معرفی و دانلود کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند

معرفی کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند

کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند سومین جلد از مجموعه‌ی چهارگانه‌ی ناپلی است که النا فرانته در آن، مقطعی متفاوت از زندگی دو دوست به نام‌های النا و لی‌لا را روایت می‌کند. در جلدهای قبل، دوستی پرفرازونشیب دو زن را از مدرسه تا جوانی شاهد بودیم و حالا در این جلد از مجموعه ناپلی، صفحه‌ی جدیدی از زندگی آن‌ها را ورق می‌زنیم. گفتنی‌ست این مجموعه از جمله آثار پرفروش نیویورک تایمز به شمار می‌رود.

درباره‌ی کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند

اگر کتاب‌های «دوست‌ اعجوبه‌ی‌ من» و «داستان یک نام جدید» را خوانده‌اید، حالا وقت آن رسیده که در کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند (Those Who Leave and Those Who Stay) به تماشای ادامه‌ی داستان النا گرکو و لی‌لا چرولو بنشینید. النا فرانته (Elena Ferrante)، نام مستعار نویسنده‌ای ایتالیایی است که با پنهان کردنِ هویت واقعی خود، تنها از طریق آثار ادبی‌اش شناخته می‌شود. او در مجموعه‌ی چهارجلدی رمان‌های ناپلی (Neapolitan Novels)، داستان دو زن را در جامعه‌ای مردسالار، خشونت‌بار و فقیر روایت می‌کند.

النا و لی‌لا در کودکی تصمیم می‌گیرند که وقتی بزرگ شدند رمانی بنویسند و ثروت زیادی به دست آورند. با بزرگ‌تر شدن این دو دوست، النا مدرسه را ادامه می‌دهد، اما لی‌لا که از النا باهوش‌تر است، از درس خواندن وامی‌ماند؛ چراکه خانواده‌اش او را حمایت نمی‌کنند. این آغاز جدایی دو دوستی است که رویایِ مشترکِ ترک کردن محله‌ی فقیر و فاسدشان را در سر می‌پروراندند. با گذشت سال‌ها النا مدارج علمی را پشت سر می‌گذارد و وارد دانشگاه می‌شود. لی‌لا که مجبور به ازدواج با مردی خشن و بدوی است، حسرت‌هایش را با دستاوردهای النا جبران می‌کند. این داستانی است که پیش از شروع کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند خوانده‌ایم.

حال با شروعِ جلد سومِ مجموعه، می‌بینیم که لی‌لا شوهرش را ترک کرده و با پسربچه‌اش نزد انزو، دوست قدیمی‌اش زندگی می‌کند. لی‌لا برای گذران زندگی مجبور به کارگری در یک کارخانه‌ی سوسیس است و در معرض زورگویی و تجاوزِ صاحب کارخانه قرار دارد. در این حال، النا که در آستانه‌ی ازدواج با پیترو است، از فلورانس به ناپل برمی‌گردد تا دوست قدیمی‌اش را ملاقات کند.

کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند تلاشِ دو زنِ متفاوت را در شهری کوچک و فقیرنشین در حومه‌ی ناپل به تصویر می‌کشد؛ جایی که فرصت‌ها کم و رویاها بسیارند. لی‌لا با زندگیِ سخت و فقیرانه‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ درحالی‌که النا در آستانه‌ی ازدواج با مردی از طبقه‌ی اجتماعی بالا قرار دارد و می‌تواند حرفه‌ی نویسندگی‌اش را ادامه دهد. اما این تنها ظاهر ماجراست. زندگی همیشه اتفاقاتی غیر قابل پیش‌بینی را به همراه دارد.

لی‌لا و انزو وارد رابطه‌ی عاشقانه‌ای می‌شوند و باهم تصمیم می‌گیرند برای بهبود وضعیت زندگیشان، مهارت جدیدی بیاموزند تا بتوانند به‌عنوان برنامه‌نویس کار کنند. این در حالی است که النا در سال‌های ابتداییِ ازدواجش صاحب دو فرزند می‌شود و زندگیِ حرفه‌ای‌اش رو به زوال می‌رود. در همین زمان است که نینو را ملاقات می‌کند؛ پسری که از کودکی دلباخته‌اش بود و مدتی با لی‌لا رابطه‌ای عاشقانه و خیانت‌آمیز داشت. حالا النا در موقعیتی است که ازدواجش را در حال فروپاشی می‌بیند و باید تصمیمی برای ادامه‌ی راه بگیرد.

کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند با اتفاقی غیرمنتظره پایان می‌یابد که شما را برای چند ساعتی در جایتان میخکوب می‌کند. با مطالعه‌ی این اثر بخشی از تاریخِ ناپل را هم مطالعه خواهید کرد. این اثر با ترجمه‌ی فریده گوینده توسط نشر لگا به چاپ رسیده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی چهارگانه‌ی‌ ناپلی

مجموعه‌ی چهارگانه‌ی‌ ناپلی شامل چهار جلد رمان به قلم النا فرانته، نویسنده‌ی ایتالیایی، است که داستان دنباله‌دار دوستی دو زن را از کودکی تا میانسالی به تصویر می‌کشد. این چهار کتاب در ادامه‌ی یکدیگر و وابسته به هم هستند و آن‌طور که نویسنده می‌گوید، باید باهم خوانده شوند. این مجموعه با نام‌های «رمان‌های ناپل» و «رمان‌های ناپلی» نیز شناخته می‌شود. نشر لگا این چهار جلد را با ترجمه‌ی فریده گوینده منتشر کرده. عناوین کتاب‌های این مجموعه عبارتند از: «دوست‌ اعجوبه‌ من»، «داستان یک نام جدید»، «آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند» و «داستان کودک گمشده».

جوایز و افتخارات کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند

• نامزد جایزه‌ی مدال اندرو کارنگی (2015)؛
• نامزد نهایی جایزه‌ی BTBA برای بهترین کتاب ترجمه‌شده (2015)؛
• کتاب پرفروش نیویورک تایمز.

نکوداشت‌های کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند

• یک جلد از مجموعه‌ی پرفروشِ نویسنده‌ی ایتالیایی که سرنوشت دو دوست را در مسیرهای متفاوتی به تصویر می‌کشد. (نیویورک تایمز)
• هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم یک کتاب چنین کاری با من بکند. اگر رئیس جمهور بودم همه را مجبور به خواندن آن می‌کردم. (الیزابت استراوت)
• النا فرانته احتمالاً بهترین نویسنده‌ی معاصری است که خواهید شناخت. (The Economist)
• وقتی مجموعه‌ی چهارگانه‌ ناپلی را می‌خوانم هیچ چیز متوقفم نمی‌کند، نه متروی شلوغ و نه شغلم. (نیویورکر)
• کارگران، روشنفکران، کمونیست‌ها، تاجران اوباش و زنان شاعر در رمان آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند، همه و همه در خدمت یک چیز هستند: به تصویر کشیدن یک دوستی عمیق و پرچالش. (NPR)

اقتباس سینمایی و تلویزیونی از کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند

سریال ایتالیایی دوست نابغه‌ی من (My Brilliant Friend) در سه فصل هشت قسمتی برای شبکه‌ی HBO ساخته شد. این سریال که از سال 2018 تا 2022 به طول انجامید، از سه کتابِ مجموعه‌ی چهارگانه‌ی ناپلی اقتباس کرده است. سازندگان نوید ساخت فصل چهارم را بر اساس کتاب چهارمِ این مجموعه با نام «داستان کودک گمشده (The Story of the Lost Child)» داده‌اند. فصل سومِ سریال دوست نابغه‌ی من اختصاصاً از کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند اقتباس شده است. ساوریو کوستانستو (Saverio Costanzo) کارگردانی این اثر تلویزیونی را بر عهده داشته و النا فرانته به همراه سه نویسنده‌ی دیگر فیلمنامه‌ی آن را به نگارش درآورده است.

پیش از ساخت این سریال، در سال 2019 اجرای تئاتری بر اساس مجموعه‌ی چهارگانه‌ی ناپلی صورت گرفت. آپریل دی آنجلیس این مجموعه را به نمایشنامه‌ای دو قسمتی تبدیل کرد و آن را با بازیگرانی همچون نیام کیوزاک و کاترین مک‌کورمک (Catherine McCormack) به صحنه برد.

کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به ادبیات و تاریخ ایتالیا علاقه‌مندید، النا فرانته داستانی جذاب و خواندنی بر بستر اجتماع، سیاست و تاریخ برای شما تدارک دیده است.

در بخشی از کتاب آنان که می‌روند و آنان که می‌مانند می‌خوانیم

مادر لی‌لا طبق‌معمول رفته بود تا بچه را از مدرسه بیاورد. همه‌ی دانش‌آموزان بیرون آمده بودند و اثری از جنارو نبود. معلم گفت همین چند دقیقه پیش این‌جا بود. هم‌کلاسی‌هایش گفتند این‌جا بود و ناگهان غیبش زد. نونتزیا به‌شدت ترسیده بود و به دخترش سر کار زنگ زده بود. لی‌لا فوری آمد و دنبال جنارو گشت. او را روی نیمکتی در پارک پیدا کرد. پسربچه با روپوش مدرسه، پاپیون، و کیفش ساکت نشسته بود و در مقابل سؤالِ کجا بودی، چه می‌کردی، با چشمانی بی‌احساس خندیده بود. لی‌لا خواست برود و میکله را بکشد، هم برای تلاشش در کتک‌زدن انزو و هم دزدیدن پسرش، اما انزو مانعش شد. فاشیست‌ها اکنون دنبال همه‌ی چپ‌ها بودند و مدرکی وجود نداشت که میکله این کار را کرده باشد. به‌علاوه جنارو خودش اعتراف کرد که غیبت کوتاهش فقط نوعی بازیگوشی بوده است.

به هر حال وقتی لی‌لا آرام شد، انزو به‌تنهایی تصمیم گرفت پیش میکله برود و با او حرف بزند. او به بار سولاراها رفته بود و میکله به‌دقت به حرف‌هایش گوش داده بود. سپس گفته بود: «انزو، نمی‌دانم درباره‌ی چه مزخرفاتی حرف می‌زنی: من به جنارو علاقه دارم، اگر کسی به او دست بزند کارش تمام است، اما از بین همه‌ی حرف‌های احمقانه‌ای که گفتی فقط یک حرف درست زدی و آن هم این بود که لی‌لا باهوش است و حیف است که نبوغش به هدر رود، من سال‌هاست از او می‌خواهم برای من کار کند.» سپس ادامه داد: «تو ناراحت می‌شوی؟ چه اهمیتی دارد؟ اما اشتباه می‌کنی، اگر دوستش داری باید او را تشویق کنی که از توانایی‌هایش استفاده کند. بیا این‌جا، بیا بنشین و قهوه و شیرینی‌ای بخور، به من بگو کامپیوترهایتان چطور کار می‌کند.» ماجرا به همین ختم نشده بود.