مثل اون دختره که دفترچش رو میخونه یه
دختر ساده و حتی دست و پا چلفتی بوده وبعداز وبعداز کش و قوسهای زیاد روزگار آبدیده شده و فرماندهی کمپ پناهندگان رو بر عهده گرفته!!!
و جالب اینجاست که حتی بعد از خیانت چند نفر از افرادش که حتی منجر به تجاوز بهش میشه.....
بازهم خودش رو نمیبازه وبعداز پیروزی دوباره و محافظت از مردم پناهگاه افراد خائن رو بشدت مجازات میکنه
بااینکه داستان تخیلیه اما درکل آموزنده هم هست
که نباید از مشکلات فرار کرد ویا تسلیم سرنوشت شدبلکه باید سرنوشت خودت رو بنویسی....
آرتین هدایتی
۱۴۰۱/۷/۱
با سلام خدمت همه دوستان و دوستداران کتاب
کتاب جوینده از نظر من کتاب پر هیجان و جذابی بود ولی خب خالی از اشکال هم نبود. هم از لحاظ داستان که تناقضاتی در اون داشت و از لحاظ پرداختن به زوایایی که اصلا در مسیر داستان نقشی نداشت.
یکی از تناقضات داستان مربوط میشه به دگرگونی شدید آلفا بعد از تبدیل شدن به جهش یافته است به طوری که کلا همه چیز رو فراموش کرده در صورتی که این اتفاق برای رودرو نیوفتادو اون بعد تبدیل شدن هم هنوز کینه و نفرت و خاطرات گذشته‌اش رو بیاد داشت. واینکه همه جهش یافته‌ها از انسان نفرت داشتن به خاطر تبدیل کردنشون به جهش یافته در صورتی در داستان جایی گفته میشه که عامل تکثیر جهش یافته‌ها هلگا بوده. و اینکه داستان خیلی کش دار شده بود و خواب‌هایی که سلیا میدید یا کاپیتان به نظرم فقط صفحه پر کردن بود. با تشکر از جناب امین فرد
ArmanDox
۱۴۰۱/۲/۲۹
با سلام.
یکی از بهترین رمان‌هایی بود که خوندم. واقعا به وجد اومدم که همچین داستانی به دستان هنرمند یک ایرانی نوشته شده باشه.
از نقاط قوت کتاب میتوان به هیجان انگیز بودنش و نحوه‌ی پرداختن به شخصیت‌ها و احساسات درونی و بیرونی مختلف شاره کرد، که به شکل تمیزی پرداخت شده‌اند. همچنین نحوه‌ی روایت داستان جوری هست که فراز و نشیب‌های آن از خسته شدن خواننده جلوگیری میکند.
از نقاط ضعف هم فقط میتونم بگم که تقریبا از نیمه دوم به بعد کتاب، غلط‌های املایی به تدریج زیاد میشن که اکثر مواقع یکم رد شدن از اونها سخته برای خواننده.
در کل این رمان رو حتما به کسانی که عاشق رمان‌های علمی تخیلی هستن بشدت پیشنهاد میکنم.
امیدوارم هرچه زودتر قسمت بعدی رو اقای امین فرد عزیز روایت کنند.
سپاس از آقای امین فرد.
با تشکر🌺🙏
ریحانه
۱۴۰۰/۱/۲۶
آدم رو با خودش همراه می‌کرد دستتون درد نکنه آقای فرد
بی صبرانه منتظر جلد دوم هستم خیلی داستان هیجانی و جالب بود از این سبک نوشتاری خیلی خوشم میاد
مطمئنم برای نوشتن کتاب حداقل یکی دوسال وقت گذاشتید جلد دوم تقریبا کی منتشر می‌شود
کاش لیا زنده بمونه و کورو برگرده پیشش
ممنون از کتابتون امیدوارم به موفقیت‌های زیادی برسید
و اینکه این کتاب چون رایگان بود طرفداران بسیاری پیدا کرد و بیشتر دیده شد امیدوارم جلد دوم هم رایگان باشه
خیلی‌ها دنبال کتاب رایگان هستند اما بیشترش موضوع جالب نداره این کتاب برخلاف ظاهرش پر از ماجرا است پیشنهاد می‌کنم حتما بخونید
اگه جلد دوم رایگان نبود امکانش هست از فروشگاه‌ها تهیه کنم؟ یا نه
یاسمین خلفی
۱۴۰۱/۸/۲۸
ممنون از نویسنده کتاب خوبی بود بنظرم نویسنده اینجا بر این باور هست که دولت شری لازم برای بقاست. و پناه گاه نماد دولت هست و اون جهش یافته‌ها خطراتی هست که جان مردم رو تهدید میکنه و وظیفه دولت‌ها در واقع حفاظت جان مردم از تهدیدهای موجود و تامین منافع حیاتی برای بقاست من شخصا اعتقادی به این دیدگاه‌ها ندارم و فک میکنم اقتصاد وسیله مناسب تری برای جایگزین کردن باشه میتونه تا حدود زیادی وسیله‌ای باشه برای تامین منافع و گسترش روابط میان دولت‌ها که در نهایت مشکلاو و خطرات رو کمرنگ بی اهمیت میکنه اما در نهایت اقتصاد وسیله خوبی برای جلوگیری از جنگ نیست این کتاب نظریه بازدارندگی رو تقویت میکنه که بر این باور هست که سلاح هسته‌ای خطرناکترین اختراع بشری هست که در صورت گسترش آن صلح و محیط زیست بشری رو تهدید میکنه
Naghmeh P
۱۴۰۱/۴/۷
با سلام و سپاس از نویسنده محترم کتاب جوینده و کتابراه که امکان استفاده از آثار خوب را برای ما فراهم می‌آورد. به نظر من کتاب جوینده گرچه ظاهراً در یک فضای تخیلی به بیان داستان خود می‌پردازد و ناگفته نماند که بسیار روان و دلنشین داستان را پیش برده و خواننده را کاملا مجذوب می‌کند اما در عین حال از دو جنبه کاملا درخور توجه است. اول اینکه شخصیت‌ها هرکدام نمونه و سمبل آدمهای این عصر و فضای حاکم بر جوامع حاضر ما هستند که با کمی دقت برای همه ما قابل مشاهده است. و از سوی دیگر توجه به این نکته که ادامه روند تحقیقات و آزمایشهای فعلی که در دنیا در جریان است و عدم توجه به آسیبهای زیست محیطی خواه ناخواه سرنوشت انسانها را به همین فضا خواهد رساند. زیاد دور نیست. با سپاس
Donya Khavari
۱۴۰۰/۴/۱۸
سلام نویسنده عزیز واقعا کتابتون یکی از بهترین کتاب‌هایی بود که من تا به حال خونده بودم و اون رو به افراد زیادی هم معرفی کردم. در کتابتون حوادث رو به صورتی توصیف کردید. که بنده خودم رو شاهد حاضر این وقایع میدیدم و در نوشتتون عشق، فداکاری و ایثار، مهربانی، دلتنگی، وحشت، ترس، ناامیدی، رنج وتمامی حس هارو به‌خوبی چکانده بودید. و بعضی اوقات با خودم میگفتم شاید تمام این اتفاقات در زمانی بسیار نزدیک اتفاق بیافتد.. و در بسیاری از بخش‌های داستان برای شخصیت‌ها گریه کردم. برای سادیا. بتا. آلفا. گاما. کاپیتان. شاگ، افجل و...
بنده واقعا از زحمات شما سپاس گذارم و مشتاق خواندن و تجربه کردنجلد دوم این کتاب هستم.
Sara Khajehnejad
۱۴۰۰/۳/۱۰
سلام روز خوش، من اصلا آثار نویسنده‌های ایرانی نمیخونم و عمده کتاب‌هایی که تا الان خونده‌ام ترجمه شده بوده ولی کتاب شما واقعا فوق العاده بود و بسیار لذت بردم از روند داستان، ابتدای کتاب فکر کردم چیزی شبیه داستان دونده هزارتو هست ولی وقتی رفتم جلوتر فهمیدم خیلی فرق داره، روند داستان خواننده رو خسته نمیکنه بلکه مشتاق میکنه به ادامه دادن، ماجرا طوری بیان شده بود که حس حضور در اتفاقات منتقل میشد و من وقتی کتاب رو میذاشتم زمین انگار که این اتفاقات واقعی و هرلحظه ممکنه یه جهش یافته حمله کنه بهم😅بی صبرانه منتظر جلد دوم داستان هستم و ممنون از شما بابت چنین داستان جذابی و قلم قوی‌ای که دارید
A.asgari
۱۴۰۱/۷/۲۱
این کتاب یکی از بهترین کتاب‌های هست که مطالعه کردم و اخرش و حذف شدن تک تک افراد مرگ بتا مرگ گاما مرگ شاگ و... خیلی منو ناراحت کرد انگار داشتم کتاب و زندگی میکردم اینقد محوش شده بودم دلم برایه کاپیتان میسوخت چقد سختی و چقد عذاب با روحیه‌ی لطیفش مرگ اعضارا میدید از سرنوشت لیا بعض کردم کاش سوار میشد و میرفت‌ی لحظه تصور کردم اگه زنده میموند تکا تنها تویه یه کره خالی از سکنه بی اب و غذا باید چیکار میکرد خیلی وحشتناکه حتی فکرش. و بیچاره کورو که تکا تنها با قلبی شکسته باید زندگی میکرد کاش فیلمش ساخته میشد حیف 😍😍😍😍😍😍😍بهترینه حتما بخونید🥲🥲 توراخدا فصل بعدش که امد بهم خبر بدید🥲🥲🥲🥲🥲کاش داستان یکم عاشقانه و کمتر ناراحت کننده باشه🥲🥲🥲🥲
مریم
۱۴۰۱/۶/۱۵
نویسنده‌های ایرانی خوب پیشرفت کرده ان این افتخاری برای ماست که چنین کتابی از یک نویسنده ایرانی داریم به آقای امین فرد هم برای ذوق خوب و کتاب پر از فراز و فرودهای تبریک می‌گویم
داستان مشکلات جزئی و ضعف‌هایی داشت که در عمق و زیبایی داستان گم شده بود که این به نحو احسنت استعداد ذاتی نویسنده را اثبات می‌کند
این داستان جا برای توضیح بیشتر و نگاه دقیق تر را داشت که امید وارم در جلد دوم به این نقاط توجه شود.
علاوه بر آن پایان داستان شخصیت‌های اصلی را ضعیف کرده و با رفتن کاپیتان و کورو از داستان و زخمی شده شخصیت اصلی آینده آن کمی گنگ شده است
امید وارم بتوانید به نحو احسنت داستان را ادامه دهید
با سپاس و آرزوی موفقیت روز افزون👌
ناصر سپهری
۱۴۰۲/۱/۵
سلام، با تشکر فراوان از کتابراه و نویسنده گرامی که همچین داستان جذابی رو قرار دادن.
من که خوندم و بسیار لذت برم و خیلی زیاد هم پیشنهاد میکنم اگر علاقه به داستان‌های ماجراجویانه و کمی تراژیک دارید حتما مطالعه کنید. (اگر هنوز کتاب رو نخوندید بقیه نظر رو نخونید تا داستان لو نره!)
واقعا یه جاهایی ادم گریش میگیره و من هنوزم برای بعضی شخصیت‌ها ناراحت میشم ولی نظر شخصیم اینه که یک داستان خوب باید بتونه کنترل احساسات خواننده رو در دست بگیره طوری که بخنده و گریه کنه چون اینجوری داستان تا مدتها به یاد خواننده میمونه بازهم تشکر میکنم با اشتیاق منتظر جلد‌های بعدی هستیم برای من از اون کتابهایی بود که دوست دارم تا ابد جلد جدید براش بیاد😅!!!
Haniyeh.hfp
۱۴۰۱/۹/۳۰
سلام واقعا خسته نباشید میگم بهتون، کتاب ادبیات ساده‌ای داشت اما میتونست راحت مخاطبو درگیر داستان کنه! طوری که خواننده دوست داره روند داستانو دنبال کنه، فقط چند تا نقص کوچیک داشت، (حاوی اسپویل) مثلا من توقع داشتم شاک بعد از زخمی شدن توسط اون جهش یافته به بیماریشون مبتلا بشه، یه مورد اینکه خیلی غم و بدبختی تو داستان زیاد بود‌ و اینکه دختره تو هر شرایطی ادامه خاطرات کاپیتانو میخوند یکم عجیب بود، یا اون قسمت سفینه خیلی غیر طبیعی بود، ما هیچی از اون شهر نمیدونستم اما سفینه داشت حرکت می‌کرد، شاید اگر ادامه داستان از شخصیتی درون اون شهر شیشه‌ای آخر شروع بشه.. ما دید بهتری راجبش پیدا کنیم. در هر حال ممنونم، واقعا داستان جذابی بود!
melika darvishi
۱۴۰۰/۳/۲۵
وقتی این کتاب رو شروع کردم حتی تا نصفه‌ی کتاب هیچ انتظار نداشتم که یکی از بهترین کتابهایی که خوندم بشه، واقعا نویسنده رو تحسین میکنم دمتون گرم^~^؛ البته یه مشکل کوچیک که داشت این بود که متأسفانه در فضاسازی خوب نبودید، درواقع تلاش خودتونو کرده بودین اما باز تصویر سازی با جزئیات برای من سخت بود و باید خودم پیش فرض یسری منظره‌ها یا حتی شخصیت هارو تصور می‌کردم، برای خواننده‌ای که متن‌ها مثل تصویر جلوی چشماش می‌گذرن یخورده ناخوشایند بود که بخواد دوباره برگرده متن رو بخونه تا بفهمه چجوری باید داستان رو مصور کنه و ازش لذت ببره.
فاطمه ح
۱۴۰۱/۱۰/۲۴
همین تازه کتاب رو تموم کردم و انقدر که جذاب بود خواستم همین الان نظرمو ثبت کنم
واقعا خیلی خوب بود من از روایت‌های اینطوری خوشم میاد
خداروشکر که از زبان سوم شخص نبودش وهمین بیشتر جذابش میکرد
امیدوارم فصل دومش زودتر بیاد ولطفا حتما بهمون اطلاع داده بشه تا حتما بخونیمش واقعا خیلی جذاب بود
یه جاهایی غلط املایی داشت که برای من خیلی مهم نیستش
اما خب بقول یکی از دوستامون اینکه یهویی اخر کار بدون هیچ مقدمه چینی سفینه بیاد خیلی دوراز انتظار بود
میشد مثل اتوبوس بگن که خب زمانی که شهرشیشه‌ای بوده وسایلش بود و اونا سرهمش کرده بودن اما خب انگار یهو سفینه خیلی دور از ذهن بود
اما واقعا خیلی جذاب بود منتظر جلد بعدی هستم
کیانا نوروزصفت
۱۴۰۱/۷/۵
باید بگم که وقتی که شروع به خواندن کتاب کردم نمیتونستم باور کنم که داستان جذابی باشه ولی وقتی جلوتر رفتم مجذوب داستان شدم و خودمو سرزنش کردم که چرا زودتر شروع به خواندن نکردم واقعا باورم نمیشه که دو برادر بتونن انقدر قلم قدرتمندی داشته باشند باید بگم که دمتون گرم هم شما و هم برادرتون عالی هستید و قشنگ بلدید که مارو منتظر جلد بعدی کتابتون بکنید من که هرروز کتابراه رو چک میکنم و بی صبرانه منتظر جلد بعدی هستم و بازهم ازتون بابت نوشتن این داستان زیبا تشکر میکنم و ازتون درخواست دارم که بخش‌های سوزناک داستان رو کمتر کنید فقط یه سوال داشتم اونم اینه که جلد بعدی قراره ادامه داستان لیا باشه؟
فاطمه
۱۴۰۱/۵/۲۳
داستان خیلی خوبی بود من به داستان‌های تخیلی هیچ علاقه‌ای ندارم ولی این کتاب رو بخاطر صحنه‌های زنده و هیجان انگیز بودنش بودنش با اشتیاق خوندم طوری که تا پایانش نتونستم اونو رها کنم و اینقد خوب و واقعی در مورد اتفاقات توضیح داده شده که ناخواسته لحظه به لحظه رو توی ذهنم مجسم میکردم فقط یکی دوجا از داستان تناقض وجود داشت مثل ترس از نور و روشنایی زارگون که بخاطر این مشکلش نمیتونست از تاریکی غار بیرون بیاد ولی در صفحات بعدی در روز به کاپیتان که در رودخانه حمام میکرده حمله میکنه🤔 ولی این موضوع اصلا از هیجان داستان کم نکرده، ممنونم به خاطر این قلم خوب و قوی موفق باشید
مبیناسیمیاری
۱۴۰۱/۴/۱۱
این کتاب بهترین کتابیه که خوندم
به نظرم جوینده کتابی فوق العادس
این کتاب منو یاد اتفاق‌هایی از زندگیم میندازه😊
پبشنهاد میدم که حتما بخونینش
برای کسایی که عشق کتابن پیشنهاد خوبیه😎
من که کلی کتاب دارم میخونم و کتاب خیلی خوبه کلا زندگی آدم رو تغییر میده مثل این کتاب
نویسندش واقعا آدم ایده آلایه ممنون ازش و ممنون از سازنده این برنامه
این کتاب حس خیلی خوبی به من داد
خیلی این کتاب رو تاثیر گذاشت🙂
برای عزیزترین‌هایی که داری باید عزیزترین چیزی که داری را فدا کنی. این جمله فوق العاده روی من که تاثیر زیادی داشت وخیلی چیز‌های دیگع که از این کتاب یاد گرفتم.
ممنون از نوسینده‌ی کتاب (امین فرد)
ضحی ابراهیمی
۱۴۰۱/۳/۱
خیلی عالی بود ولی من با اینکه هیچ وقت واسه هیچ چیز گریه نکردم اشکم درومد واقعا فکرش رو نمیکردم این اتفاقات بیوفته
من کتابای زیادی خوندم که جوینده از همشون بهتر بود ولی اخراش قلبم رو به درد آورد مخصوصا اتفاقی که برای لیا افتاد ولی احتمالا برای فصل 2 نجات پیدا میکنه (البته امیدوارم 🥲😬)
کاش کمی هم از لیا بیشتر میگفتین مثلا این که چند سالشه و خانوادش کیا بودن
و من وقتی که فکر میکنم که همچین داستانی رو یه ایرانی گفته که اون ایرانی یه مرده مغذم دود میکنه چون همش درباره‌ی دلاوری زنانه
در آخر امیدوارم شما هم مثل من خواب شب گرد‌ها و جهش یافته هارو نبینید 😬🤐
RAHI
۱۴۰۰/۱۲/۲۱
عالیی بود واقعا
خیلی داستان زیبا و هیجان انگیزی داشت
بعضی جا تنفر وجودم رو فراگرفت
بعضی جاها بغض کردم
بغضی جاها اشک ریختم
بعضی جا‌ها حرص خوردم
دمت گرم بابت این اثر
آخرش تلخ تموم شد ولی این تلخی به داستان جان داد
از اینکه لیا همراه کورو نرفت خیلی ناراحت شدم
عاشق شخصیت کاپیتان شدم
اون حس مرگاس نسبت به کاپیتان جالب بود و لذت بردم ازش
و در نهایت اینکه داستان رو یه جوری نوشته بودین که نمیشد تشخیص داد قراره چه تفاقی بی افته خیلی خوب بود و نقطه قوت این داستان بود بنظرم
در هر صورت تشکر فراوان
خیلی کیف کردم با این کتاب
❤❤
اهورا مختاری
۱۴۰۱/۱۱/۱
نسبت به کتاب‌های فانتزی دیگه قویتره ولی باید روش کار میشد.
سوتی زیاد داره یه جا از کاپیتان پرسیده که کورو رو کدوم سمتی فرستادی به جهت مرگ
دوباره چندین صفحه بعد از کاپیتان همین سوال میپرسه
دیالوگ کایو وقتی خونین و مالین میاد و از جهش یافته‌ها و اتفاقاتی که براش افتاده میگه دیالوگش باید عامیانه باشه نه باتکنیک‌های تصویر سازی.
و از قبیل این مشکلات.
ولی موضوع خوبی داشت میشد روش کارکرد بیشتر
بنظرم اگر نویسنده بعد از اتمام کتابش یه ویرایش از اول تا اخر میکرد این سوتی هارو متوجه میشد. فانتزی نویسان کشور باید به پیشرفت فکر کنن در عرصه جهانی موفق بشن ممنون از زحمتی که کشیدید.
همایون عطاران
۱۴۰۱/۱۰/۶
با تشکر از شما بابت این کتاب جالب و زیبا من مشتاقانه کتاب را خواندم هرچند که دنیای خیالی آن کمی تصورش برایم سخت بود ولی در موقع خواندن چنان محوتوصیفات و عبارتهای زیبایی که برای تشبیه دنیای خیالی داستان گفته شده بودمیشدم که می‌تونستم در داستان خودم را ببینم و مانند یک فیلم که با چشم بصری دنبال می‌شود روند داستان را دنبال کنم بسیار خرسندیم که در کشور خودم می‌توانم داستانی بخوانم که به نظر بنده اگر فیلمی از روی آن ساخته شود کم از فیلمهای علمی و تخیلی هالیوودی ندارد ممنونم از جناب فرد بابت این کتاب زیبایشان و آرزوی دارم داستانهایی چون اینگونه بیشتر از ایشان بخوانم
Seyed Majid Barekati
۱۴۰۰/۱/۲۰
داستان هیجان انگیز بود، من رو به یاد داستانهای دارن شأن انداخت، به خصوص سری دموناتا، جلد چهارمش به نام، بک.
به نظرم سوال نویسنده در این داستان از خودش، پیشرفت تکنولوژی و سواستفاده گروهی از اون بوده تا جایی که به نابودی بشر و البته حیات روی زمین منجر شده.
تم داستان، البته کلاسیکه، قهرمان‌های داستان یا با هم ازدواج می‌کنند یا می‌میرند.
در نهایت تکرار کنم، داستان هیجان زیادی رو داشت و من رو تا تمام شدنش بدنبال خودش کشید.
مدتها بود که یک نفس کتابی رو نخونده بودم.
از آقای فرد و کتابراه متشکرم
Reza Sh
۱۴۰۰/۱/۱۹
از این ژانر در ایران کم داریم. کاش نویسنده به یک نکته ظریف دقت می‌کرد. معمولا در این گونه که جزئیات لباس و حرکات افراد توصیف می‌شوند بهتر است که خود شخصیت توصیف گر جزییات فیزیکی و رفتار خود نباشد. مثلا موهای بلندم اسیر باد شده بودند، چرا که وقتی کس دیگری اینگونه شخصیت داستان را توصیف کند بار احساسی و معنایی بیشتری منتقل میکند. موهای بلندش اسیر باد شده بودند.
طاها ابوئی
۱۴۰۱/۶/۵
عالیه ولی به نظرم اگه غلط املایی هاش برطرف بشه و به جای کلمی‌ی شبح از سایه استفاده کنه بهتر میشه ولقعا منتظر جلد دو هستم ولی ناراحتم چون اگه فصل ۲ لیا نجات پیدا کنه هندی میشه اگه هم نجات پیدا نکنه داستان خیلی جالب و قشنگ نمیشه به نظرم ادامه نداره و فقط یک حرف بود تا مارا پیگیر داستان کنن که اگه یک روزی جلد ۲ ساخته شد همه پیگیر باشیم و سریع بفهمیم
ولی در کل عالیه مخصوصا جوونیای کاپیتان.
راستی به نظرم کار لیا احمقانه بود آخر داستان کورو را صدا نزد چون کورو هفت تیر داشت و راحت اون رودروی عوضی جهش یافته را می‌تونست بکشه و باهم بشن
غفاری
۱۴۰۱/۵/۲
باسلام
بسیار عالی بود و داستان جذابی و پرتنشی داشت.
داستانش جوری بود که میشد ساعت‌ها اون رو خوند و نویسنده با تمام جزئیات ماجرا رو توصیف کرده بود و خیلی راحت ماجرا در ذهنم به تصویر کشیده میشد تمام شخصیت‌ها رو میشد تصویر سازی کرد مثل یه فیلم.
خیلی بده ولی شاید این ماجرا در آینده‌ای دور به واقعیت بپیوندد و زمین به دست خود انسان‌ها به نابودی کشیده بشه.
وقتی داشتم نظرات رو میخوندم متوجه شدم تمام اسامی به کار برده شده در رمان، ایرانی هستند این برام خیلی جالب بود.
منتظر جلد دوم هستم...
با سپاس فراوان از این نویسنده پر توان
Sara
۱۴۰۱/۲/۲۲
کتاب خیلی خوب نگارش شده. فضاها، احساسات ومکان و زمان خیلی خوب توصیف شدن. بخصوص زمانی که دو داستان در هم تعریف میشه، نویسنده به خوبی تونسته اونها رو از هم تمایز بده. شخصیت پردازی قوی و دوست داشتنیه و ایده داستان اگرچه کمی کلیشه‌ای اما کاملا خوب و دوست داشتنیه. گرچه پایان داستان رو نپسندیدم و امیدوار بودم ادامه داشته باشه‌. و از ضعف کتاب باید بگم که: موضوع کتاب چندان به محتوا ربطی نداره و علائم نگارشی و غلط‌های املایی چند جایی دیده میشه.
در کل ارزش داره که برای خوندنش وقت بذارین اگه به فانتزی و ژانر آخر الزمانی علاقه دارین.
Fati Mm
۱۴۰۰/۱۲/۲۸
کتاب خوبی بود و در انتخاب کلمات عالی بود کلمه‌های که بکار برده شده بود در داستان فضای زیبایی رو ایجاد میکرد فضاسازی خوبی داشت و به راحتی ادم رو ب داخل مکان داستان میکشوند موضوع داستان جالب جدید بود ولی میتونست یکم هم متفاوت تر باشه کمی شبیه فیلم‌های تخیلی خارجی بود ولی در کل داستان خوبی داشت اگر جای شهر شیشه‌ای یک اصطلاح دیگ استفاده میکرد جذابتر میشد چوم شیشه به راحتی میشکنه میتونست شهری رو بگه که دور تا دورش دیواره ولی در کل داستان فضاسازی خوبی داشت و برای افرادی که علاقه زیادی ب داستان و رمان‌های علمی تخیلی و فانتزی دارن پیشنهاد خوبی میتونه باشه
Elham Ebrahemi
۱۴۰۰/۱۰/۲
با سلام
داستان خیلی خوبی بود
غیرقابل پیشبینی بود و خواننده رو با هیجان همراه، به خواندن ادامه داستان وادار میکرد
اینکه خاطرات کاپیتان توسط شخصیت اصلی خونده میشه خیلی جالب بود انگار یه داستان دیگه وارد داستان اصلی شده ولی درواقع گذشته و حقایقی رو نشون میداد و ذهن باید بین این دو تمایز قائل میشد تا نقطه‌ی مشترک
و درباره آینده بشریت، اینکه ممکنه اینطور بشه‌تخیلات قوی نویسنده رو نشون میده و انسان رو به فکر کردن وا میداره درباره نابودی زمین و بعد از اون
منتظر ادامه این داستان هستم و خسته نباشید.
حسین ضیائی
۱۴۰۰/۷/۱۳
سلام از نظر من زیادی طولانی بود ولی اگه مثل صفحات واقعی کتاب بود خیلی بهتر میشد چون خیلی باید صفحه میزدیم واینکه هربار می‌خوندم یاد فیلم بیگانه می‌افتادم لا مصب چن بار دیده بودیش‌ها؛ یه جاهایی ش هم خیلی شبیه به یه سری فیلمای دیگه بود مث گالن ارباب حلقه‌ها و وال‌ای و یه مقدارم کینگ کونگ اما کتاب خوبی بود خوب نوشته شده بود احتمالا ۲ش هم قضیه موجودات فضایی. 🤦‌♂️ میشه دیگه خود فیلم بیگانه دعوای مرگاس هم ادمو یاد فیلم نترس ۳ میندازه لامصب چن تا فیلم دیدی😝 ولی کلا خوب بود ویه سوال فقط همین ۲تا کتاب توی کتابراه رو نوشتین یا بازم هست
لیا سالاری
۱۴۰۱/۱۰/۹
با سلام خدمت آقای امین فرد کتاب جوینده کتاب جالبی بود پر از هیجان وترس واسترس من این کتاب رو برای اشخاصی که داستان‌های مهیج رو دوست دارن پیشنهاد میکنم، بعضی جاها‌ی داستان کمی غیر واقعی بود، مثلا یکی (بخاطر لو نرفتن داستان اسم شخص رو ذکر نمیکنم) میمره وبعدش زنده میشه وتبدیل به جهش یافته میشه و بر عکس بقیه خاطرات از ذهنش پاک میشه،، ولی در کل داستان جالبی بود وخواننده رو جذب می‌کرد و نکته جالب داستان این بود که حتی در شرایط سخت زنده ماندن عشق ارزش خودش رو داشت و بخاطرش شخصیت‌های داستان فداکاری میکردن
کارچانی
۱۴۰۱/۹/۱۴
با سلام خدمت نویسنده محترم
به جرات میتوانم بگویم شما از معدود نویسندگان ایرانی هستید که از خواندن کتابتان لذت بردم داستان جالب و مهیج موقیت‌های زمانی، جغرافیایی و حتی اب و هوایی داشت که بر جذابیت داستان افزودکه این موقعیت‌ها در بسیاری از رمان‌ها لحاظ نمیشود و همچنین راز‌هایی که در داستان بود و خواننده ترغیب میشد که پایان داستان را بخواند به شکلی خواننده را تشنه خواندن ادامه داستان میکرد توصیف شکل و ظاهر شخصیت‌ها عالی بود
با اشتیاق کتابهای بعدی شما را میخوانم
برای شما نویسنده توانا و خلاق ارزوی موفقیت میکنم
Diana.Sobh mehri
۱۴۰۱/۸/۲۷
با درود کتابی زیبا با کارکتر های خوب و بجایی بود واقعا قشنگ و دلنشین بود حاضرم هزار بار دیگه بخونمشاین کتاب پیام های خیلی قشنگی داشت1. دختر ها هم قوی هستن2. یک هیولا (البته تقریبا هیولا) هم میتونه عشق به ورزه و مهربون باشه3. عشق پایداره4. چه دختر باشی، چه پسر باشی قوی هستی و با هر چیزی میتونی بجنگی....... ممنون از نویسنده گرامی آقای امین فرد که این کتاب رو به اشتراک گذاشتن برای نوجوانان و جوانانو یک درخواست داشتم:اگر امکانش هست و میتونید جلد دوم این کتاب هم بنویسید خیلی ممنون ♡
AzizQasemi
۱۴۰۱/۷/۳
باتشکر از نویسنده محترم
کتاب خیلی عالی و جذاب با صحنه‌های پرکشش و توصیفاتی از وقایع ومحیط که قانع کننده بود و تخیل خواننده رو قلقلک میداد، البته چند نکته که میخوام عرض کنم نمیتونم دلیل استفاده از اسامی خارجی در رمان رو درک کنم و حالا در این برهه که داستان یک داستان خیالی است سانسور گردن اسامی مکان‌ها جالب نمینماید، دومین نکته اینکه کلیشه داستان یک مقداری زیاد بو. د روایت سه نفر که نقش قهرمان داستان رو بازی میکنند وهرسه بایک عاقبت ویک شکل میمیرندو همچنان این اقتباس از دیو ودلبر دلچسپی داستان رو مقداری گرفته بود.
احسان جعفری
۱۴۰۱/۶/۹
کتاب فوق العاده عای از همه نظر امیدوارم هرچه زودتر قسمت دو هم بیاد واقعا ادم رو به یه دنیای دیگه و حالو هوای دیگه میبره که فکر میکنه شخص اول داستان هست فقط بعضی جاهاش یه نقص‌هایی داشت که برای همچین کتابی واقعا اصلا به چشم نمیومد ونقش افرینی تموم افراد واقعا چالش برانگیز و عمقی بود که لایق این نقش بودن واگه از یک تا ده حساب کنیم این کتاب و میدگارد شماره 9 میگیرن و مشخصن تا قسمت بعد نیاد و تا پیان کامل مشخص نشه نمیشه فهمید واقعا نظر داد ولی جاهاییش رو میشد بهتر از این هم رنگ و رو ببخشن خسته نباشید واقعا.
Shima Gh
۱۴۰۱/۵/۱
سلام
کتاب جوینده داستانی تخیلی و بسیار جذاب است. نگارشی ساده و کششی زیاد دارد. عشق و نفرت، خشم و مهربانی، خودخواهی و فداکاری و ساده لوحی و هوش را با موضوعی تخیلی در آمیخته و خواننده را دنبال خود میکشد.
سختی‌های زندگی از آدمی نازپرورده، آدمی سرسخت و باهوش و گاهی قهرمان می‌سازد‌ به آقای امین فرد پیشنهاد می‌کنم از نامهای زیبای ایرانی استفاده کنند. این کتاب دارای کمترین اشتباهات تایپی بود. و خواننده را کلافه نمی‌کند.
درانتها به آقای امین فرد بابت تخیل قویشون تبریک میگم. منتظر جلد دوم این کتاب هستم.
الهه نادری
۱۴۰۰/۵/۲۰
درود
من به شخصه رمان عاشقانه رو دوست ندارم.
غیر از کلیشه در این موضوع هیچ چیز دیگه‌ای پیدا نکرده بودم.
من بشدت طرفدار اساطیر کهن و ژانر ماجراجویی هستم.
خیلی خوشحالم که بعد از سالها تونستم داستان عاشقانه‌ای رو توی دنیایی تجربه کنم که بشدت عاشقشم.
خطر اسپویل*
و خوش حالم که داستان کاملا واقعی و بدور از کلیشه‌ها توی نمردن شخصیت‌های محبوب و اصلی بود. با اینکه خیلی دردناک و سخت بود اما این نقطه قوت داستان بود
این رمان روز‌ها بعد از تمام شدنش با من همراه بود؛
و شخصیت کاپیتان تا ابد.
1 2 3 4 5 6 >>