نقد، بررسی و نظرات کتاب ترسان - جفری دیور
4.1
639 رای
مرتبسازی: جدیدترین
rui
۱۴۰۳/۲/۱
00
روند رمان کمی تند و سریع پیش میرفت. به شخصیت و صحنه پردازیها توجه زیادی نشده بود اما خود مطلب جذاب و خوندنی بود. شروع هیجان انگیز و پایان هیجان انگیز تر این کتاب جنایی رو جالبتر کرده بود. میشد بهتر باشه اما باز هم ارزش خوندن داره. بهتون پیشنهاد میکنمش. ممنون از کتابراه.
کتاب ترسان، رمانی روانشناختی و معمایی نوشته جفری دیور است که در سال 2022 منتشر شد. داستان حول محور زنی به نام ماریسا قرار می گیرد که در یک شب طوفانی در عمارتی متروکه پناه می گیرد. اما به زودی متوجه می شود که تنها نیست و موجودات مرموزی در تاریکی عمارت پرسه می زنند. ماریسا برای فرار از این مکان وحشتناک و کشف رازهای پنهان آن، باید با ترس های خود رو به رو شود. نقد: نقاط قوت: فضاسازی: جفری دیور در خلق فضایی وهم آلود و ترسناک بسیار موفق است. او از توصیفات ظریف و جزئیات دقیق برای به تصویر کشیدن محیط داستان و ایجاد احساس اضطراب و ترس در خواننده استفاده می کند. شخصیت ها: شخصیت های داستان، به خصوص ماریسا، به خوبی پرداخت شده اند و خواننده می تواند با آن ها همذات پنداری کند. ماریسا زنی شجاع و قاطع است که با وجود ترس های خود برای بقا می جنگد. معما: داستان معمایی جذاب دارد که خواننده را تا آخر با خود می کشاند. نویسنده به خوبی سرنخ ها را در طول داستان پخش می کند و خواننده را به چالش می کشد تا معما را حل کند. نقاط ضعف: سرعت: داستان در برخی قسمت ها کمی کند است و ممکن است خواننده را خسته کند. غیر قابل پیش بینی بودن: برخی از پیچ و خم های داستان قابل پیش بینی هستند و ممکن است خواننده را غافلگیر نکنند. پایان: پایان داستان کمی ناگهانی و غیر منتظره است و ممکن است برای برخی از خوانندگان رضایت بخش نباشد. جمع بندی: کتاب ترسان، رمانی هیجان انگیز و سرگرم کننده است که می تواند برای علاقه مندان به ژانر ترسناک و معمایی جذاب باشد. فضاسازی داستان بسیار قوی است و شخصیت ها به خوبی پرداخت شده اند. با این حال، داستان در برخی قسمت ها کمی کند است و برخی از پیچ و خم های داستان قابل پیش بینی هستند
داستان خیلی خوبی بود تا اونجایی که انتونیو ماریسا رو تو کلبه تنها گذاشت داستان خیلی عالی پیش رفت ولی بعدش اصلا جذاب نبود میتونست داستان رمانتیک تموم شه یا یه اتفاق ترسناکی اونجا بیفته و بلایی سر ماریسا بیاد و انتونیو از کارش پشیمون بشه تا اینکه این جوری بی معنی به اتمام برسه ولی دور از این ها واقعا داستان کوتاه و جذابی بود پیشنهاد میکنم حتما بخونینش.
شروع کتاب خوب بود و هرچه بیشتر پیش میرفتیم، داستان هیجان انگیز تر هم میشد و حتی القای حس هیجان به خواننده تا انتهای کتاب تقریبا حفظ شده بود. موضوع داستان عالی، پردازش خوب و ترجمه هم روان بود. فقط ای کاش کمی روی تصویر سازی احساسات شخصیتها بهتر و بیشتر کار میشد، یعنی مثلا اون جایی که آنتونیو ادای آدمای قاتل و روانی و در عین حال نادم رو در میآورد. دوست داشتم اون قسمتی که آنتونیو سر به سر ماریسا گذاشته بود و بعد به اون کمک کرد، بهش بیشتر پرداخته میشد، چون واقعا جای پردازش داشت؛ یعنی نباید به همین راحتی آنتونیو از اون حالت آدم روانی و قاتل در عرض چند ثانیه تبدیل به یک آدم عاقل و کمک کننده تبدیل میشد و به راحتی راه فرار و اون نامه رو به ماریسا نشون میداد. اون قسمت کشفیات توی انباری و ربط دادن قضیهها به هم، خیلی سریع پیش رفت.
اما در کل رمان بسیار خوب و هیجان انگیز و متفاوتی بود و توصیه میکنم که بخونید.
اما در کل رمان بسیار خوب و هیجان انگیز و متفاوتی بود و توصیه میکنم که بخونید.
به نظر من کتاب عالی بود و بسیار سپاسگزارم از نویسنده این کتاب خوب و برای کسانی که این کتاب را نخواندهاند توصیه میکنم که حتما این کتاب را بخونند به نظر من کتاب هیجان انگیزی بود و هیچ حدس نمیزدم که اینجوری تمام بشه واقعا غافلگیر شدم به نظر من باید آخر کتاب میگفت که ماریسا به چه کسی زنگ میزند و قطع میکند و بعد از آن به چه کسی زنگ میزند البته من حدس زدم اما بهتر بود که میگفت
کتاب ترسان یک کتاب نفس گیره که ذهنت رو به خودش مشغول میکنه و تو کنجکاو میشی که هرچه سریع تر بخونیش ببینی چی میشه. من به شخصه خوشم اومد ازش چون علاوه بر خوفناک بودنش بهت میگفت که زندگی با ارزشه و باید قدر تک تک لحظه هاش رو بدونی و بهتره به نیمه پر لیوان نگاه کنی و درگیر قضاوت زودهنگام نشی. فقط این کتاب میتونست طولانی تر باشه چون به نظرم کشش رو داشت اما خب من به شخصه یک داستان کوتاهه پرم فهوم رو به یک داستان بلند بی مفهوم ترجیح میدم.
در نوع خودش خاص و عالی بود و خیلی هیجان انگیز و غافلگیر کننده ولی حیف شد که ادامه پیدا نکرد دوست داشتم بدونم با کدام از ان شمارهها تماس گرفت این نوع رمانهای کوتاه و خارق العاده رو خیلی دوست دارم و از خوندنشون لذت میبرم ممنون از کتابراه که این کتابها رو رایگان در اختیارمون میگذاره حتما پیشنهاد میکنم بخونید
کتاب ترسان، کتاب کوتاه و جذابی بود داستانی هیجانی ترسناک و پند اموز از وسط داستان هرچی پیش تر میرفت هیجانی تر میشد داستان دربارهی دختری زیبا بود که بر خلاف میلش مجبور شده بود کار مورد علاقشو ترک کند و کار خانوادگی رو انجام دهد پدری سرسخت و سختگیر داشت و از همسر اولش طلاق گرفته بود همش مینالید و از زندگی راضی نبود با پسری اشنا میشه و همون شب از مشکلات زندگیش میگه پسر اونو اخر هفته میبره به جایی میترسونه و اخرش بهش میگه وقتی ترسیده بودی یاد چی افتادی یاد اینکه چه زندگی خوبی داشتی اما ناشکر بودی کتاب جالبی بود کوتاه بود و هیجانی پیشنهاد میکنم بخونید..
کتاب کوتاه و جذابی بود داستانی هیجانی ترسناک و پند اموز از وسط داستان هرچی پیش تر میرفت هیجانی تر میشد داستان دربارهی دختری زیبا بود که بر خلاف میلش مجبور شده بود کار مورد علاقشو ترک کند و کار خانوادگی رو انجام دهد پدری سرسخت و سختگیر داشت و از همسر اولش طلاق گرفته بود همش مینالید و از زندگی راضی نبود با پسری اشنا میشه و همون شب از مشکلات زندگیش میگه پسر اونو اخر هفته میبره به جایی میترسونه و اخرش بهش میگه وقتی ترسیده بودی یاد چی افتادی یاد اینکه چه زندگی خوبی داشتی اما ناشکر بودی کتاب جالبی بود کوتاه بود و هیجانی پیشنهاد میکنم بخونید.
از موضوع داستان خوشم نیومد. نقد کتاب: داستان دختری به اسم ماریسا هست که از وضع زندگی و از خانوادهاش شاکی است و فکر میکند موقعیت افتضاحی دارد. او در یک نمایشگاه نقاشی با آنتونیو دوست میشودآنتونیو روزی به طور غافلگیرانه اورا به خانهاش میبرد و از قصد همه چیز را ترسناک جلوه میدهد. ماریسا بطور اتفاقی وارد انباری میشود و طبق نقشهای که آنتونیو از قبل ریخته فکر میکند که آنتونیو قاتل است اما یادداشتی پیدا میکند که آنتونیو در آن به ماریسا همه چیز را لو داده و گفته که این اتفاقات همهاش نمایشی است و فقط میخواسته به ماریسا ثابت کند که وضع زندگی میتواند از بد هم بدتر باشد و باید خدا رو هم شکر کنه.
بنظرم لازم نبود نامه انتونیو طولانی نوشته میشد. اگر حال و روز بد ماریسا و بدبینی و ناامیدی و شکایتهاش از زندگی بیشتر شرح داده میشد و مخاطب ارتباط بیشتری با شخصیت ناامید ماریسا پیدا میکرد، و بعد چنین تجربه جالبی رو، انتونیو براش میساخت و حال و روزش توی اتاقک سنگی بیشتر گفته میشد و مثلا ماریسا فلشبکهایی به زندگی قبلیش میزد و متوجه میشد زندگی قبلش اروم و خوب دوست داشتنی بوده و مشکلات زندگی میتونه پیچیده تر از حالت نرمال باشه، انوقت یه نامه کوتاه از طرف انتونی، کافی بود. درکل داستان خیلی کوتاه و جالبی بود. من توصیه میکنم
داستان کوتاه و جالبی است به نوعی در قالب ترسناک (که فیلمش با صحنههای ویژه) ترس را به مخاطب منتقل میکند، داستان دختری که بر خلاف میل خودش و با اصرار پدرش شغل مورد علاقهاش را رها کرده و به درخواست پدر به کاری مشغول میشود که از آن لذت نمیبرد، و در زندگی زناشویی هم به مشکل بر خورده است، فردی وارد زندگی او میشود و ابراز علاقه میکند و او را به تعطیلات دعوت میکند، و در این فکر باشد که با رفتار درمانی به او بفهماند که زندگی خوبی دارد و راضی باشد و یکسری شرایط محیطی بوجود میآورد که خانم دچار ترس و وحشت شود تا به اصطلاح به او بفهماند که قدر داشتههای خود را بداند، او را دچار ترس و وحشت میکند تا از زندگی خود راضی باشد، غافل از اینکه آیا او میتواند در آینده به دیگران اعتماد کند و با آنها همراه شود، و این ذهنیت را نداشته باشد که هر کسی بخواهد به روشی مشکلات او را درمان کند، و ابراز علاقهاش برای خود اوست نه درمان او.