معرفی و دانلود رایگان کتاب سیاحت ساحت سایه

معرفی کتاب سیاحت ساحت سایه

کتاب سیاحت ساحت سایه اثر احسان اقبال سعیدی، مجموعه‌ای از قطعات نثر ادبی و وقایع‌نگاری‌های کوتاه است که نگارنده در آن‌ها به بیان اندیشه‌ها و تعمق‌های خود در مورد موضوع‌های گوناگون می‌پردازد.

درباره‌ی کتاب سیاحت ساحت سایه

قلم، تنها یک ابزار برای نوشتن نیست؛ گاهی مترجم احوال درون انسان است. شاعران و نویسندگان بسیاری روح و روانشان را از میان رگه‌های جوهری قلم به روی میدان کاغذ روانه کرده‌اند تا حیات درونی‌شان را روایت کند. کتاب سیاحت ساحت سایه اثر احسان اقبال سعیدی نیز حاصل حدیث نفس و تأمل‌های درونی یک نویسنده است که راهی برای در میان گذاشتن اندیشه‌ها و آراء خود با مخاطب آگاه می‌جوید.

در این کتاب عناوین و موضوع‌های متنوعی وجود دارد و در هر بخش نویسنده کوشیده است نگرش خود را در مورد مسائلی مربوط به فرهنگ، هنر، جامعه، عرفان، کتاب، نشریات و... در قالب آراسته‌ی واژگان به مخاطب عرضه کند. عنوان نخستین بخش این کتاب، «سوگند به سرآغاز قلم» است که نویسنده در آن در وصف و ستایش نوشتن و قلم‌ورزی سخن می‌گوید.

در یادداشتی با عنوان «کاش عکس خیالم بودی» با یادآوری هم‌زمانی روز عکاسی با کودتای 28 مرداد و آتش‌سوزی سینما رکس آبادان هنگام تماشای گوزن‌ها از دل کلمات پلی می‌سازد میان سینما، آتش و عکس.

«ما درون را بنگریم و حال را» عنوان یادداشت دیگری است که در آن از دل یادآوری خاطره‌ی یک روز ملاقات با یک دوست، لذت کشف یک جای امن و روشن در دل آلودگی و ترافیک و کدورت را شرح می‌دهد. نویسنده با تکیه بر این نگرش درمی‌یابد ظاهرسازی، هیچ سودی جز ریاکاری و زشتی ندارد و باید درون را پیراست و آراست.

ازآنجایی‌که نویسنده‌ی کتاب سیاحت ساحت سایه، احترام ویژه‌ای برای روزنامه‌های چاپی قائل است در «هم‌میهن خوش آمدی» ارادت خود را نسبت به بازگشت روزنامه‌ی هم‌میهن به عرصه‌ی جراید فارسی بیان می‌کند و از این مصرع مدد می‌جوید: «ثبت است بر جریده‌ی عالم، دوام ما». در این یادداشت، یادی هم از تیترهای مشهور و خاطره‌ساز هم‌میهن به میان می‌آورد.

سیاحت ساحت سایه در سوگ پر کشیدن امیر هوشنگ ابتهاج، شاعر معاصر ایران نوشته شده است. در این یادداشت، احسان اقبال سعیدی مروری بر کارنامه‌ی ادبی و سرگذشت هنری این شاعر پرآوازه دارد و به سال‌ها سرودن و ماندن و تأثیر گذاشتن او بر جهان ادبیات و هنر و موسیقی می‌پردازد.

در کتاب سیاحت ساحت سایه، یادداشت‌های دیگری نیز وجود دارند که در قالب نثری پر آرایه موضوع‌های گوناگونی را برای مخاطبان اهل ذوق مهیا می‌کنند. کتاب سیاحت ساحت سایه به همت نشر مهر راوش روانه‌ی بازار شده است.

کتاب سیاحت ساحت سایه برای چه کسانی مناسب است؟

اگر خواندن نثری ادبی که با آرایه‌های کلامی آراسته شده، حال دلتان را خوش می‌کند و علاوه بر آن دوست دارید تأمل‌های یک نویسنده را در مورد حواشی زندگی معاصر و انسان‌های معاصر بشنوید و به آن‌ها بیندیشید، کتاب سیاحت ساحت سایه لحظات دل‌چسبی را برای شما فراهم می‌سازد.

در بخشی از کتاب سیاحت ساحت سایه می‌خوانیم

در گاهشمار خورشیدی سه روز مانده تا نفس آخر امرداد را روز عکاسی نامیده‌اند. تقارنی با سالمرگ اقدام به براندازی دولت دکتر محمد مصدق و نیز بریان شدن سیصد و اندی هموطن در سینما رکس آبادان و هنگام تماشای گوزن‌ها. ثبت پردوام و ابدت مدت لحظه‌ی در حال فنا خود کم از اعجاز و حیرت ندارد. آدمی در حال شدن است و لحظه‌ها در حال ممات، اما عکس آن جادوی یگانه، دم آدم بی‌نفس شونده را مانا می‌کند. عکاسی انگار در همان طلوعش حضور مهیبی را به رخ می‌کشد با همان حالت انفجار فلش‌های ابتدایی که به ترکیدن دینامیت می‌ماند و می‌برازد که بشر در حال تبخیر، گر قادر بر تقریر تقدیر نیست توانسته ردی و نشانی قطعی و بی‌تردید از خود برجای بگذارد. برای همین است که آدم‌ها می‌خواهند در عکس‌ها مهیب‌تر و زیباتر و خندان و فراتر به تصویر درآیند تا در همان یک آن که می‌ماند کسانی مرحبا نثار قامت، هیئت و هیمنه‌شان گردانند.

عکس گاه گویای همه چیز است، رساتر از نوشته و خاطره، بی‌پیرایه‌تر از روایت و غیرقابل انکار و خدشه، سیمای تنومند و بی‌آزرم شعبان در ظهر گرم روز کودتا گویای فتادن کوزه سفالین دولت مصدق از ایوان ایران است و چشم‌های بی‌گناه کریم پورشیرازی، روزنامه‌چی جریده شورش گویاترین حکایت از سوختن در آتش خشم کودتاچیان کمی پس از مرداد است. میان آتش و مرداد براستی کدام نسبت است؟ و مر مرداد را چون نی زین سوختن، مطلوب چیست؟ کودتا که شد مختار کریم پورشیرازی روزنامه‌نویس شورش را دربند سیاستش کردند و... تا جایی که جانی در بدن داشت بیچاره را زدند و قلم سربینش را در کامش شکستند. پیش از کودتا در حمایت از مصدق آتشین نگاشته بود و تاخته بود بر دستگاه سلطنت، پس از کودتا در بند پتوپیچش کردند و مقداری بنزین از محصولات شرکت بریتیش پترولیوم بر تنش ریخته و کبریت کشیدند... این شد حکایت مختار در روزگار....

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
سوگند به سرآغاز قلم
کاش عکاس خیالم بودم
ما درون را بنگریم و حال را!
هم‌میهن خوش آمدی
سیاحت ساحت سایه
سایه‌ات مستدام! استاده تا آخرین دمان
"دانی که چیست "دولت"؟
تو اسیر نسیان نخواهی شد کلنل...
ف مثل فوتبال و فلسفه
پزشک، جامه و جامعه‌ای پر اشک و رشک
نکاتی درباره سخنان خانم معتمدآریا
رجم شیخ به ترجمان خویشش خاسته!
بحرین، حکایت جراحت جدایی
شرح آتش
برای آن خسرو شیرین دهان
تجدد و تعدادی تجدیدی
تلخی قهوه‌ام، قند پارسی تو
مصلح‌الدین در خیابان میرزای شیرازی
گزارش یک قتل