نقد، بررسی و نظرات رمان ثمره انتظار - مریم ثروت
3.8
2329 رای
مرتبسازی: جدیدترین
با خوندن این داستان فهمیدم چقدر خانمها میتونن تو تغییر فرهنگ یه جامعه سهیم باشن این ما هستیم که باعث جون گرفتن و تشکیل افکار و عقایدی مثل میثاق و پدر ثمره میشیم و اجازه میدیم یه دختر همه شادابی و اعتماد به نفس و آیندهاش رو نادیده بگیره پ کنار بزاره و در آخر راضی هم باشه به نظرتون ثمره یه مادر موفقه؟ من که این طور فکر نمیکنم ثمره یه مادره که همهی آرزوها و آیندهاش تباه شده
چی بگم؟ واقعا نمیدونم چه نظری باید بدم
فقد اینو میدونم که اگه من جای ثمره بودم بدون شک خودکشی میکردم
مگه داریم همچی چیزی؟
که انقد مرد سالاری باشه؟
چرا یه پدر باید اینجوری با دخترش رفتار کنه؟ مثلا ثمره دخترشون بود اون وقت خیلی راحت میگه من دختری به اسم ثمره ندارم حتی دنبالش نگشت
این هیچی چرا هیشکس میثاقو سرزنش نکرد؟ غیرتشون بادکنکیه انگار فقد زورشون به ثمره رسیده حتی یه چکام نزدن در دهن میثاق😕
نمیدونم هنوزم که هنوزه همچی خانوادههای متعصب جاهلی وجود دارن یا نه ولی واقعا از خدا میخوام وجود نداشته باشن
به هرحال تو این داستان شخصیت زن رو خیلی خوار و خفیف کردین
نمیخوام بگم که غیرت و تعصب داشتن بده ولی زیادش دیگه ظلمه شکنجس عذابه
امیدوارم....
نمیدونم امیدوارم دخترایی تو وضعیت ثمره وجود نداشته باشن
فقد اینو میدونم که اگه من جای ثمره بودم بدون شک خودکشی میکردم
مگه داریم همچی چیزی؟
که انقد مرد سالاری باشه؟
چرا یه پدر باید اینجوری با دخترش رفتار کنه؟ مثلا ثمره دخترشون بود اون وقت خیلی راحت میگه من دختری به اسم ثمره ندارم حتی دنبالش نگشت
این هیچی چرا هیشکس میثاقو سرزنش نکرد؟ غیرتشون بادکنکیه انگار فقد زورشون به ثمره رسیده حتی یه چکام نزدن در دهن میثاق😕
نمیدونم هنوزم که هنوزه همچی خانوادههای متعصب جاهلی وجود دارن یا نه ولی واقعا از خدا میخوام وجود نداشته باشن
به هرحال تو این داستان شخصیت زن رو خیلی خوار و خفیف کردین
نمیخوام بگم که غیرت و تعصب داشتن بده ولی زیادش دیگه ظلمه شکنجس عذابه
امیدوارم....
نمیدونم امیدوارم دخترایی تو وضعیت ثمره وجود نداشته باشن
خداقوت به نویسنده، فقط میگم با هر تیکه از داستان قلبم به درد اومد دلم نمیخواد دیگه از این داستانها بخونم داستانی که سراسر حقیقت تلخ جامعه است و متاسفانه هنوز هم وجود داره ظلم و اجباری که هنوز در حق دختران این سرزمین میشه، شاید فقطی داستان بود اما با هر قسمتش خودمو جای اون دختر گذاشتم و رنج کشیدم از تمام اتفاقات، کاش در واقعیت هیچوقت شاهد این اتفاقات نبودیم
تا صفحه ۳۷ بیشتر نتونستم بخونم دیگه حالم بهم خورد
اینم به نویسنده محترم میگم که درسته این کتاب توی دهه هشتاد بوده ولی دلیل نمیشه
شما میتونستید با نوشتن یه رمان روشن فکرانه این رو توی جامعه رواج بدید
مثالا نظر دختر واسه خوانوادش مهمه و پسر احساس مالکیت نداره
بالاخره شما یه رمان نوشتید همین رمان هرچقدر کوچیک باز هم در روال جامعه نقش داره
ما زنها باید به خودمون بها بدیم و ارزش خودمون رو هرجوری بالا ببریم حتی وقتی داریم یه رمان مینویسیم
در مورد داستان هم باید بگم ضعیف بود و فضا سازی و زمان بندی زیاد جالب نبود
اینم به نویسنده محترم میگم که درسته این کتاب توی دهه هشتاد بوده ولی دلیل نمیشه
شما میتونستید با نوشتن یه رمان روشن فکرانه این رو توی جامعه رواج بدید
مثالا نظر دختر واسه خوانوادش مهمه و پسر احساس مالکیت نداره
بالاخره شما یه رمان نوشتید همین رمان هرچقدر کوچیک باز هم در روال جامعه نقش داره
ما زنها باید به خودمون بها بدیم و ارزش خودمون رو هرجوری بالا ببریم حتی وقتی داریم یه رمان مینویسیم
در مورد داستان هم باید بگم ضعیف بود و فضا سازی و زمان بندی زیاد جالب نبود
بنظر من این کتاب اصلا قشنگ نبود از نوع رمان حتی میتونیم شخصیت نویسنده رو هم بشناسیم کہ عقایدش اینِ کہ فقط پسرا قدرت دارن، دخترا ضعیفن در حالی کہ اشتباس!
من از این رمان لذت نبردم🎼
از این دیدگاه که پسر دستور میده خوشم نیومد، ما دخترا حتی قوی تر هم هستیم، و هر روز رو بہ پبشرفتیم و اینطور کتابی هم نباید چاپ میشد!
من از این رمان لذت نبردم🎼
از این دیدگاه که پسر دستور میده خوشم نیومد، ما دخترا حتی قوی تر هم هستیم، و هر روز رو بہ پبشرفتیم و اینطور کتابی هم نباید چاپ میشد!
بسیار ضعیف و بد، از ابتدا که تماما در مورد هیکل و جذابیتهای جنسی صحبت میشد و بعد رابطه پسر و دختر عهد بوق که پدرانشون از قدیم اونها رو برای هم نشون کردن و حالا خودشون هم هیکل همو دوست دارن و هم از یه طرف از اینکه از قبل به نام هم در اومدن راضی نیستن و به هم نمیان. اگه نوشته ده سال پیشم باشه بازم برای من فقط جذابیت بدنی بود نه عشق
دختره مگه بوفالو بود که از رو مانتو اندامش معلوم بود
پسره هم که همش درحال تحریک شدن بود
متاسفم واقعا
نویسندش مغزش یه نوجوونه ۱۲ ۱۳ ساله هست که دوران بلوغشه و به تنها چیزی که فکر میکنه جاذبههای جنسیه
البته نه همه دخترا بعضی که زیاده روی میکنن
ورزش والیبال آدم رو بلند و لاغر میکنه نه اینکه گنده کنه ۲ صفحه خوندم حالت تهوع بهم دس داد
عارم اومد بقیشو بخونم
پسره هم که همش درحال تحریک شدن بود
متاسفم واقعا
نویسندش مغزش یه نوجوونه ۱۲ ۱۳ ساله هست که دوران بلوغشه و به تنها چیزی که فکر میکنه جاذبههای جنسیه
البته نه همه دخترا بعضی که زیاده روی میکنن
ورزش والیبال آدم رو بلند و لاغر میکنه نه اینکه گنده کنه ۲ صفحه خوندم حالت تهوع بهم دس داد
عارم اومد بقیشو بخونم
بنظرم داستان خوبی بودچون دوراز واقعیت نیست اینکه ما مفهوم این داستان گرفته باشیم یانه ب خودمون بستگی داره امیدوارم این مرد ستیزی برای هیچکس اتفاق نیوفته اقایون به خودشون بیان هردو طرف بایدمسئولیت کاری که میکنن برعهده بگیرن اصل مهم رابطه اعتماد اگه امادگی نداریم اجازه نداریم وارد رابطه بشیم حتی اگه از پیش تعیین شده ولی افسوس که همه داستانا پایان امیدوارکنندهای نداره.
واقعا هنوز هم یه همچین خانوادههایی هستن... کاش همچین خانواده هایی نسلشون منقرض بشه... دختره توی داستان بنظرم شخصیتش قوی نبود... خیلی ضعیف که میذاشت همه نوع بلایی سرش بیارن😭