معرفی و دانلود کتاب صوتی وارکرفت - جاینا پرادمور: امواج جنگ

معرفی کتاب صوتی وارکرفت - جاینا پرادمور: امواج جنگ

کتاب صوتی وارکرفت - جاینا پرادمور: امواج جنگ سرنوشت «جاینا» را به تصویر می‌کشد: ساحره‌ای جوان که برای برقراری صلح میان نژادها می‌کوشد، گرچه پایه‌های صلح هنوز بسیار متزلزل هستند... این اثر توسط کریستی گلدن نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌ تایمز به رشته‌ی تحریر درآمده است.

درباره‌ی کتاب صوتی وارکرفت - جاینا پرادمور: امواج جنگ

آیا جنگ میان نژادها هرگز پایان می‌یابد؟ کتاب صوتی وارکرفت - جاینا پرادمور: امواج جنگ (Jaina Proudmoore: Tides of War) نوشته‌ی کریستی گلدن وقایع جهان خیالی آزروث را بعد از شکست لژیون سوزان پی می‌گیرد. رهبران اقوام و نژادهای مختلف سعی دارند وزنه‌ی قدرت را به نفع خویش سنگین کنند؛ گویی تجربه‌ی خونین لشکرکشی دشمن را از یاد برده‌اند. اما عده‌ی اندکی دغدغه‌ی حفظ آرامش نویافته را دارند و جاینا پرادمور، دختر ادمیرال یکی از آن‌هاست.

جاینا را اولین‌بار در کتاب آرتاس، جلد قبلی مجموعه وارکرفت ملاقات کردیم. او و آرتاس دوستان سال‌های کودکی بودند که به عشاق تبدیل شدند، اما تباهی شاهزاده‌ی جوان رشته‌ی محبت میانشان را از هم گسست. امید سرزمین‌های مورد تهاجم بعد از تسلیم در برابر لیچ‌کینگ به شری گریزناپذیر بدل شد و این اتفاق جاینا را دلشکسته باقی گذاشت.... اما دختر جوان تصمیم گرفت فقدان محبوب را به‌عنوان انگیزه‌ای برای تغییر اوضاع به کار بگیرد. او به‌خوبی از این واقعیت آگاه بود که همکاری میان نژادها تنها چاره‌ی نجات دنیا از چنگال اهریمنان است پس تمام قوایش را برای ایجاد تعادل به کار گرفت.

کوشش‌های جاینا نام او را در سراسر آزروث پخش و محبوبیتی گسترده برایش به دنبال آورد. صلح‌طلبی ساحره باعث شد نژادهای گوناگون در حل مشکلاتشان از او کمک بگیرند و حتی اژدهایان نیز از دیگر موجودات استثنا نبودند. زمانی که زنبق تمرکز (Focusing Iris) ربوده شد آن‌ها برای یافتن این منبع قدرت به جاینا متوسل شدند. البته که او به لطف قدرت جادویی‌اش متحدی ارزشمند برای اژدهایان است اما جاینا مسیری طولانی برای یافتن جایگاهش در میان پادشاهان و فرمانروایان دارد. آیا ساحره‌ی جوان می‌تواند صلاحیت خود را به صاحبان قدرت اثبات کند؟ برای فهمیدن این موضوع پیشنهاد می‌کنیم ماجراهای پرفرازونشیب کتاب صوتی وارکرفت - جاینا پرادمور: امواج جنگ را دنبال کنید!

درباره‌ی مجموعه‌ی وارکرفت

از اولین روزی که پرده‌ی نقره‌ای سینما بالا رفت و مردم شگفت‌زده را به مشاهده تصاویر متحرک دعوت کرد، بیش از یک قرن می‌گذرد. هنرمندان بسیاری ایده‌های درخشان خود را به روی صحنه بردند و فیلم‌هایی عظیم خلق شدند. بشر که تا آن لحظه برای اندیشیدن به زمان و مکان دیگر، ابزاری جز کلام نداشت ناگهان با جادویی مسحورکننده روبه‌رو شد. بعد از این محبوبیت وسیع رسانه تصویری، بازی‌های ویدیویی و کامپیوتری متولد شدند. آنچه از صفحه‌های نمایش پخش می‌شد تماشاگرانش را مفتون می‌کرد، پس تهیه‌کنندگان برای کسب سود بیشتر به اقتباس آثار بزرگ روی آوردند و کم‌کم این باور شکل گرفت که کتاب هرگز محبوبیت سابق را به دست نخواهد آورد. البته این پیش‌بینی اشتباه بود چرا که صنعت کتاب نیز به چاپ آثاری بر محور رسانه تصویری دست زد و مجموعه‌ کتاب وارکرفت (World of Warcraft) مثالی عالی برای این موضوع است.

اولین نسخه از بازی وارکرفت با نام «وارکرفت: ‌ارک‌ها و انسان‌ها» در سال 1994 به جهان معرفی گشت. خلاقیت و جذابیت داستان چشم‌های بسیاری را خیره کرد و باعث شد تا سال 1996 دو نسخه دیگر از آن منتشر شود. امروز که شما در حال مطالعه این سطور هستید (پاییز 1401) هجدهمین قسمت آن با عنوان «وارکرفت: سرزمین‌های سایه» توسط بلیزارد اینترتیمنت (Blizzard Entertainment) نیز در دسترس است. این علاقه‌ی جهانی باعث شد نویسندگان مختلفی تالیف رمان بر اساس شخصیت‌های وارکرفت را آغاز کنند.

اما وارکرفت دقیقاً درباره‌ی چیست؟

پاسخ دادن به این سوال راحت نیست چون نمی‌توان خط زمانی مستقیمی را برای این مجموعه تعیین کرد. از سال 2000 تاکنون بیشتر از سی جلد براساس وقایع این دنیای تخیلی به تحریر درآمده و حداقل هفت نویسنده در تالیف آن مشارکت داشتند. بازی‌ها و رمان‌ها نیز در طول این بیست و دو سال الهام‌بخش و گاه رقیب یکدیگر بودند چون علاقه‌مندان بازی‌ها مشتاقانه به سمت داستان‌ها ‌جذب می‌شدند و طرفداران کتاب‌ها ناگهان پتانسیل خود برای گیمر شدن را کشف می‌کردند. در نتیجه‌ این وقایع، صنعت ساخت بازی و چاپ به گونه‌ای درهم آمیخته شد که موارد مشابه اندکی را می‌توان مانند آن یافت.

انتشار هر نسخه جدیدی از وقایع وارکرفت در قالب‌های گوناگون بعد جدیدی به آن می‌افزود. قلم‌های متفاوت نویسندگان، اقتباس‌های سینمایی و وجود نسخه‌های متعدد از بازی دلایلی هستند که توصیف وارکرفت را دشوار می‌سازند. اگر بخواهیم موضوعی را به‌عنوان هسته‌ی اصلی این مجموعه برگزینیم قطعا نبرد خیر و شر خواهد بود. با وجود شخصیت‌های خاکستری متعدد، بیشتر افراد داستان را به سادگی می‌توان در گروه «آدم خوب‌ها» و «آدم بد‌ها» قرار داد (صرف نظر از اینکه بسیاری از شخصیت‌ها انسان نیستند!) وجود روایتی که مجموعه‌ی وارکرفت براساس دست‌نوشته‌های ناتمام جی. آر. آر. تالکین (J. R. R. Tolkien) خالق مجموعه‌ی ارباب حلقه‌ها به وجود آمده هم این ادعا را تقویت می‌کند چون ستایش خصایلی مانند فداکاری، مبارزه، سختکوشی قهرمان‌دوستی و چهارچوب‌های اخلاقی مشخص را به وضوح می‌توان در داستان مشاهده کرد.

برای جمع‌بندی، مجموعه‌ی وارکرفت روایت داستانی با جهان‌های موازی بسیار و نبردهایی است که میان نیروهای شیطانی حریص و مدافعان اخلاقمند اتفاق می‌افتد. اگر طرفدار ژانر فانتزی-حماسی هستید از مطالعه‌ی این روایت‌ها لذت می‌برید و قهرمان ایده‌آل خود را در آن خواهید یافت، زیرا به لطف تعدد نویسندگان و خلاقیت‌های کم‌مانندشان شخصیت‌های جذاب بسیاری در این سری کتاب حضور دارند!

از این دنیای فانتزی تا امروز سه مجموعه‌ی «وارکرفت»، «نبرد باستانیان» و «وقایع جنگ» منتشر شده است. بیست و یک جلد دیگر هم تحت عنوان «جهان وارکرفت» تالیف شده که هر کدام برشی از زمان و گوشه‌ای از دلاوری‌های جنگجویان را به تصویر می‌کشند.

اقتباس از مجموعه‌ی وارکرفت

ساخت فیلمی سینمایی براساس داستان‌های وارکرفت در سال 2006 آغاز شد و حاصل آن در سال 2016 به اکران درآمد. بازیگرانی مانند تراویس فیمل، بن فاستر، پائولا پاتون و دومینیک کوپر در آن هنرنمایی کردند. گفتنی است که این اثر نمرات خوب و متوسطی را از منتقدان دریافت کرد و حدود پانصد میلیون دلار در سطح جهان فروش داشت.

کتاب صوتی وارکرفت - جاینا پرادمور: امواج جنگ مناسب چه کسانی است؟

شنیدن این داستان صوتی را به تمام دنبال‌کنندگان ژانر فانتزی، به‌ویژه طرفداران دنیای وارکرفت توصیه می‌کنیم.

با کریستی گلدن بیشتر آشنا شویم

کریستی گلدن (Christie Golden) نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه Colorado Author's League و یکی از پرفروش‌ترین مولفان نیویورک‌تایمز است. اولین همکاری او در مجموعه‌ی وارکرفت با کتاب «وارکرفت: ارباب قبایل» در سال 2001 رقم خورد. گلدن تا امروز شش جلد از این مجموعه را تالیف و نقشی مهم در توسعه‌ی آن ایفا کرده است.

در بخشی از کتاب صوتی وارکرفت - جاینا پرادمور: امواج جنگ می‌شنویم

کایری گوزا زیر لب گفت: «اوه، نه!» اژدهای ماده کمی در هوا معلق ماند و برای یافتن هرگونه تهدیدی با حواسش همه‌جا را کاوید، ولی چیزی حس نکرد. مدت‌ها از رفتن دشمن گذشته بود و فقط آثار کاری که کرده بودند، به‌جا مانده بود. بال‌هایش را جمع کرد و با شکوه بر زمین نشست و گردن مارمانندش را با اندوه چرخاند. این مکان زمانی پهنه‌ای وسیع، سرتاسر سفید، بی‌نقص، وحشی و خشن بود که پاکی زیبایی و سادگی را به نمایش می‌گذاشت. یک رهگذر در این‌جا چیزی نمی‌دید جز سفیدی بی‌نهایت برف، گاهی صخره‌های قهوه‌ای سربرآورده از آن یا ساحلی شنی و زرد که به سمت اقیانوس سرد امتداد می‌یافت.

خون سرخ حالا بر برف سفید پاشیده شده بود و بر چندجا نقطه‌های سیاهی دیده می‌شد، گویی برخورد آذرخش خاک سیاه را از زیر پوشش برف بیرون کشیده است. تکه‌های بزرگ سنگ از زمین یا صخره‌ها جدا شده و تا فواصل دورتر پرتاب شده بود. روی برخی از این صخره‌ها نیز رد سرخ خون مرئی بود. در هوایی که کایری گوزا و دو همراهش استنشاق می‌کردند ردی از جادوی شیطانی، بوی مس‌مانند خون و بوی خاص و بی‌مانند چندین هزار نوع جادو احساس می‌شد... .

فهرست مطالب کتاب صوتی