زندگینامه و دانلود کتابهای ناظم حکمت
از برجستهترین شاعران و نمایشنامهنویسان کمونیست لهستانیتبار ترکیه بود.

زندگینامه ناظم حکمت
وی در شهر سالونیکا دومین شهر بزرگ یونان امروزی که در آن زمان جزو امپراتوری عثمانی بود، به دنیا آمد.
او دارای تباری لهستانی-گرجی-فرانسوی بود.
او از سن ۱۴ سالگی به سرودن شعر پرداخت. او در سن ۱۹ سالگی در سفری که به شوروی داشت، از نزدیک با نسل جدید هنرمندان انقلابی آشنا شد و جسارتی بیشتر را درایجاد تحول در شکل و محتوای شعر ترکیه یافت.
ناظم همواره از شاعرانی بود که فعالیت هنریاش را محدود نمیکرد. او با انتشاراشعار و مقالههای خود در میان جوانان محبوبیّت ویژهای داشت.
در سال ۱۹۲۰، مصطفی کمال پاشا قوایی را تشکیل داد و در صدد نجات میهن از دست بیگانگان برآمد. همهٔ کسانی که شور نجات وطن را در دل داشتند، بهسوی انقره (آنکارای امروزی) رو میآوردند. در همین سال، ناظم نیز، که زندگی در استانبول و در زیر چکمهٔ اشغالگران برایش غیر قابل تحمل شده بود، به آناتولی سفر میکند. وی در راهاین سفر است که اولین بار با زندگی نکبتبار زنان و کودکان گرسنه و برهنه و بیمار وطن خود آشنا میشود که آن را هرگز تا پایان عمر نمیتواند فراموش کند. از آن پس، همهٔ اشعارش از زندگی این مردم الهام گرفت. از برجستگیهای شعر ناظم حکمت سادگی وروانی آنست که تاثیر بسیاری از مایاکوفسکی دارد.
یکی از ریشههای مردمی شعر «حکمت» ترانه هایی بود که « عاشیق »های ترک میخواندند،این عاشیق ها که بخشی از فرهنگ فولکلور ترکیه محسوب میشوند تأثیر بسزایی در شعر «حکمت» داشتند واین تأثیر در شعر او بر مردم عوام است که نشانههای خود را به منصّه ظهور میرساند.
ناظم حکمت در آناتولی خواست در جنگ استقلال شرکت کند ولی پذیرفته نشد واز نیروی دریایی به خاطر افکار کمونیستیاش اخراج شد. سرانجام به عنوان معلم به یکی از روستاهای آناتولی فرستاده شد. معلّمی در آنجا او را بیشتر به مردم فقیر نزدیک کرد چنانکه محبوبیتش در میان مردم زنگ خطری برای خوان ها و متنفذان محلی محسوب میشد و آنان تصمیم به قتل او گرفتند. عرصه به روی او کاملاً تنگ شد و سرانجام ناگزیر به فرار به روسیّه گردید.
در سال ۱۹۲۵ که دیگر جنگ پایان یافته بود و مصطفی کمال رئیس جمهور ترکیه بود به وطن بازگشت و به انتشاراشعارش در مجله پرداخت. ولی بعد از چندی تحت تعقیب قرار گرفت و ناگزیر زندگی مخفی اختیار کرد. سپس غیاباً به پانزده سال حبس محکوم شد. ناظم دوباره به مسکو پناه برد. دوسال بعد پس از تصویب قانون عفو عمومیبه ترکیه آمد. اما بهمحض آنکه قدم در خاک وطنش گذاشت دستگیر شد.این اقدام دولت ترکیه با انتقادهای شدید از داخل و خارج مواجه شد و سرانجام دولت مجبور گردید او را آزاد کند. در جهان شعر معاصر شاعری بود که روزگار زیستناش را صرف رسیدن به هدفش میکند، او مینویسد برای آزادی و استقلال سرزمیناش.
استعمار و استبداد، سلطه فاشیسم، دیکتاتوری و فضای خفقان کشورش رااشغال کردهاند و ناظم حکمت نمیتواند ازاین پدیدهها به آسانی بگذرد و آن را نادیده بگیرد. پس مینویسد واین نوشتن حوصله زمامداران وقت سرزمیناش را سر میبرد. ازاین به بعد بارها او را به دلایل مختلف دستگیر میکنند.
ناظم حکمت ناظم ۲۷ ساله با دو حبس ۲۰ و ۱۵ ساله به ۳۵ سال زندان محکوم میشود در سال ۱۹۳۸ به ۱۵ سال زندان محکوم شد و ماهها را در یک سلول کوچک و ممنوعالملاقات سپری کرد. بعداً با وجوداینکه در زندان بسر میبرد در محاکمه دیگری به جرم عصیان علیه حکومت مرکزی به ۲۰ سال زندان محکوم شد و آخرین حکم محاکمه به ۲۸ سال و چند ماه رسید ناظم حکمت شاعر آزادی در زندان روزگار سختی را میگذراند.
از سال ۱۹۴۶ به بعد،اشعار او با وسایل مختلف از زندان خارج میشد و پس از ترجمه در مطبوعات فرانسه به چاپ میرسید. در آن زمان هیچکدام از مطبوعات ترکیه جرأت نداشتند نامیاز او ببرند.اشعار وی در دنیا هیجان زیادی برانگیخت و آزادیخواهان و روشنفکران مبارز جهان به اعتراض برخاستند و در پاریس کمیته نجات ناظم حکمت تشکیل یافت. اعتراض به محکومیت او در سطح جهانی خشم چهرههای سرشناسی چون برتراند راسل، ژان پل سارتر، پابلو پیکاسو، برتولت برشت، لویی آراگون، و پابلو نرودا را برانگیخت اعتراضات شدید خود را به دولت ترکیه ابراز داشتند و آزادی وی را خواستار شدند. ناظم در سال ۱۹۵۰ در زندان بورسا دست به اعتصاب غذایی زد.. سرانجام با اتفاق هایی که در مجلس ترکیه رخ میدهد، لایحهای تصویب میشود که به همه مجرمان عفو عمومیبخورد و واضح است که ناظم حکمت هم شاملاین عفو خواهد شد، بااین که دشمنان شوکه شده او مشکلاتی بر سر تصویباین لایحهایجاد کردند اما سرانجام «ناظم حکمت» پس از ۱۳ سال از زندان آزاد شد همراه با بیماری قلبی و ذات الریهای که سالها او را عذاب میداد. دراین سالها ناظم حکمت شعر سرود، شعرهایی برای آزادی و انسانیت.
ناظم حکمت شاعری که فرهنگ سرزمیناش را با نگاه دقیق و موشکافانه و در عین حال متعهد بارورتر کرد پس از آزادی از حبس دانست که او رااین گونه آزاد نخواهند گذاشت.
پس از آزادیاش به او گفتند باید به خدمت نظام وظیفه برود و او که حدود پنجاه سال داشت، دانست کهاین دسیسهای است برای از بین بردنش و چون در آن سن و سال نه توان مقابله داشت نه حوصله درگیری، تصمیم گرفت از سرزمیناش کوچ کند. دسیسه دشمنانشاین بود که او را به خدمت سربازی در منطقهای بد آب و هوا ببرند و در آنجا او را از بین ببرند یا شاید او خود به خود به دلیل بیماریهایش از بین برود. ناظم حکمت که در پلیس دریایی ترکیه خدمت کرده بود و دیگر خدمت سربازی برای او قانونی نبود.
دشمنان با طرح توطئهای خواستند او را سر به نیست کنند، ناظم بار دیگر مجبور شد وطن و مردمش را که به خاطر آنان زنده بود ترک کند وبه کمک دوستانش با قایقی از دریای سیاه به بلغارستان گریخت . او پس از اقامتی کوتاه در بلغارستان به شوروی رفت و ۱۳ سال باقیمانده از عمر خود را در غربت سپری کرد او در شوروی با زنی بنام ورا ولادیمیرونا تولیاکووا ازدواج کرد. ورا دو، سه هفته بعد از مرگ ناظم، در خفا، شروع به نوشتن گفتگوهای خود با ناظم میکند. بعدها همهٔ نوشته هایش به یک کتاب هزار صفحهای تبدیل میشود. عزیز نسین برای عنوان کتاب «گفتگویی با ناظم پس از مرگ ناظم» را به او پیشنهاد میکند. امااین کتاب ۲۲ سال اجازهٔ چاپ نیافت و بین سالهای ۱۹۶۳-۱۹۷۰ هیچ کتابی در مورد ناظم منتشر نشد.
ورا همسر دوم ناظم به او یا کویمن فعال جنبش زنان که در کنگرهٔ جهانی زن در مسکو شرکت کرده بود میگوید :
روزهایی که وقتم صرف نوشتن کتابم میشد، بیش تر ازاین میترسیدم که نتوانم ناظم را آن طورکه بود بشناسانم. بایست طوری مینوشتم که هیچ لطمهای به ناظم که انسان بزرگی بود بزند. و همان طور که میدانید این کتاب لااقل برای خود من ورای سایر کتابهاست.این کتاب، در واقع برای من بعد از مرگ او زنده کردن تمامیلحظهها و خاطرهها و نهایتاً زندگی دوبارهای بود؛ آن هم در خفا و دور از چشم دیگران - اسم تعدادی زیادی از افراد سرشناسی که در طول زندگی مشترک ما با ناظم حشر و نشر داشتند، دراین کتاب ثبت شده است.
ورا میگوید :
اولین بار ناظم را در سال ۱۹۵۵ دیدم. در همه ی عمرم فقط یک بار با مردی مثل ناظماشنا شدم.او انسان واقعی بود. با شور و شوق دربارهٔ ادبیات، هنر، نقاشی و سیاست حرف میزد. متفکر بزرگی بود و با بیان اندیشه هایش هر مخاطب تشنهای را سیراب میکرد. هیچ کس مثل او نبود. همه یا فقط در مورد سیاست حرف میزدند یا فقط دربارهٔ هنر.
ناظم بااین که داروهای خواب آور زیادی مصرف میکرد، نمیتوانست بیش تر از چهار، پنج ساعت چشم روی هم بگذارد و بخوابد.این بیخوابیها تماماً ناشی از شبهای بی خوابی اودر زندان و بیمارستانها بود. معمولاً شبها احساس بدی داشت. بیشترازاین میترسید که توی خواب بمیرد. در لحظاتی که بیدار بود به خوبی میتوانست به خودش مسلط باشد و در برابر مرگ ایستادگی کند. او دائم به مرگ میاندیشید، و در عین حال با شتاب تمام پیش میرفت و زندگی میکرد. سیر و سفر جزء لاینفک زندگیاش شده بود. وقتی هم که جایی نمیرفت، مدام در کنفرانسها شرکت میکرد و خانهٔ ما همیشه محل اجتماع دوستان بود، حتی شبها بعد از خوابیدن یا رفتن دوستان ویا همیشه بعد از اتمام کارهای روزانهاش دوست داشت با هم بیرون برویم. آخر سر، نیمههای شب، یعنی موقعی که بایست استراحت میکردیم، روی این ایوان درازمیکشید و با من ترکی حرف میزد.
ناظم میگفت زندگی روستایی مردم دو کشور روسیه و ترکیه شباهت زیادی به هم دارد. غذای آنها سیب زمینی و برنج است و مردمان بسیار سادهای هستند. در نظر او بیش تر به همین خاطر کشور ترکیه حتی از امریکا هم وسعت و قدرت بیشتری داشت . ناظم با رادیو ترکیه را گوش میکرد. شبها همیشه از ترکیه، خانواده، دوستان و خصوصاً از استانبول میگفت.
حالا دیگر من هم سالهاست که حس میکنم دارم در استانبول زندگی میکنم. ناظم به من میگفت باید به استانبول بروی. من هم خیلی دلم میخواهد استانبول را از نزدیک ببینم ولی الان نمیتوانم. باید همهٔ حرفهایم را با ناظم بزنم، واین موقعی است که کتاب مرا در ترکیه بخوانند. زندگی ما شبیه یک کوه یخ شناور بود. من هم در کتابم بیشتر، آن بخش مهمی را که زیرآب مانده ثبت کردهام.
سرانجام ناظم حکمت شاعر آزادی سرزمین ترکیه در ژوئن ۱۹۶۳ در اثر حمله قلبی در مسکو جان سپرد و در گورستان نووودویچی به خاک سپرده شد.
ناظم حکمت دراین ۱۳ سال به کشورهای زیادی رفت، شعر خواند و سخنرانی کرد در همین ایام بود که در فستیوال جوانان برلین با «پابلو نرودا» شاعر شیلیاییاشنا شد همان که پس از مرگ ناظم حکمت مرثیهای دردناک برای او سرود.
آثار
آثار او که به بیش از ۳۰ زبان ترجمه و چاپ شد لیکن تا وقتی زنده بود نگذاشتند در وطن و به زبان خودش منتشر شود. آنتونیو گاموندا شاعر سرشناس اسپانیایی که فقر کودکی و سختی دوران را در تصویر شعر گنجانده، برنده جایزه ۱۲۰ هزار دلاری سروانتس در سال ۲۰۰۷، آثار ناظم حکمت را به اسپانیایی ترجمه کرده است.
ابر دلباخته، برادر زندگی زیباست، خون سخن نمیگوید، شمشیر داموکلس، طغیان زنان، رمان رمانتیکها، فریاد وطن، شهری که صدایش را از کف داده است، جمجمه، خانه آن مرحوم، خون خاموشی میگیرد، نام گم کرده، حماسه شیخ بدرالدین، چشم اندازهای انسانی کشور من، تبعید چه حرفه دشواری است، از یاد رفته، تصویرها، شیخ بدرالدین پسر قاضی، سیماونا، چشم اندازهای آدمی، شیرین و فرهاد صباحت، مهمنه بانو و آب سرچشمه کوه بیستون، یوسف و زلیخا، حیله،ایاایوانوویچ وجود داشته است، گاو،ایستگاه، تارتوف، چرا بنرچی خودکشی کرد، چهرهها تلگرافی که در شب رسید، نامهها به تارانتا بابو، شهر بی نام، پاریس گل من، آدم فراموش شده، فرهاد و شیرین و عوضی...