متن ادبی

کتاب زندگی خصوصی من و تو

• نویسنده: عاطفه خلیلی

کاش باد کلاهم را با دست‌هایش ببرد اگر که گرهی بر سر راهم سبز بشود قدم‌زنان پیچ و تاب می‌خورم درون کوچه پس‌کوچه‌های کودکی همان‌جا که برای اولین بار بزرگ شدم و دیگر همه چیز را باد با خود برد و پایان قصّه گرهی، سبز شد بر سر راهم و کلاهی بر سر بزرگ‌سالی‌ام رفت همان خم کوچه‌ای که تاب خوردم و پیچ و در قلبم سبز شد، بر سر راهم! و گمان بردم که عاشق شدم! ادامه ›

کتاب خدای خوبی‌ها

• نویسنده: مهدی خدامیان آرانی

خدایا! مى خواهم براى تو بنویسم، درباره تو مى نویسم، خوب مى دانم اگر توفیق تو نباشد، این کار چقدر سخت است! خودت آگاه هستى که قلم من سرگردان و حیران است، دست از نوشتن برمى دارم و به سوى رحمتت چشم مى دوزم و از تو یارى مى خواهم. آیا تا به حال در فصل پاییز به درختان نگاه کرده اى؟ وقتى باد مىوزد برگ هاى زرد درختان بر روى زمین مى ریزند، وقتى تو ذکر لا اله إلاّ الله را با صداى بلند مى گویى، گناهان تو... ادامه ›

کتاب پنجره اول

• نویسنده: مهدی خدامیان آرانی

کتاب پنجره اول اثری دیگر از مهدی خدامیان آرانی از مجموعه در جست‌وجوی حقیقت است. حتماً دوست دارید بدانید هدف من در کتاب‌هایى که با نام «پنجره» منتشر مى‌کنم، چیست. وقتى جوان بودم، دوست داشتم با اندیشه‌هایى آشنا شوم که مرا به سوى معنویّت سوق دهد. اکنون چهل سال دارم و تجربه‌ها کسب کرده‌ام. من خلاصه آنچه را که سال‌ها در کتاب‌هاى مختلف خواندم در این کتب به رشته تحریر درآورده‌ام. من سخنانى را در این جا... ادامه ›

کتاب با آهنگ عشق بخوان

• نویسنده: خدیجه تاج الدین

کتاب با آهنگ عشق بخوان شامل دل‌نوشته‌های خدیجه تاج الدین است. در بخشی از کتاب با آهنگ عشق بخوان می‌خوانیم: روزگار گذشته را به یاد داری که از دستشان به ستوه آمدم. اشک ریختم و به درگاهت پناه آوردم. غصه‌های ناگفته‌ام را می‌دانستی‌، مرا در آغوش فشردی و در گوشم زمزمه کردی که به زودی رودخانه در کشتزار تو روان خواهد شد. سبزی از آن تو می‌شود و روزهای پژمردگی‌ات به خاطره می‌پیوندد. من ناباورانه به... ادامه ›

کتاب تا خدا راهى نیست

• نویسنده: مهدی خدامیان آرانی

خیلى دلم مى خواست اوّلین نوشته هاى من در مورد تو باشد، امّا چنین نشد، زیرا نوشتن براى تو به این سادگى ها نیست، باید توفیق، رفیق راهم مى شد. اکنون نمى دانم چگونه از تو تشکّر کنم، به من توفیق دادى تا براى دوستان خوبت از سخنانِ زیبایت بنویسم. امیدوارم که توانسته باشم قدمى هر چند کوتاه براى بیان خوبى ها و مهربانى هاى تو برداشته باشم. در میان کتاب هاى مختلف به جستجو پرداختم، بیشتر به دنبال گفتگوهایى... ادامه ›

کتاب خداى قلب من

• نویسنده: مهدی خدامیان آرانی

یادم نمى رود اوّلین بارى که خدا توفیقم داده بود و من در شهر مدینه بودم. شب جمعه بود و در کنار قبرستان بقیع، دعاى کمیل برگزار مى شد من همراه با دیگر هموطنان خود در آن مراسم شرکت کرده بودم. مراسم باشکوهى بود. بعد از مراسم دعا، فکرى به ذهنم رسید، دوست داشتم بدانم این مراسم، چه دستاوردى براى هموطنان من داشته است. براى همین تقریباً از دویست نفر این سؤال را پرسیدم: حاج آقا! حاج خانم! آیا مى توانى یک... ادامه ›

کتاب پنجره دوم

• نویسنده: مهدی خدامیان آرانی

کتاب پنجره دوم اثری دیگر از مهدی خدامیان آرانی از مجموعه در جست‌وجوی حقیقت است. حتماً دوست دارید بدانید هدف من در کتاب‌هایى که با نام «پنجره» منتشر مى‌کنم، چیست. وقتى جوان بودم، دوست داشتم با اندیشه‌هایى آشنا شوم که مرا به سوى معنویّت سوق دهد. اکنون چهل سال دارم و تجربه‌ها کسب کرده‌ام. من خلاصه آنچه را که سال‌ها در کتاب‌هاى مختلف خواندم در این کتب به رشته تحریر درآورده‌ام. من سخنانى را در این جا... ادامه ›

کتاب پنجره سوم

• نویسنده: مهدی خدامیان آرانی

کتاب پنجره سوم اثری دیگر از مهدی خدامیان آرانی از مجموعه در جست‌وجوی حقیقت است. حتماً دوست دارید بدانید هدف من در کتاب‌هایى که با نام «پنجره» منتشر مى‌کنم، چیست. وقتى جوان بودم، دوست داشتم با اندیشه‌هایى آشنا شوم که مرا به سوى معنویّت سوق دهد. اکنون چهل سال دارم و تجربه‌ها کسب کرده‌ام. من خلاصه آنچه را که سال‌ها در کتاب‌هاى مختلف خواندم در این کتب به رشته تحریر درآورده‌ام. من سخنانى را در این جا... ادامه ›