نقد، بررسی و نظرات رمان چتری برای پروانه ها - ندا بشر دوست
3.8
573 رای
مرتبسازی: جدیدترین
داستان خوبی داشت
اینکه به خواننده میفهماند بچهها در عین بچگی و سادگی چقدر به مسائل اطرافشان حساس و آگاه هستند و این چقدر میتونه در آینده روی دیدگاهشون نسبت به زندگی و آدمهای اطراف تاثیر بذاره من در کمتر رمانی خوانده بودم
آخرش هم خوب تموم شد و نشون داد محبت به هر سنگ سختی اثر میکنه قشنگ بود
اینکه به خواننده میفهماند بچهها در عین بچگی و سادگی چقدر به مسائل اطرافشان حساس و آگاه هستند و این چقدر میتونه در آینده روی دیدگاهشون نسبت به زندگی و آدمهای اطراف تاثیر بذاره من در کمتر رمانی خوانده بودم
آخرش هم خوب تموم شد و نشون داد محبت به هر سنگ سختی اثر میکنه قشنگ بود
یک: از شنیدن تکراری داستان زندگی پگاه خستم شدم در عوض کاش کمی به رابطهی فرهاد و سایه پرداخته میشد.
دو: بقیهی جاهای دنیا رو نمیدونم اما اینجا بودن با زن یا شوهر عقدی صیغهای والد حرامه.
سه: ترس سایه از همسر مادرش بعد از آشکار شدن اینکه اون قصد بدی نداشته کمی بیمزه شده مثلا موقع گرفتن شونهها که تکون نخوره رنگی بشه... ببینید سایه میگه اون مرد شونه هاشو محکم گرفت و گفت چیزی که نباید بشه شد و داشته اونو نگاه میکرده (سایه وحشت میکنه و حس میکنه این مرد منحرف شده... و بعد توضیح داده شده که منظور اون از این جمله این بوده که تکون نخور لباست رنگی میشه برای همین نگهش داشته و وقتی رنگی شده گفته که چیزی که نباید بشه شد. این با عقل من جور در نمیاد ما حس هارو از چشم هم و تن صدا رفتار و موقعیت میسنجیم.. اگه خطری باشه حس میکنیم و اگه یکی با دیدگاهی مثبت نگاهمون کنه میفهمیم..... بگذریم
یجای این رمان رو دوست داشتم اون حرف زدن محکم و کامل سایه بود چون علاقهای نداشتم داستان کش پیدا کنه!
رمان متوسطی بود نمیشه گفت خوب اما بد هم نبود.
دو: بقیهی جاهای دنیا رو نمیدونم اما اینجا بودن با زن یا شوهر عقدی صیغهای والد حرامه.
سه: ترس سایه از همسر مادرش بعد از آشکار شدن اینکه اون قصد بدی نداشته کمی بیمزه شده مثلا موقع گرفتن شونهها که تکون نخوره رنگی بشه... ببینید سایه میگه اون مرد شونه هاشو محکم گرفت و گفت چیزی که نباید بشه شد و داشته اونو نگاه میکرده (سایه وحشت میکنه و حس میکنه این مرد منحرف شده... و بعد توضیح داده شده که منظور اون از این جمله این بوده که تکون نخور لباست رنگی میشه برای همین نگهش داشته و وقتی رنگی شده گفته که چیزی که نباید بشه شد. این با عقل من جور در نمیاد ما حس هارو از چشم هم و تن صدا رفتار و موقعیت میسنجیم.. اگه خطری باشه حس میکنیم و اگه یکی با دیدگاهی مثبت نگاهمون کنه میفهمیم..... بگذریم
یجای این رمان رو دوست داشتم اون حرف زدن محکم و کامل سایه بود چون علاقهای نداشتم داستان کش پیدا کنه!
رمان متوسطی بود نمیشه گفت خوب اما بد هم نبود.
کتاب خوب بود که هم در مورد تاثیر روابط والدین واطرافیان و اجتماع در نوع رشد فکری کودک در زمان کودکی و نگرش همان کودک در زمان بزرگسالی و ایجاد مشکل به دلیل ضعف فکری و گسستگیه خانواده بوجود میاید وهم درمورد فقر وفحشا به دلیل عدم حمایت بستگان برای یک فرد فرقی ندارد زن یا مرد و بوجود امدن شرایطی که زن یا مرد به جبر درگیر مسیراشتباه میشوند. از کتابراه ونویسنده محترم سپاسگزارم
کتاب در کل یک داستان معمولی رو بیان میکنه و در حالت کلی نباید منتظر یه غافلگیری باشید برای من جذابیتش فقط اون جاهایی که داره اعتقادات مختلف رو در یک جامعه کنار هم قرار میده و بیان میکنه
در واقع داره برهم کنش افراد با اعقاید مختلف رو توضیح میده
و از همه مهم تر اینکه میفهمیم گاهی اوقات که کم هم نیستند داریم اشتباه تصمیم میگیریم و از رفتارهای بقیه نتیجههای الکی میگیریم
در واقع داره برهم کنش افراد با اعقاید مختلف رو توضیح میده
و از همه مهم تر اینکه میفهمیم گاهی اوقات که کم هم نیستند داریم اشتباه تصمیم میگیریم و از رفتارهای بقیه نتیجههای الکی میگیریم
به واقعیت کمی نزدیک بود. رمانی بود که با بقیه فرق داشت و پایان خوبی داشت