نقد، بررسی و نظرات رمان طعم زندگی - داوود بختیاری دانشور
مرتبسازی: جدیدترین
فریبا امینی امینه
۱۴۰۳/۱/۲۷
00
با درود به نویسنده عزیز! ممنونم بابت زحمتی که برای نوشتن این کتاب کشیدید. نثر روانی داشت و به راحتی میشد باهاش همذات پنداری کرد. یه مقدار طولانی شده بود ولی از زیبایی قصه کم نشده بود. موفق و سربلند باشید.
رحمت و غفران پرودگار بر نویسنده آقای داوود بختیاری دانشور. بسیار زیبا و در عین حال ساده و روان، داستانی را برایمان از زبان نوجوانی روایت میکند که دوران کوتاهی از قبل پیروزی انقلاب وروزهای منتهی به پیروزی و سپس شروع حمله بعث عراق به خرمشهر و اتفاقات بسیار تلخ و دردناک آن را شامل میشود. در قسمت نهایی داستان هم روایت کوتاهی از لحظات آزادسازی این شهر مقاوم و رنج کشیده را ناظر هستیم. جملات آمیخته با تشبیه و تمثیل طنز گونهای که نویسنده از آنها بهره جسته، خیلی قابل تامل و دارای جذابیت و کششی هست که خواننده را تشویق و ترغیب به خواندن ادامه رمان بنماید. مثلا در جایی از داستان، حرکت کند و کشدار قطار را به هزار پای خواب الود و در جایی دیگر، شکم بزرگ مرد فروشنده را به آدامس بادکنکی تشبیه نموده و استفاده نویسنده از این گونه تشبیهات قدری از خشک و بی روح شدن داستان کاسته است.
سلام
رمان طعم زندگی: نسبت به همهی کتابهایی که در مورد دفاع مقدس و جنگ خونده بودم، کاملا متفاوت بود، وقتی کتاب رو شروع کردم
با نویسنده و وقایع کتاب همراه شدم، به دور از داستان پردازی و مهمل گویی بود،
وقتی صحنهی پرتاب موشکها در داخل شهر رو نویسنده توصیف کرده، بود من کاملا احساسش کردم
توصیه میکنم حتما این کتاب رو بخونید
رمان طعم زندگی: نسبت به همهی کتابهایی که در مورد دفاع مقدس و جنگ خونده بودم، کاملا متفاوت بود، وقتی کتاب رو شروع کردم
با نویسنده و وقایع کتاب همراه شدم، به دور از داستان پردازی و مهمل گویی بود،
وقتی صحنهی پرتاب موشکها در داخل شهر رو نویسنده توصیف کرده، بود من کاملا احساسش کردم
توصیه میکنم حتما این کتاب رو بخونید
سلام خسته نباشی من این کتاب رو دوست دارم چون وقتی میبینم که پسری به خاطر خانوادش و سرزمینش از همه چیش میگذره و به همه میفهمونه که من اگر خانوادم رو دوست دارم مملکتم سرزمین ابا اجدادیمم دوست دارم و با افتخار میجنگم و از خانه و سرزمینم دفاع میکنم و من این کناب رابه همه توصیه میکنم که بخونید و به جونامون نیز افتخار کنید عزیزان
کتاب درمورد سرنوشت یک خانواده است که دچار ناملا یمات ورنجهای فراوانی شدهاند وعلی پسر این خانواده شخصیت اصلی داستان است که پیروزی انقلاب وبعد از ان جنگ وفجایع ان را از نزدیک میبیند
نویسنده در توصیف صحنهها قلم بسیار توانایی دارد تا جایی که در توصیف صحنههای جنگ آه از نهاد برمی اورد وحتی ترس ودرد ورنج را حس میکنید
تنها شیرینی و بزرگترین شیرینی این داستان فتح خرمشهر بود که بازهم پر از درد ورنج بود
لعنت به جنگ وجنگ افروزان
داستان پر از تلخی ودرد است و البته مهربانیها وهم دردیهایی در داستان دیده میشود اما رنگ غم وتلخی در کتاب چیره وغالب است
نویسنده در توصیف صحنهها قلم بسیار توانایی دارد تا جایی که در توصیف صحنههای جنگ آه از نهاد برمی اورد وحتی ترس ودرد ورنج را حس میکنید
تنها شیرینی و بزرگترین شیرینی این داستان فتح خرمشهر بود که بازهم پر از درد ورنج بود
لعنت به جنگ وجنگ افروزان
داستان پر از تلخی ودرد است و البته مهربانیها وهم دردیهایی در داستان دیده میشود اما رنگ غم وتلخی در کتاب چیره وغالب است
ابتدای کتاب به خاطر وجود احساسات کودکانه و بعضی توصیفات و خاطرات و نوستالژی بودنش شروع کردم و فکر نمیکردم پایانش به دوران جنگ ختم بشه، توصیفات صحنهها خصوصاً در زمان جنگ خیلی خوب بیان شده بود و خواندنش خالی از لطف نیست ولی بعضی قسمتها خیلی کش دار شده بود که خسته کننده بود و مجبور میشدم چند روز کتاب رو رها کنم و در نهایت به خاطر اینکه بفهمم پایانش چه اتفاقی میافتد به سراغش میاومدم
ممنونم از کتابراه بخاطر قرار دادن این کتاب زیبا و تاثیر گذار. این کتاب از جمله کتابهایی است که من آرزو دارم روزی به فیلم تبدیل شود. بسیار زیبا و واقع گرایانه بود. من با تک تک اتفاقاتی که برای شخصیت اصلی اتفاق میافتاد زندگی کردم. خیلی زیبا و اندکی تلخ و دردناک بود. بسیار خوش ریتم بود و تا انتهای کتاب آدم رو به دنبال خود میکشوند. حیف که نویسندهی کتاب خیلی زود عالم هستی رو ترک گفت. دورود بر روح پاک جناب بختیاری دانشور. ان شاءالله که روحشون در آرامش و قرین رحمت حضرت پروردگار باشن.