معرفی و دانلود کتاب آخرین شانس

معرفی کتاب آخرین شانس

آخرین شانس برای نجات خانواده! کتاب آخرین شانس اثری دیگر از پرفروش‌ترین نویسنده‌ی نیویورک تایمز، هارلن کوبن است که در ژانر جنایی نوشته شده. دکتر مارک سیدمن زخمی و هراسان، هنگامی‌که نامه‌ی آدم‌ربایان را دریافت می‌کند؛ می‌داند این آخرین شانس او برای نجات دختر کوچکش از چنگ قاتلان بی‌رحم است. اما...

درباره‌ی کتاب آخرین شانس

توسط چه کسی و به خاطر چه چیز؟ این سؤال مدام در ذهن دکتر مارک سیدمن تکرار می‌شود: همسرش را به قتل رسانده‌اند، به او تیراندازی کرده و دخترش را که هنوز یک ساله هم نشده، ربوده‌اند...

هارلن کوبن (Harlan Coben) نویسنده‌ی مشهور رمان‌های جنایی و رازآلود، نامی شناخته‌شده برای علاقه‌مندان به کتابخوانی، فیلم و سریال‌های روز دنیاست. او در کتاب آخرین شانس (No Second Chance) به ماجرای دکتر مارک سیدمن پرداخته و از اولین صفحات خواننده را درگیر معمای قهرمان داستان می‌کند. هیچ چیز معلوم نیست و داستان در هاله‌ای از ابهام فرو رفته. دکتر سیدمن آشفته و زخمی در بیمارستان بستری شده و مدام به این می‌اندیشد که قاتلان حتماً دخترش را نیز کشته‌اند، تا این‌که پیامی از سوی آدم‌رباها به دستش می‌رسد. آن‌ها به او اخطار داده‌اند اگر با پلیس تماس بگیرد، هرگز دخترش را نخواهد دید و این آخرین شانس اوست. آخرین شانس برای بازگرداندن دخترش به خانه و او مصمم است به هیچ وجه این فرصت را از دست ندهد.

کتاب آخرین شانس با ترجمه‌ی بهزاد رحمتی توسط نشر پرسمان در اختیار علاقه‌مندان به رمان‌های جنایی قرار گرفته است.

اقتباس‌های هنری از کتاب آخرین شانس

• شبکه‌ی TF1 در سال 2015 بر اساس کتاب آخرین شانس سریالی با همین نام تولید کرد.
• شبکه‌ی RTL-TVI نیز اقدام به تهیه و تولید سریالی بر اساس کتاب آخرین شانس نمود.

نکوداشت‌های کتاب آخرین شانس

• زیرکانه و نبوغ‌آمیز! (نیویورک تایمز)
• نویسنده فقط تعلیق خلق نمی‌کند، بلکه آتش می‌افروزد! (نیویورک دیلی نیوز)
• این اثر جادویی از همان ابتدا شما را مسحور خود می‌کند و با پایانی غیرمنتظره غافلگیرتان می‌نماید. (مجله‌ی فوربس)
• کوبن یک بار دیگر با خط داستانی نبوغ‌آمیز و شخصیت‌های شرور و شیطان‌صفت، خواننده را از تعادل خارج می‌کند! (People)

خواندن کتاب آخرین شانس مناسب چه کسانی است؟

دوستداران رمان‌های جنایی و قلم توانمند کارلن کوبن، از خواندن کتاب آخرین شانس لذت خواهند برد.

با هارلن کوبن بیشتر آشنا شویم

هارلن کوبن نویسنده‌ی مشهور رمان‌های جنایی و ترسناک، در سال 1962 و در خانواده‌ای یهودی‌الاصل چشم به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی‌اش در ایالت نیوجرسی و شهر لیوینگستون گذشت و تحصیلات عالی خود را در رشته‌ی علوم سیاسی به پایان رساند. حرفه‌ی نویسندگی را از دهه‌ی نود میلادی آغاز کرد و طولی نکشید که آثارش با استقبال بی‌نظیر خوانندگان مواجه شد. وی در حال حاضر در لیست نویسنده‌ی پرفروش کتاب‌های نیویورک تایمز قرار دارد و با فروش بیش از 75 میلیون نسخه از آثارش، صدر جدول را به خود اختصاص داده است. هارلن کوبن از سال 1996 تا به امروز جوایز متعددی دریافت کرده که از میان آن‌ها می‌توان به جایزه‌ی آنتونی، ادگار و جایزه‌ی RBA برای نگارش آثار جنایی نام برد. برخی کتاب‌های او مانند «بیگانه»، «جنگل» و «بی‌گناه» دستمایه‌ی ساخت فیلم‌ و سریال‌ شده‌اند و کمپانی‌های معتبری همچون تی‌اف‌وان و نتفلیکس، داستان‌های او را برای تهیه و ساخت آثار نمایشی مورد اقتباس قرار می‌دهند.

در بخشی از کتاب آخرین شانس می‌خوانیم

ساعت شش صبح به قصد رفتن به خانه‌ی پدری از خانه‌ خارج شده و با کلید دوران دانشکده‌ام اقدام به باز کردن در ورودی کردم. حقیقت این است که اگرچه ظاهر کنونی خانه‌ی پدری‌ام حکایت از فرسودگی و فرتوتی آن در طی سال‌های اخیر دارد، با این‌همه، واقعیت این است که این خانه از ابتدا نیز گل سرسبد خانه‌های این محله نبوده است.

باری، این خانه کماکان شکل و شمایل و ساختار و ترکیب اولیه‌اش را حفظ کرده و تنها چیز تغییریافته در طی این سال‌های بلند، تعویض فرش‌های مندرس و بافت‌درشت اتاق پذیرایی این خانه بوده است. چون اکنون برای سال‌های بلندی است که دیوارهای سفید اتاق‌های این خانه مزین به تابلوهای رنگ روغنی به نقوش آلات موسیقی چون تار و ویولن و غیره است، و این درحالی است که هیچ‌کدام از اعضای خانه هنری در نواختن این آلات موسیقی ندارد.

باری، ازآنجاکه طاقچه‌ی پشت بخاری عکس‌های تکی و دسته‌جمعی اعضای این خانواده‌ی چهارنفری را در خود جای داده است، هر بار که به این خانه پا می‌گذارم، بی‌اختیار به سوی این طاقچه کشیده شده و بیش از هر عکسی روی عکس خواهرم استیسی متمرکز می‌شوم. تو گویی با نگریستن به این عکس به دنبال کشف سرنخی هستم تا بدین وسیله بتوانم این معمای لاینحل را حل کنم. با دیدن عکس استیسی بی‌اختیار دستخوش این فکر می‌شوم که چگونه این دختر معتاد، شکننده، ناخودپذیر و عاری از اعتماد به نفس توانسته است که اسلحه‌ای را از خیابان خریده و بدین وسیله زنم را از پای درآورده و مرا نیز زخمی‌کند.