نقد، بررسی و نظرات کتاب غرب زدگی - جلال آل احمد
4.4
728 رای
مرتبسازی: جدیدترین
احمد دهانی
۱۴۰۳/۲/۱
00
سلام قلم سحر آمیز استاد جلال آل آحمد واقعا شگفت انگیز هست این کتاب مال 60سال قبله ولی شاهکاره در نوعه خودش
غرب زدگی، اثر جلال آل احمد، نویسنده و روشنفکر برجسته ایرانی، یکی از مهمترین و جنجالیترین کتابهای تاریخ ادبیات ایران است که در سال 1340 منتشر شد. این کتاب به بررسی علل و پیامدهای نفوذ فرهنگ و تمدن غربی در جامعه ایران میپردازد و نقدی تند بر روشنفکران غرب زده آن زمان ارائه میدهد. غرب زدگی به موضوعی میپردازد که در زمان نگارش کتاب و حتی امروزه نیز از اهمیت زیادی برای جامعه ایران برخوردار است. نفوذ فرهنگ غرب در ایران سابقهای دیرینه دارد و همواره چالشها و فرصتهای متعددی را برای این کشور به وجود آورده است. جلال آل احمد در این کتاب با لحنی صریح و جسورانه به نقد روشنفکران غرب زده میپردازد و از بیان انتقادات تند و صریح خود ابایی ندارد. نویسنده با استفاده از استدلالهای قوی و شواهد متعدد، نظرات خود را در مورد غرب زدگی به خواننده ارائه میدهد. غرب زدگی کتابی بسیار تأثیرگذار است که در زمان انتشار خود سر و صدای زیادی به پا کرد و تا به امروز نیز بر اندیشه و تفکر روشنفکری در ایران اثرگذار بوده است. برخی منتقدان معتقدند که آل احمد در این کتاب رویکردی یکجانبه به موضوع غرب زدگی داشته و به جنبههای مثبت تمدن غرب توجه کافی نکرده است. زبان کتاب تا حدودی دشوار است و فهم کامل آن نیاز به دانش ادبی و آشنایی با مفاهیم فلسفی و سیاسی دارد. کتاب بیشتر بر طبقه روشنفکر تمرکز دارد و به سایر اقشار جامعه کمتر میپردازد. به طور کلی، غرب زدگی کتابی ارزشمند و خواندنی است که به علاقه مندان به تاریخ، به سیاست، فلسفه و ادبیات ایران دید عمیقی ارائه میدهد.
نگارنده در همان ابتدای کتاب شمشیر را از رو میبندد و با غربزدگی به عنوان یک بیماری برخورد میکند. جهان به دو بخش غرب (کشورهای متروپل و پیشرفته) و شرق (کشورهای عقب مانده) تقسیم میشود. غرب نه تنها صادر کنندهی محصولات و کالاهای صنعتی است بل که موسیقی، اسطورهها و اصول عقایدش را هم به پیکرهی جوامع سنتی تزریق میکند. برای نگارنده دو مفهوم غرب و شرق به معنای ممالک سیر و گرسنه است. ممالک گرسنه بازاری است برای مصرف محصولات غرب و منبعی است برای تامین مواد اولیه و خام برای تولیدات صنعتی کشورهای متروپل.
از خوندن این کتاب راضی هستم. این کتاب در مورد تقلید افراطی و بی استدلال خیلی از ماها از فرهنگهایی بیگانه صحبت میکنه که مخصوص آن فرهگ و کشور اشت و برای آنها معنایی دارد و در حالیکه هیچ ارتباطی به منا ندارد.. مثلا یک انگلیسی آخرین چهارشنبه سال از روی آتیش بپره مردم اونجا چه دیدی نسبت به اون دارن؟ البته هیچ فرهنگی را نباید نقض کرد چون هر چیزی فلسفهای داره.. ولی تقلید بی جا ناهنجاری به بار میاره
با سلام
به نظر من این کتاب یک داستان منسجم نیست و فقط یک گزارش کار است و فقط یک سری اطلاعات از هر جایی داده است و به همین دلیل نظم منطقی ندارد
و بیشتر شبیه یک گزارشی است که هنوز کامل نیست و در واقع نسخه چک نویس است.
بیشتر مطالب به هم ریخته و بی نظم است و کلی اسامی بی معنی و درهم و برهم نوشته شده است که هیچ ارتباطی به هم ندارند و فقط انگار میخواهد ادای روشنفکری و آدمهای با اطلاعات را در بیاورد و من اصلا از خواندن این داستان لذت نبردم و به هیچ وجه برای من جذابیت نداشت و اولا مدتهای زیادی فقط یک یا دو صفحه از آن را فقط به صورت چشم خوانی سریع میکردم و باز خواندن را رها میگردم و چند بار اصلا اینقدر اعصابم از سبک نوشتن نویسنده خورد شد که خواستم آن را پاک کنم و در مجموع حوصله خواندن این کتاب را نداشتم و از آن لذت نبردم و بیشتر آن را رد کردم تا ببینم در آخر چه میشود که متاسفانه در آخر هم چیزی برای گفتن نداشت و به هیچ کس توصیه نمیکنم وقتش را برای خواندن این کتاب تلف کند.
این کتاب هم مانند کتاب سفر فرنگ اطلاعات زیاد و در هم و برهم و به درد نخور داده است و جز گیج کردن خواننده هیچ فایدهای ندارد
من در کل این کتاب و سفر فرنگ را به هیچ وجه توصیه نمیکنم
به نظر من این کتاب یک داستان منسجم نیست و فقط یک گزارش کار است و فقط یک سری اطلاعات از هر جایی داده است و به همین دلیل نظم منطقی ندارد
و بیشتر شبیه یک گزارشی است که هنوز کامل نیست و در واقع نسخه چک نویس است.
بیشتر مطالب به هم ریخته و بی نظم است و کلی اسامی بی معنی و درهم و برهم نوشته شده است که هیچ ارتباطی به هم ندارند و فقط انگار میخواهد ادای روشنفکری و آدمهای با اطلاعات را در بیاورد و من اصلا از خواندن این داستان لذت نبردم و به هیچ وجه برای من جذابیت نداشت و اولا مدتهای زیادی فقط یک یا دو صفحه از آن را فقط به صورت چشم خوانی سریع میکردم و باز خواندن را رها میگردم و چند بار اصلا اینقدر اعصابم از سبک نوشتن نویسنده خورد شد که خواستم آن را پاک کنم و در مجموع حوصله خواندن این کتاب را نداشتم و از آن لذت نبردم و بیشتر آن را رد کردم تا ببینم در آخر چه میشود که متاسفانه در آخر هم چیزی برای گفتن نداشت و به هیچ کس توصیه نمیکنم وقتش را برای خواندن این کتاب تلف کند.
این کتاب هم مانند کتاب سفر فرنگ اطلاعات زیاد و در هم و برهم و به درد نخور داده است و جز گیج کردن خواننده هیچ فایدهای ندارد
من در کل این کتاب و سفر فرنگ را به هیچ وجه توصیه نمیکنم
یکی از بهترین کتابهای جلال ال احمد هست که البته من نسخهی قدیمی و قبل از انقلابش رو از کتابخونه پدرم خوندم.
بنظر من چالشی که مطرح کرده بود، حتی امروز هم یکی از بزرگترین چالشهای کشور ماست. اینکه در فرآیند پیشرفت جهانی، همه چیز ماشینی میشه و کسی که متخصصهای این ماشینها رو داشته باشه، بر بقیه حکومت میکنه.
جلال میگه کشور ما چون تولید کننده علم نیست و صرفا مصرف کننده هست، حتی اگر ما مشینهای به روز و تکنولوژی رو وارد کنیم، چون متخصص نداریم، مجبوریم برای استفادهی مداوم از این تکنولوژی، وابستهی کشور صادرکننده باشیم و اگر فکری به حالش نکنیم، در طولانی مدت همهی منابع مون هم حتی از بین میره. این تکنولوژی برای کشوری که صنعت نداره و حتی کشاورزیش به طور عمده سنتی انجام میشه، خروجی قابل توجهی نخواهد داشت.
حتی در بحث آموزش هم جلال میگه ما وابسته ایم و نمیتونیم تولید علمی داشته باشیم، چون آموزش درستی نداریم و نتیجتا در این امر هم وابسته میمونیم. البته که همهی صحبت جلال درست نیس ولی مطرح کردن چنین بحثی تقریبا ۶۰ سال پیش، نشون میده که چه دید وسیعی داشته.
بنظر من چالشی که مطرح کرده بود، حتی امروز هم یکی از بزرگترین چالشهای کشور ماست. اینکه در فرآیند پیشرفت جهانی، همه چیز ماشینی میشه و کسی که متخصصهای این ماشینها رو داشته باشه، بر بقیه حکومت میکنه.
جلال میگه کشور ما چون تولید کننده علم نیست و صرفا مصرف کننده هست، حتی اگر ما مشینهای به روز و تکنولوژی رو وارد کنیم، چون متخصص نداریم، مجبوریم برای استفادهی مداوم از این تکنولوژی، وابستهی کشور صادرکننده باشیم و اگر فکری به حالش نکنیم، در طولانی مدت همهی منابع مون هم حتی از بین میره. این تکنولوژی برای کشوری که صنعت نداره و حتی کشاورزیش به طور عمده سنتی انجام میشه، خروجی قابل توجهی نخواهد داشت.
حتی در بحث آموزش هم جلال میگه ما وابسته ایم و نمیتونیم تولید علمی داشته باشیم، چون آموزش درستی نداریم و نتیجتا در این امر هم وابسته میمونیم. البته که همهی صحبت جلال درست نیس ولی مطرح کردن چنین بحثی تقریبا ۶۰ سال پیش، نشون میده که چه دید وسیعی داشته.
تماما تعریفهایی که از انسان غرب زده این آقا میکند که نان به نرخ روز خور است و به هیچ چیز اعتقاد ندارد، اگر یه کم در موردش تحقیق کنید میبینید که مصداق خودش و خانمش سیمین دانشور هست، هر چه ما میکشیم از دست این روشن فکر نماهایی چون جلال آل احمد شاملو و... در دهه ۴۰و۵۰ است، چپهای کمونیستی که فقط بلد بودند نقد کنند وراه حلی نمیدادند و تاثیر گذاریشون روی جوانان آن دوره رو نتیجهاش رو همه میدونیم
زندگی در دنیای امروز تعامل وبرقراری ارتباط باسایر ملتها ودولتها را میطلبد واجتناب ناپذیر است
قطعا با ورود تکنولوزی به هر جامعهای اثرات مثبت ومنفی را به همراه دارد
جناب ال احمد اگر در این دوره به سر میبردند چه فریادها از ماشین وتکنولوزی سر میدادند
به هر حال زندگی وزنده ماندن به حفظ تعادل بستگی دارد.
پذیرفتن ماشین وزندگی وابسته به ان مستلزم آموزش ویادگیری است
جناب جلال با ورود مستشار به کشور جهت اموزش مشکل داشتند. بارفتن واعزام دانشجو برای اموزش هم موافق نبودند
و وقتی هم بخواهیم با ازمون وخطا همه چیز را یاد بگیریم وتجربه کنیم زمان را ازدست میدهیم وصدمات جبران ناپذیری را هم میبینیم
امروز روز هم که دستی براتش داریم بنزین تصفیه میکنیم سیمان وگچ و ادوات ساختمان وخیلی چیزهای دیگر که بسیار پیش پا افتاده است رامی سازیم
ماهواره به فضا میفرستیم وادوات جنگی میسازیم وخودمان همه کاره شدیم نه تنها غرب زدگی کمتر نشده بلکه بیش تر هم شده
۵۰ سال پیش دانشجو میرفته درس میخوانده ومیومده به مملکت خدمت کنه
اما ایا امروز هم این گونه است یا این که بچه هامون دانشگاههای عالی قبول میشن تا راحت تر پذیرش دانشگاههای اون ور اب روبگیرند وبعدش هم که همون جا ماندگار میشوند
در نهایت در مورد خود کتاب خیلی جاها که اشاره به وقایع واتفاقاتی از تاریخ میکنه که اگه درمورد اون اتفاق توضیح داده میشد برای خوانندگان امروزقابل فهم تر بود.
قطعا با ورود تکنولوزی به هر جامعهای اثرات مثبت ومنفی را به همراه دارد
جناب ال احمد اگر در این دوره به سر میبردند چه فریادها از ماشین وتکنولوزی سر میدادند
به هر حال زندگی وزنده ماندن به حفظ تعادل بستگی دارد.
پذیرفتن ماشین وزندگی وابسته به ان مستلزم آموزش ویادگیری است
جناب جلال با ورود مستشار به کشور جهت اموزش مشکل داشتند. بارفتن واعزام دانشجو برای اموزش هم موافق نبودند
و وقتی هم بخواهیم با ازمون وخطا همه چیز را یاد بگیریم وتجربه کنیم زمان را ازدست میدهیم وصدمات جبران ناپذیری را هم میبینیم
امروز روز هم که دستی براتش داریم بنزین تصفیه میکنیم سیمان وگچ و ادوات ساختمان وخیلی چیزهای دیگر که بسیار پیش پا افتاده است رامی سازیم
ماهواره به فضا میفرستیم وادوات جنگی میسازیم وخودمان همه کاره شدیم نه تنها غرب زدگی کمتر نشده بلکه بیش تر هم شده
۵۰ سال پیش دانشجو میرفته درس میخوانده ومیومده به مملکت خدمت کنه
اما ایا امروز هم این گونه است یا این که بچه هامون دانشگاههای عالی قبول میشن تا راحت تر پذیرش دانشگاههای اون ور اب روبگیرند وبعدش هم که همون جا ماندگار میشوند
در نهایت در مورد خود کتاب خیلی جاها که اشاره به وقایع واتفاقاتی از تاریخ میکنه که اگه درمورد اون اتفاق توضیح داده میشد برای خوانندگان امروزقابل فهم تر بود.