نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی کتابخانه نیمه شب - مت هیگ
4.6
2043 رای
مرتبسازی: جدیدترین
m m onfaredy
۱۴۰۲/۶/۸
00
واقعا زیبا بود هم گوینده خیلی مسلط بود، هم داستان پر محتوا بود، واقعا ارزش اون زمانی را که براش گذاشتم داشت، چقدر شروع و پایان داستان قوی و پررنگ بود.
دلتنگی برای دوستانی که نداشتهایم و کارهایی که نکردهایم و کسی که با او ازدواج نکردهایم و فرزندی که بهدنیا نیاوردهایم تلاش زیادی نمیخواهد. خیلی سخت نیست که خودمان را از دریچهٔ چشم دیگران ببینیم و آرزو کنیم به همان شکلی بودیم که آنها ما را میبینند. حسرت خوردن و تا ابد در حسرت غرق شدن آسان است. مشکل اصلی حسرتِ زندگیهایی نیست که تجربهشان نکردهایم. مشکل اصلی خود حسرت است. حسرت است که باعث میشود درخودچروکیده و پژمرده شویم و حس کنیم بزرگترین دشمن خودمان و دیگران هستیم. ما نمیدانیم اگر زندگیمان را به شکل دیگری پیش برده بودیم، وضعیت بهتر میشد یا بدتر. بله، زندگیهای متفاوت هم وجود دارند، اما زندگی ما هم در جریان است و همین جریان زندگی است که باید رویش تمرکز کنیم.
داستان حاوی پیام بسیار عالی و ارزشمندی است و در واقع میتوان گفت که نویسنده هدف بزرگ و انسان دوستانهای را از نوشتن این کتاب در سر داشته که احتمالا تا حدود زیادی هم به آن رسیده، و توانسته به افراد زیادی در حیطه نگرش به زندگی کمک کند و به خصوص در رابطه با کسانی که در رنج سنی سی تا چهل و چند سالگی دچار یاس و دلزدگی از زندگی شده اند، هدایت کننده و امیدبخش باشد.
به نظرم کمی در روند پیشبرد و نتیجه گیری داستان شلختگی وجود داشت. برای مثال، میبینیم که نورا، شخصیت اصلی داستان، در فصل یازدهم و هم چنین در فصل نهم و در برخورد باخرس قطبی، به نوعی متحول میشود و نتایجی را در رابطه با دیدگاه اشتباهش در گذشته و حتی تصمیماتی را برای آینده میگیرد، اما داستان دوباره با همان ریتم قبلی پیش میرود و ادامه پیدا میکند و هیچ یک از اینها تاثیری در مسیر اصلی آن و سرنوشت نورا نمیگذارد... در واقع بهتر بود چنین نتیجه گیریهای منطقی و اصولیای نزدیک به پایان کتاب انجام میشد تا نقشی در انتخاب شخصیت اصلی و پیشبرد داستان داشته باشد و نورا بر اساس آنها تصمیم بگیرد، نه این که این اصول نادیده گرفته شوند و در پایان وی ناگهان بدون منطق مشخصی و تحت تاثیر احساسات تصمیم گیری کند.
راوی سعی کرده است صدایش را متناسب با صدای شخصیتها تغییر دهد که در بعضی از قسمتها در تغییرات سریع دچار اشتباه شده یا برای مثال در جایی که نباید، صدایش را تغییر داده است. تعداد کمی از جملات نیز غلط خوانده شدهاند. با نزدیک شدن به پایان، اشتباهات گویندگی هم بیشتر میشد. این طور که متوجه شدم، نسخه صوتی انتشارات «ماه آوا» هم موجود است و به این نسخه ارجحیت دارد.
به نظرم کمی در روند پیشبرد و نتیجه گیری داستان شلختگی وجود داشت. برای مثال، میبینیم که نورا، شخصیت اصلی داستان، در فصل یازدهم و هم چنین در فصل نهم و در برخورد باخرس قطبی، به نوعی متحول میشود و نتایجی را در رابطه با دیدگاه اشتباهش در گذشته و حتی تصمیماتی را برای آینده میگیرد، اما داستان دوباره با همان ریتم قبلی پیش میرود و ادامه پیدا میکند و هیچ یک از اینها تاثیری در مسیر اصلی آن و سرنوشت نورا نمیگذارد... در واقع بهتر بود چنین نتیجه گیریهای منطقی و اصولیای نزدیک به پایان کتاب انجام میشد تا نقشی در انتخاب شخصیت اصلی و پیشبرد داستان داشته باشد و نورا بر اساس آنها تصمیم بگیرد، نه این که این اصول نادیده گرفته شوند و در پایان وی ناگهان بدون منطق مشخصی و تحت تاثیر احساسات تصمیم گیری کند.
راوی سعی کرده است صدایش را متناسب با صدای شخصیتها تغییر دهد که در بعضی از قسمتها در تغییرات سریع دچار اشتباه شده یا برای مثال در جایی که نباید، صدایش را تغییر داده است. تعداد کمی از جملات نیز غلط خوانده شدهاند. با نزدیک شدن به پایان، اشتباهات گویندگی هم بیشتر میشد. این طور که متوجه شدم، نسخه صوتی انتشارات «ماه آوا» هم موجود است و به این نسخه ارجحیت دارد.
تدوین و صدا سازی اصلا خوب نبود، خطاهای اصلاح نشده توی ذوق میزنه... ولی موضوع داستان عالیه، اینقدر جذاب هست که نقص گفتاری رو کاور میکنه. خلاصه داستان میخواد بگه که با حسرتهاتون زندگی نکنید. تصمیم گیری به عهده ماست ولی اینکه نتیجه چی بشه از اختیار ما خارجه. شاید همین الانم توی بهترین نسخه خودمون زندگی میکنیم...
کتاب خیلی خوبی بود از شنیدنش درسهای خوبی گرفتم این کتاب یه تلنگر میزنه که حسرتهارو کنار بذاریم و زندگی رو زندگی کنیم و فرصتهایی که داریم رو غنیمت بشمریم واز کنار اتفاقات کوچیک که میتونه خیلی تاثیرگذار باشه راحت عبور نکنیم شنیدن این کتاب برای کسی که همش در گذشته سیر میکنه و حسرت اینو میخوره که چرا فلان موقعیتو از دست دادم و با این طرز فکر زمان حال خودشو هم از دست میده کاملا توصیه میشه...
با سلام در این کتاب نگاه متفاوتی نسبت به زندگی داشت شاید برای شاد زیستن نیازی به تغییرات در تصمیمات گذشته و سرزنش و ملامت خود برای انتخابهای خود نباشیم چرا که هر شاخهی درخت زندگی منطق خود را دارد باید زندگی کرد تا تجربه کرد و هیجان زندگی به احتمالات ان است و باید صبر کرد و سازش کرد چرا که تلخی و شیرینی زندگی در کنار هم است.
در این کتاب با مرتبط ساختن موضوع با فیزیک کوانتوم مرا شگفت زده کرد و کتاب جالبی بود.
در این کتاب با مرتبط ساختن موضوع با فیزیک کوانتوم مرا شگفت زده کرد و کتاب جالبی بود.
کتاب بسیار خوبی که انسان رو متحول میکند. همه ما با حسرتها و افسردگیهای مختلفی روبرو میشیم چه خوب است که انسان بتواند بر احساس ضعف خود غلبه کند و میل زندگی و قدرت را درخود حس کند
مطالعه این کتاب رو به همه دوستان پیشنهاد میکنم
فارغ از متن عالی کتاب گویش خواننده کتاب هم بسیار خوب بود
ممنون از کتابراه
مطالعه این کتاب رو به همه دوستان پیشنهاد میکنم
فارغ از متن عالی کتاب گویش خواننده کتاب هم بسیار خوب بود
ممنون از کتابراه
باتشکر
من اولین کتاب صوتی بوده که استقاده کردم و در زمینه خوب یا بد بودن گوینده نظری ندارم شاید میتونست بهتر یا بدتر باشه
ولی مهم اینه که چه تاثیری از کتاب میگیریم
وقتی امروز بیرون رفتم اطراف دقیق شدم متوجه تغییرات درخودم شدم احساس کردم حس خیلی خوبی دارم...
مهم نیست به چه چیزهای نگاه میکنیم مهم اینه که چه چیزی میبینیم...
من اولین کتاب صوتی بوده که استقاده کردم و در زمینه خوب یا بد بودن گوینده نظری ندارم شاید میتونست بهتر یا بدتر باشه
ولی مهم اینه که چه تاثیری از کتاب میگیریم
وقتی امروز بیرون رفتم اطراف دقیق شدم متوجه تغییرات درخودم شدم احساس کردم حس خیلی خوبی دارم...
مهم نیست به چه چیزهای نگاه میکنیم مهم اینه که چه چیزی میبینیم...