نقد، بررسی و نظرات رمان ثمره انتظار - مریم ثروت

بنظرم خیلی غلو شده توش

کتاب قشنگی بود خیلی خوب هم تموم شد

از نظر من خوب بود سبک و اعتقاد مردم گذشته را نشان می‌داد و اینکه مردم ک به خانه‌های بی دریچه عادت دارند از پنجره‌های باز و نورگیر گریزانند حکایت این داستان است

واقعا موضوع جالبی داشت و زیبا بود

عالیه عاشق رمانش شدم

عالی بود خیلی عالی

روایت کلی داستان خوب و قابل پذیرش بود
شخصیت ثمره کاملا با دنیای واقعی مطابقت داشت ولی شخصبت میثاق یکم زیادی افراطی درست شده بود
البته اینکه هردوی کاراکتر‌ها جذاب بودن و نگاه‌های زیادی روشون بود خیلی افراطی شده بود اگه معمولی تر بودن بهتر بود
نکته مثبت داستان هم این بود که به مشکل خیلی از خانواده‌ها اشاره کرده بود ک از همون بچگی اسم دختر و پسر رو روی هم میذارن

رمان جالبی بود ارزش خوندن داره

درعین حال که تا آخر قصه می‌خواهی کتاب را بخوانی اما موضوع جالب وآموزنده‌ای ندارد

داستان بسیار جذاب بود از این بابت که نمی‌توان آخر داستان را حدس زد

نویسنده سعی داشت سریع داستان رو خاتمه بده. و پیچ و تاب جالبی به داستان نداده بود

خیلی جذاب بود تا چند روز بعد از اتمام کتاب درگیرش بودم. ممنونم از کتابراه

اولش خوب بود بعدش غمیگن شد بعدش عالی شد من دوست داشتم

داستان خوبی بود من داستان رو دوست داشتم

کتابشو دوستدارم عالیه

من کتابش رو دوست نداشتم.
موضوع قشنگی نداشت.

خیلی داستان کلیشه ایی و افتضاحی داشت تو این داستان خبری ازیه دختر قوی نبود.
انتظار دیگه‌ای داشتم از داستان پر از زور گویی و تبعیض بود همین افتضاحش میکرد.

سلام وآرزوی موفقیت برای نویسنده‌ی عزیز
به نظرم توی تعصبات پدر خانواده به عنوان یک مرد سخت گیر تناقض زیادی وجود داشت من مردان این چنینی رو از نزدیک دیدم اتفاقا نسبت به کسی که به عنوان نامزد از قبل برای دخترشون در نظر گرفتن هم به شدت متعصبانه بر خورد میکنن و میثاق هم بی ادب وخود خواه بود مثلا یه جا به ثمره میگه مگه دست تویی من به دایی بگم ازدواجمون سر میگیره علنا دختر مثل برده‌هایی به نظر میرسه که قرن‌ها پیش به کنیزی گرفته میشدن وشأن زن وحتی عشق خیلی نزول پیدا میکرد

بطور مشخصی نویسنده عزیزمون از جنس مذکر کینه داره
البته تو این دوره زمونه هیچ کس نیست که از مرد‌ها و پسر‌ها کینه نداشته باشه با این حال اینقدر سنگ دل نشون دادنشون هم خوب نیست چون اونام آدمن
از طرفی باید اعتراف کنم که هرچی از دهنم در اومد بار اون میثاق و بابای ثمره کردم
داستان نکات اخلاقی زیادی داشت و به طور کل خوشم اومد و پیشنهاد میکنم بخونین

واقعا کتاب خوبیه. خیلی خوشم اومد. از نویسندش ممنونم بابت زحمتش که این کتاب رو نوشت

کتاب عالی بود از همه چیزش راضی بودم ولی‌ای کاش آخرش رو یکم بهتر تمام میکرد

کتاب‌های رایگان مثل رمان‌های اینچنینی خیلی مفید است

این کتاب واقعا محشر بود چون که بعضی جاهای کشورمون واقع همین جوریه که از بچگی دونعد براهم باشن بااین فرف ک ساید نظرشون تغییر کنه ب نظر من با یه فکر اساسی بشه

کتاب بسیار عالی بود اما بعضی جاهاش انقدر غمگین بود که اشک آدم رو در میاورد

داستانش شبیه داستانای تلگرامی بود و نویسنده به اندازه کافی خوب نبود داستان متعصبانه و همراه مردان بود و کمی احمقانه و نتونسته بود وقایع را درست بگه اما ایده اولیه داستان خوب بود

همون اولش چن سطر خوندم
نچسبید حوصلم نگرف بیشتر بخونم😐
موفق باشید ✌

خوب بود آخرش حرصم رو در اورد
اگر دختره مقصر بود میشد دختره‌ی....
ولی چون پسره مقصر بودو ثابت کرد ک مقصره بابا بزرگه دست به کار شد ‌و. اومد پادر میونی کرد..
همیشه همینه تبعیض و تعصب تو این جامعه بیداد میکنه

سلام
واقعا رمان جذاب و زیبایی بود
توصیم اینکه حتما بخونید فوق العادس
با ارزوی موفقیت‌های بیشتر خانم ثروت

سپاس، خواندن اینگونه رمانها عبرت زندگی میشود

داستان بسیار ضعیف

خیلی داستان جالبی داشت اما کاش جزئیاتش نبود

قشنگ و عبرت اموز تشکر

گاهی دوست داشتن خطرناک میشه.. ‌ مثل عشق میثاق! نمیدونم ما انسانها چرا اینقدر خود خواهیم هیچوقت دوست ندارم جای ثمره باشم اما اگر جای اون بودم به عشق میثاق احترام میذاشتم و جواب دوست داشتن هاشو با عشق واقعی میدادم:) شاید اینجوری هیچ اتفاقی نمی‌افتاد.. اما میثاقم خیلی اشتباه بزرگی کرد و نباید از رو عصبانیت کاری میکرد که دیگه ثمره واسه همیشه بمیره. کاش به حرفاش گوش میداد مشکل ما آدما اینه که هیچوقت به حرفای هم اهمیت نمیدیم و همیشه خودمونو میبینیم..
بنظرمن عشق وجود نداره یا اگرم وجود داشته باشه واقعی نیست‌.. / اون لحظه‌ای که فکر میکنی یکیو دوست داری و میتونه پناه زندگیت باشه فقط یه فکر احمقانس نه بیشتر اینکه یکی رو ندید دوست داشته باشی و باهاش حرف بزنی چت کنی صمیمی شی و به جایی برسه این رابطه که دیگه بدون هم نتونید درحالی که هیجوقت همو ندیدید و رفتار واقعی همو از نزدیک نشناختید! یا عشق یطرفه.. که بنظرم فقط تباه شدنه و سوختن.. شاید اونی که دوسش داری هرگز بتو فکر نکرده باشه:) یکم دقت کنی میفهمی! تو این دنیای پوچ فقط خودت مهمی نه هیچکس دیگه‌ای اینو بپذیر که تنها کسی که با تو راه میاد و تورو به خودت نزدیک میکنه و مراقب توعه و آرزوهات براش مهمه خودتی:) آدمای این شهر خیلی بی رحمن نه دوست دارن.. نه ارزشی برای تو و اهدافت قائلند و نه هیچ حس دیگه‌ای!!
فقط خدا بدون هیچ چشم داشتی تورو آفریده،
اگر واسه خودت مهمی و رویاهات و خودتو دوست داری
به هر حس مضخرفی نگو عشق:)
عشق یه قدرت الهیه که هرکسی اونو نداره.

رمانی هست که چند سال پیش هم خوندمش و خوشم اومد

مسخرست واقعا ارزش خوندن نداره

خیلی مزخرف و ضعیف بود

کتاب خوبی بود، از خواندنش لذت بردم

داستان بسیار عالی و جذاب بود. درود بر خانم ثروت.

بد نبود نثرش طوری نبود که آدم رو کاملا جذب کنه

من خیلی حوصله کتاب خواندن ندارم ولی یه جوری جذاب بود که 3 شب هر شب 7 ساعت خوندم تموم شد. واقعاً عالی بود.

خوب بود..... کمی به واقعیت شبیه بود.... میشه گفت این جور وقایع تو زندگیها پیش میاد

یه داستان کاملا تکراری که به صورت خاصی نوشته شده
و
این که چون از دو دیدگاه و زاویه دید نوشته شده جالبه اما آخراشو یه جوری سر هم کرد و دیگه فقط از یک دیدگاه نوشته نویسنده محترم
بعد این که از نظر نگارشی ضعیفه

مزخرف. مضحک بسیار ضعیف

یجورایی حرص آدمو در میاره رفتارای ضد و نقیض زیاد داره در کل زیاد جالب نبود البته شما بخونید چون نظرات همیشه متفاوتن

وقتی داستان رو می‌خوندم بیش از حد بجای شخصیت‌ها خودخوری کردم

خوب بود اما الان کمتر خانواده‌ای پیدا میشه که اینقد تعصبی با تفکرات قدیمی و مزخرف باشه

خواننده رابه خود جذب میکند اما اینکه پسری اینجور با دختری رفتار کند واقعا جای تاسف داره

واقعا چرت و دور از ذهن و بی محتوا

یه رمان جذاب و عاشقانه با طرز فکر خانواده‌های قدیم و غیرتی بازیای جبران ناپذیر

خیلی کشدار بود و می‌تونست زودتر تموم بشه