معرفی و دانلود کتاب صوتی مدونا با پالتو پوست

معرفی کتاب صوتی مدونا با پالتو پوست

کتاب صوتی مدونا با پالتو پوست نوشته صباح‌الدین علی، رمانی عاشقانه و شگفت‌انگیز درباره‌ی زن و مردی است که عشق جاودانه‌‌شان به نابودی کشیده می‌شود. این کتاب با رکورد یک میلیون فروش در سال 2015، پرفروش‌ترین کتاب سال ترکیه شد.

خلاصه‌ی کتاب صوتی مدونا با پالتو پوست:

شخصیت اصلی این کتاب صوتی جوانی گوشه‌گیر به نام رائف است که شیفته‌ی یک پرتره در نمایشگاه نقاشی می‌شود و ناخواسته مسیر تازه‌ای در زندگی پیش می‌گیرد. آن پرتره آنقدر جوان را مجذوب می‌کند که هر روز به نمایشگاه می‌رود و روبه‌روی تابلو می‌ایستد و به آن نگاه می‌کند، تا اینکه درست هنگامی که می‌پذیرد این یک تابلوی معمولی بیش نیست، با صاحب چهره روبه‌رو می‌شود. به سرعت، رابطه‌ای عاشقانه بین این دو شخص شکل می‌گیرد که مسیر زندگی و اندیشه‌ی هر دو را دگرگون می‌کند.

کتاب صوتی مدونا با پالتو پوست (Madonna in a Fur Coat) پایانی حیرت‌آور و تکان‌دهنده دارد که نشان می‌دهد انسان‌ها هر کجای این جهان و در هر جایگاهی که باشند، هر چقدر هم که گوشه‌گیر و معمولی؛ باز جهان درونی‌شان ارزش شناختن و کشف شدن را دارد.

درباره‌ی کتاب صوتی مدونا با پالتو پوست:

کتاب صوتی مدونا با پالتو پوست، رمان کوتاه، عاشقانه و اثری ماندگار و درخشان در ادبیات ترکیه است که در سال 1641 به نگارش درآمده، حدود 40 سال از انتشار این کتاب می‌گذرد، اما این کتاب در سال‌های اخیر شناخته شد و در آن زمان جایگاه اصلی خود را در ادبیات غرب پیدا نکرد. کتاب‌های عاشقانه‌ی بسیاری با چنین موضوعات و حال و هوایی در ادبیات کلیه کشورها وجود دارد، اما این کتاب بسیار ماهرانه و استادانه نوشته شده و تلخی و شیرینی عشق پرشور دو شخصیت اصلی را چنان زیبا و واقعی بیان کرده که بدون آن که حتی بخواهید، همراه قهرمانان رمان می‌خندید و اشک می‌ریزید.

صباح الدین علی را بیشتر بشناسیم:

صباح‌الدین علی (Sabahattin Ali) در سال 1907 در کشور بلغارستان چشم به جهان گشود. او ابتدا با سرودن شعر وارد دنیای ادبیات شد و شعرها، داستان‌ها و رمان‌هایش، جانی تازه به ادبیات ترکیه بخشید. نخستین اثر داستانی علی به نام داستان جنگل در 1930 به چاپ رسید. او موسس دو هفته‌نامه‌ی طنز و پرطرفدار بود که به دلیل مطالب سیاسی سانسور شد. صباح‌الدین علی در طول زندگی خود به خاطر نوشته‌هایش دو بار به زندان افتاد و سرانجام در سال 1948 زمانی که در حال تلاش برای فراز از دست مأموران دولت ترکیه بود با گلوله‌های مأموران امنیتی کشته شد.

در قسمتی از کتاب صوتی مدونا با پالتو پوست می‌شنویم:

به نظر می‌آمد به خود ایمان دارد. پس کارش به جایی رسیده بود که می‌توانست به دوست و آشنا کمک کند! غبطه خوردم. خانه‌ای کوچک و نقلی داشت. زنش کمی زشت اما خونگرم بود. بدون هیچ خجالتی مقابل من همسرش را بوسید. حامدی من را تنها گذاشت تا دوش بگیرد.

از آن‌جا که من را با همسرش آشنا نکرد، وسط مهمان‌خانه گیج ایستادم. زنش هم کنار در ایستاده بود و بدون این که به رویش بیاورد وراندازم می‌کرد. کمی فکر کرد انگار می‌خواست تعارف کند بنشینم، اما بعد نیازی به این کار ندید و خارج شد. حامدی هرگز اهمال کار نبود، خصوصاً در مورد آداب معاشرت دقیق بود، حتی بخشی از موفقیت‌های زندگی‌اش را به همین دقیق بودن، بدهکار بود. به علت برخورد امروزش فکر کردم. شاید از ویژگی‌های اساسی کسی که به مقام مهمی دست پیدا کرده، حواس پرتی آگاهانه هنگام روبه‌رو شدن با دوست‌های قدیمی و اندکی عقب مانده باشد. کسی را که تا دیروز «شما» خطاب می‌کردند، خیلی صمیمی «تو» صدا می‌کنند و کاملاً اتفاقی بین صحبت‌هایت سوال بی‌ربطی می‌پرسند، بدون ذره‌ای شرم، تازه با لبخندی دلسوزانه منت هم می‌گذارند. این اواخر آن‌قدر با این آدم‌ها برخورد داشتم که حتی به ذهنم خطور نکرد، از رفتار حامدی ناراحت باشم. فقط دلم خواست بی‌خبر از خانه بیرون بزنم و از این خفقان نجات پیدا کنم.

فهرست مطالب کتاب صوتی