نقد، بررسی و نظرات کتاب به امید دل بستم - لنکالی
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب ملایم و احساسی ای بود. گتاب فوق العاده بود. قلم نویسنده انقدر قوی بود که حتی آدم گریه اش هم میگیره. کتاب نشون میده که درسته ممکنه بمیریم، اما تا وقتی که زنده هستیم، بیا خوشحال باشیم. نویسنده همه چیز رو متفاوت بیان کرد. در داستان شخصیت ها دزدی میکنن، مثلا سیگار میدزدن! ولی وقتی به بالا پشت بوم میرن سیگار رو مصرف نمیکنن، بلکه فقط سوختنش رو تماشا میکنن. این به نظر من یعنی گاهی کاری که انجام میدیم شاید شبیه به بقیه باشه ولی نیت ها ممکنه متفاوت باشه. فداکاری عشق و زمان و خانواده ودوستان خوب، چیزی که خواننده برای شخصیت ها در طی داستان میخواد. پایان خاص بود و خود کتاب هم غمگین. شخصیت ها افرادی بودن که در واقعیت هم حضورت دارن، سونی شخصیتی بود که با خوشحالی درد هاش رو پنهون میکرد و از بقیه مراقبت میکرد. سم فردی بود که از همه بابت احساسات فاصله میگرفت چون میترسید درد های بیشتری احساس کنه. سی فردی بود که پوچی رو از کودکی حس میکرد و وقتی با نئو آشنا شد، رنگ و زندگی رو چشید. هیکاری فردی بود که راهی برای خلاصی از درد هاش پیدا نمیکرد و این باعث میدش به خودش آسیب بزنه. نئو هم شخصیتی بود که اغلب افراد در زندگی خودشون هستن. شخصی که تلاش میکرد مورد تائید باشه، و نتونست که باشه، و پذیرفت خود واقعیش رو. هرچند که سونی پایان غم انگیزی داشت اما قبل از مرگش، کاری که میخواست رو کرد. هرچند سی میدونست که ممکنه بمیره اما عشقش به نئو رو ابراز کرد و ریسک عمل رو پذیرفت. نئو میدونست بعد سی نمیتونه دووم بیاره حتی با اینکه خانواده سی پشتش بودن! اما نئو فقط سی رو میخواست. هرچند سم وجود نداشت اما دلیل بر این نبود که نیست! و هرچند هیکاری ذر رنج بود اما بازهم میخندید. نویسنده هرچند غمگین اما حقیقت زندگی آدم ها رو به تصویر کشید!
خیلی کتاب عالیای بود غمگین ولی عالی اخرش شوکه کننده تموم شد و اصلا پیش بینی نمیشدن.ای کاش کسایی که از دست رفتن برمیگشتن. با اینکه شخصیتها خیالی بود فضای کتاب تصویر سازی عالیای رو داشت. مفهومش این بود مرگ خیلی غیر منتظرس. و امید رو نباید ازدست داد، مفهوماتش عالی بود. رفتار کاراکترها با سم رفتارشون رو با امید نشون میداد و اگر همه چیز رو بخونید میفهمید همه چیز معنای قشنگی داشته که در وصف نمیگنجه. پیشنهاد میشه بخرید و حتما معرفی نامه از سایتهای دیگه هم بخونید. درباره کتاب کاشکی شخصیت سم اول توضیح داده میشد ولی عالی بود و در واقع سم بیمار اول داستان از روی پل خودش رو میندازه پایین که حیلی شوکه کنندست. واقعا کتاب عالیای بود.
کتابی سرشار از احساسات و ماجراهایی که برخلاف داستان تکراری تازگی خاصی داشتن. غم انگیز اما دوست داشتنی، هر شش شخصیت داستان ویژگیهای جالب و تمایز خودشون رو داشتن و همین اونا رو به انسان واقعی نزدیکتر میکرد، ازون دسته از کتاب هاست که از لحاظ فیزیکی به پایان میرسه اما از نظر احساسی تا مدتها براتون ناتموم باقی میمونه، به طرفداراهای کتابهای ملایم و احساسی پیشنهاد میکنم. ممنون از کتابراه.
عالی بود به نظرم کتابی هست که باعث میشه زندگی رو از دید کسایی که مبتلا به بیماریهای خاص مثل سرطان هستن ببینیم، در اول کتاب ممکنه یه مقدار گیج بشید چون کارکترها پشت سرهم وارد میشن و هیچ معرفی ندارن ولی به مرور عادت میکنید و میشناسیدشون. همچنین داستانش تقریبا مثل کتاب پنج قدم فاصله بود، پیشنهاد میکنم حتما بخونید
از همه بیشتر برای نئو اشک ریختم. و پدرش همش منو یاد این جمله میانداخت: «همه میتونن پدر باشن، اما هر کسی نمیتونه بابا باشه..»
باورم نمیشه. بعد از اینکه این کتاب رو خوندم اتفاقات اول تا آخرش رو به هم چسپوندم و.. 🥺
⭕اسپویل⭕
اول کتاب که عشق سم داره میمیره، و آخرش که هیکاری رو از دست داد، هیکاری همون کسی بود که اول کتاب میمیره. آخر کتاب، سم خودس هم گفت دوباره اگه تو یه بدن دیگه متولد بشی و... و این یعنی هر بار سم عاشق همون کسی ک اول داستان میمیره میشه. اما اون شخص تو بدنهای مختلفی ب دنیا میاد.