نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی قصاب بدون گوسفند - آناهیتا بهبهانی
3.8
90 رای
مرتبسازی: پیشفرض
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۴/۰۳/۲۰
00
کتاب صوتی قصاب بدون گوسفند داستان کوتاهی در بارهی سرگذشت تلخ یک خانواده است که رازی پنهان دارند. پسر بزرگ خانواده یعنی جاوید به جرم قتل عمویش سالهای جوانی را در زندان سپری کرده و حالا پس از سالها با رضایت ناگهانی خانوادهی مقتول یک روز قبل از عید قربان آزاد شده است. جهان پسر کوچک خانواده که پزشک است سعی در کشف راز نهفتهی خانواده دارد که باعث سکتهی پدر و آوارگی خانواده به شهری دیگر شده است. با حملهی ناصر پسر مقتول به جاوید به قصد دادخواهی پدرش مادر جاوید پرده از این راز برمیدارد. اسم داستان نیز برگرفته از قسمتی از داستان است که ناصر به جای قصاب و بدون گوسفند به منزل جاوید میاید. نویسنده در این داستان کوتاه به خوبی فشار روحی و روانی وارده به خانوادهی قاتل که باعث سکتهی پدر و اوارگی خانواده برای ترس از بی ابرویی و خجالت زدگی جاوید از رویارویی با مردم و خانوادهی مقتول مانند ناصر که سالها گمان میکرده جاوید پدرش را به عمد کشته و قصاص او فکر میکرده است را نشان داده و شنونده را با داستانی جذاب اما پر از رنج همراه ساخته. داستان فضا سازی خوبی داشت و میشد با شخصیتهای داستان ارتباط گرفت. صدا گذاری و گویندگی مثل همیشه افتضاح
آناهیتا بهبهانی در کتاب صوتی قصاب بدون گوسفند از سرگذشت تلخ یک خانواده میگوید. جاوید، پسر بزرگ خانواده، پس از سالها حبس با موی سپید و قامتی اندک خمیده از زندان آزاد شده است. مادر و جهان، برادرِ جاوید، از شادی در پوست خود نمیگنجند. همهچیز بهظاهر خوب است و گویی رنجهای خانواده به پایان رسیده است اما پرسشی نگرانکننده ذهن مادر و جاوید را رها نمیکند: اینکه چطور خانوادهی شاکی به آزادی او رضایت دادهاند، آنهم بعد از گذشت این همه سال و درست روز عید قربان؟
اصطلاح غیرعمد برای اشاره به اعمالی به کار گرفته میشود که قصدی از سوی انجامدهندهی آن وجود نداشته و ناشی از واکنشی تصادفی به رویدادی پیشبینینشده باشد. این اصطلاح بنابر قوانین کیفری و طبق مواد قانون مجازات اسلامی بهطور معمول مجازات سبکتری دارد. با وجود این، در برخی موارد همچنان اولیای دم و صاحبان حق قصاص از این حق برخوردارند که درخواست قصاص نمایند. نظام حقوقی اما در مواردی این چنین، اولویت را بر عفو گذاشته و جانِ انسان را مقدم بر انتقام دانسته است. از این رو، نجات جان محکومان به قصاص هم از سوی قانون و هم از طرف بسیاری از فعالان اجتماعی و گروههای مردمنهاد پیگیری میشود. با این حال، نمیتوان از رنج و فشاری که خانوادههای قربانیان متحمل میشوند،
اصطلاح غیرعمد برای اشاره به اعمالی به کار گرفته میشود که قصدی از سوی انجامدهندهی آن وجود نداشته و ناشی از واکنشی تصادفی به رویدادی پیشبینینشده باشد. این اصطلاح بنابر قوانین کیفری و طبق مواد قانون مجازات اسلامی بهطور معمول مجازات سبکتری دارد. با وجود این، در برخی موارد همچنان اولیای دم و صاحبان حق قصاص از این حق برخوردارند که درخواست قصاص نمایند. نظام حقوقی اما در مواردی این چنین، اولویت را بر عفو گذاشته و جانِ انسان را مقدم بر انتقام دانسته است. از این رو، نجات جان محکومان به قصاص هم از سوی قانون و هم از طرف بسیاری از فعالان اجتماعی و گروههای مردمنهاد پیگیری میشود. با این حال، نمیتوان از رنج و فشاری که خانوادههای قربانیان متحمل میشوند،
داستان در مورد مردی به نام جاوید بود که سالهای طولانی بیگناه در زندان بود و وقتی میانسال شد و تمام موهای سرش سفید شد. آزاد شد برادر کوچکش جهان دکتر شده بود و مادرش سالها غصه خورده بود وقتی برگشت پسر آن مقتول یعنی ناصر به انتقام خون پدرش آمد تا جاوید را سلاخی کند. اما مادرش جلوی پسرش ایستاد و گفت باید من را بکشی چون من پدرت را کشتم جهان که حال شده بود گفت اون یک قتل غیر عمد بوده برای تو داری قتل عمد میکنی و و حکمش اعدام است. ناصر که این حرفا حالیش نبود گفت کم من صادر میکنم و چاقوی تیزش را درآورد. مادرشان جلو آمد و اعتراف کرد که او پدرش را کشته در واقع در گذشته پدرش مزاحم او شده و گفته که عاشق است آن زن هم او را هول داده همان موقع سرش به شوفاژ خورده و میمیرد پسرش جاوید قتل را به گردن میگیرد یک قتل غیر عمد که باعث شده پدرشان سکته کند و آنها از آن شهر بروند و سالها در غم غصه به سر ببرند. ناصر با شنیدن این اعتراف شوکه میشود. شنیدن حقیقت او را تحول میکند.
کتاب خوبی بود کتاب حس و حال لوطی گری های قدیم و فیلم های قدیمی و میداددرباره ی پسری بود که به اتهام قتل به زندان رفته و حالا بعد از چندین سال که موهاش سفید شده برگشته مادرش از امدنش خوشحاله اما یهویی. رضایت دادن و در روز عید قربان حسه بدی بهشون داده و دلشوره دارناز حس و حالی که پسر ازاد شده و مادرش نذری میده به همسایه ها از اینکه برادر کدچیکترشو ندیده بود و گفته بود به دیدنش نیاد تویه زندان برای نذری قرار بود قصاب بیاد وقتی درو باز کردن پسر مقتول که پسر عموش بود داخل میاد و با چاقو زخمیش میکنه و دنبال خون پدرشه که یهو مادرش پسر میگه که پسرم بی گناهه و درد آبرو و عفتش پدرشو هول داده و مرده و پسرش قتل و گردن گرقته ممنون از کتابراه
داستان در مورد قتلهای ناموسی است و حادثههای بعد از آن. در داستان پسری قاتل عموی خود است. وقتی بعداز سالها رضایت گرفته وآزاد میشود در عید قربان به خانه میرسد. خانواده عمو در فکر شوم به قتل رساندن قاتل پدر رضایت دادهاند. پسر عمو سراغ قاتل پدر که پسر عمویش است میآید درگیرمیشوند و با چاقو به شانه او ضربهای وارد میکند. اما در این زمان مادر قاتل لب به سخن میگشاید و اعتراف میکند که پدر مقتول تو قصد تجاوز به من را داشته او را هول میدهد سرش به شوفاژ خورد و میمیرد. پسرم جرم مرا بگردن گرفته از خودگذشتگی میکند. ممنونم از کتابراه
با اینکه داستان کوتاهی بود ولی پیام خود را به آسانی رساند استثمار و به بندگی کشاندن، زن که با کمک دین و مذهب و اعتقادات خرافی به آن جنبهی قانونی نیز دادهاند و چیزی که در میانهی این تاریکی ظلم و جور میدرخشد و امید بخش است همان عشق زیبای بین دختر و پسر میباشد که دردناکی داستان را کم میکند. با سپاس فراوان از کتابراه
گاهی اوقات افرادی پیدا میشوند که از خود گذشتگی میکنند و برای اینکه عزیزترین افراد زندگیشان، آسیبی نبینند، گناه دیگری را گردن گرفته و بیآبرویی، تنهایی و از دست رفتن جوانی را در سکوت به جان میخرند. مشابه همین داستان در تله فیلمی به نام «تنهایی» نیز روایت شده بود که من خیلی دوستش داشتم و این قصه مرا به یاد آن انداخت.
گاهی شرایطی توی زندگی پیش میاد که مجبوری بهش تن بدی و همراه باشی یا حتی بخاطر نزدیکترین افرادت توی زندگی از جان شیرینت بگذری تا اونها رو از شرایط سختی که نا خودآگاه سرنوشت دچارشون کرده، رها کنی. و در نهایت این حقیقته که پنهان نمی ماند و چهره ی واقعیت عیان می شود تا مرد از نامرد تفکیک پیدا کند.