نقد، بررسی و نظرات کتاب ویرانه های هوس - فریده نجفی
4.2
1107 رای
مرتبسازی: جدیدترین
Nastaran Negahdar
۱۳۹۹/۵/۳۱
00
خود کتاب بسیار عالی است اما پر از غلط املائی و تایپی است.
عااالییی بود الحق والانصاف پنج ستاره کم بودبرای این کتاب نویسنده قلم بسیار خوبی داره تنها کتابی که تا دو شب منو بیدار نگه داشت توصیه میکنم همه این کتاب رو بخونن و بخرن و تو کتابخونه شون داشته باشن چرا که امروزه هم از این زنها زیاد تو جامعه میبینیم و همش به دلیل مرداییه که دنبال زنان پولدار هستن یا اینکه خودشون پولدارن و فقط با پول میخوان قلب زنهاشون رو بدست بیارن.
نویسنده اخر داستان رو باز گذاشته بود تا خودمون تصور کنیم زندگی اون چیزی نیست که ما میبینیم این که هیچ اتفاقی برای فرزین نیفتاد درسته زندگی بالا پایین زیاد داره و طول میکشه تا ادمها تقاص بدن اینکه ما همیشه فکر میکنیم هیچ اتفاقی نمیافته اشتباهه بلاخره هر کسی یجایی و با یه چیزی تقاص کاراشو پس میده فقط این ماییم که در اثر گذر زمان نمیبینیم فرزین هم اگه اونموقه چیزی نشده دلیلی بر بی انصافی نیست اکر داستان ادامه داشت اون هم در گذر زمان تاوان میداد.
فقط بلده برای اینکه صحنه توی ضحن ادم نقش ببنده بگه که کمی بازوی اورا فشرد -بازو به بازوی یکدیگر راه میرفتند و...
فرزین که پسر داییش بود مثلا قبل از خواستگاری ازش چند بار دستش رو گرفت و این با تعریفات از دختر و فضای داستان در تناقض هس و فرزین چنان ازش خواستگاری کرد که انگار پادشاه هفت جهانه
موقع خواستگاری ازش هم که بدون اینکه از دختر چیزی بپرسه از راه دانشگاه منحرف شد و رفت کافه و دختره انگار که کل دنیا رو بهش داده بودن خوشحال بود
این اغراق در عشقی دختر به پسر در عین حال که هنوز علاقشون رو ابراز نکردن هیچکدوم و فقط بهم نگاه میکردن مسخرس و دختر در عین تحقیر مثل انسانهای خل برخورد میکنه و واقعا بخش خواستگاری فرزین از کتایون مسخره بود و به همین دلیل همونجا ولش کردم!!
فرزین که پسر داییش بود مثلا قبل از خواستگاری ازش چند بار دستش رو گرفت و این با تعریفات از دختر و فضای داستان در تناقض هس و فرزین چنان ازش خواستگاری کرد که انگار پادشاه هفت جهانه
موقع خواستگاری ازش هم که بدون اینکه از دختر چیزی بپرسه از راه دانشگاه منحرف شد و رفت کافه و دختره انگار که کل دنیا رو بهش داده بودن خوشحال بود
این اغراق در عشقی دختر به پسر در عین حال که هنوز علاقشون رو ابراز نکردن هیچکدوم و فقط بهم نگاه میکردن مسخرس و دختر در عین تحقیر مثل انسانهای خل برخورد میکنه و واقعا بخش خواستگاری فرزین از کتایون مسخره بود و به همین دلیل همونجا ولش کردم!!
داستان خیلی طولانی بود درحدی که یک صفحه در میون میخوندم ولی درکل عالی بود ظرز فکر پریوش حالمو بهم زد ولی دلم برای کتایون خیلی سوخت ولی فرزین احمقترین نقش داستان بود که لیاقت کتایون رو نداشت ولیی جمله هست که شنیدم که میگهی خانوم روزی از یک انسان دانا میپرسد که این مردها کی میخواهند یاد بگیرن که زن دوم اصلا کار درستی نیست انسان دانا در جواب گفته هر وقت یک زن یاد بگیرد که زن یک مرد زندار نشود واقعا هم همین طوره هر کس باید از خودش شرو کنه.
کتاب خوبی بود. متن پختهای داشت. انگار نویسنده واقعا روی همه چیز فکر کرده بود. برای من از همه جاش جالب تر این بود که نشون داد زندگی اونقدرام که میگن عادلانه نیست. کلی اتفاق بد واسه ادمای خوب افتاد در حالی که اصلا حقشون نبود و برای فرزین اتفاق ناخوشایندی که دل آدم رو خنک کنه، نیفتاد. مثه زندگی واقعیمون که همیشه برامون سواله که چرا خیلیا تقاص کاراشونو نمیدن؟ همین مطابق واقعیت بودن داستان برام خیلی جذاب بود.
کتاب غلط املایی زیاد داشت و متن داستان جوری نوشته شده بود که باید پشت سرهم و بیوقفه خوانده شود واگر روز بعد ادامه داستان را میخواندم باید دقت زیادی میکردم که فکرم متمرکز بشه که چی رو خوندم و نویسنده داستان را خیلی کش داده بود و میتونست خیلی زودتر داستان رو تموم کنه و بعضی جاها که باید بیشتر راجع به داستان توضیح میداد مختصر و ساده ازش رد میشد