نقد، بررسی و نظرات کتاب رمان چه کسی از دیوانه ها نمی ترسد؟ - مهدی رضایی
مرتبسازی: جدیدترین
کتاب خوب و جالبی بود
ذهن آدم رو درگیر میکنه، واقعیت هارو بیان میکنه، سوالهایی رو برای آدم ایجاد میکنه و خواننده رو به چالش میکشه اما برات تصمیم نمیگیره که چطور فکر کنی و نویسنده افکار خودش رو به خوانندهها تحمیل نمیکنه فقط سوالهایی رو ایجاد میکند و در انتها پاسخ را بر عهدهی خودت میگذارد و این مهمترین و جالبترین ویژگی این کتابه که در کمتر کتابی دیده میشه
ذهن آدم رو درگیر میکنه، واقعیت هارو بیان میکنه، سوالهایی رو برای آدم ایجاد میکنه و خواننده رو به چالش میکشه اما برات تصمیم نمیگیره که چطور فکر کنی و نویسنده افکار خودش رو به خوانندهها تحمیل نمیکنه فقط سوالهایی رو ایجاد میکند و در انتها پاسخ را بر عهدهی خودت میگذارد و این مهمترین و جالبترین ویژگی این کتابه که در کمتر کتابی دیده میشه
اقای رضایی داستانها باید چارچوپ نداشته باشن ترکیب چند داستان نقطه ضعف داستان فقط نشون میده من با کمال میل تا انتهای داستان پیش رفتم ولی هیچ داستانی ضعف قسمت دیگرو به ما نشون ندادما عادت داریم هم دیگرو نقد کنیم اشکالات بیان کنیمشروع خیلی خوبی بود خیلی خوب به سمت چیزی که ما دربارش هیچ فکری نداشتیم پیش رفتین ولی یچیزی میخوام براتون بنویسم شما اگه از مسیری تا مسیری برین ممکن پیاده برین و استفاده کنین و لذت ببرین ممکنه با ماشین برین و لذت ببرین ولی ممکنه هم بخواین پیاده برین هم با ماشین شاید حتی فکر کتروام باشین در اخر یه روش برای طی مسافت انتخاب میکنین ولی دیگه از محیط اطرافتون لذت نمیبرین با احترام 🌹🙏
مثل خیلی اتفاقات جامعه حوادث داخل قصه به نتیجه نمیرسن این بینتیجه بودن ما رو کلافه میکنه موضوع ببو و امبر چه تاثیری داشت که بعنوان یه قصه کوچک بیان بشه موضوع مزاحم که ابتدای داستان اصلن چهار چوب اصلی روایت رو آقای رضایی با اون ساخت بیهوده و بینتیجه رها شد.... بعد از مدتها یه کتاب خوندم اونم شد این.. ..
اول از این رمان اصلا خوشم نیومد و به نظرم یک رمان ایرانی مسخره بود ولی واقعا از انتهای داشتان خوشم امد
واقعا تقریبا تمام دردهای این زندگی رو تو ۱۳۰ صفحه اورده بود داستان دخترایی که هیچ پناهی ندارند زندگیهایی که با دروغ افرادی خراب میشن هنرمندایی که گوشهی خیابونان و دیوانههایی که جرئت دیوانگی دارند
واقعا تقریبا تمام دردهای این زندگی رو تو ۱۳۰ صفحه اورده بود داستان دخترایی که هیچ پناهی ندارند زندگیهایی که با دروغ افرادی خراب میشن هنرمندایی که گوشهی خیابونان و دیوانههایی که جرئت دیوانگی دارند
خوندش مثل خوردن یه بستنی قیفی صورتی تو دل تابستون، چسبید. البته این دومین باره که دارم طعم این بستنی قیفی رو میچشم. اگر قرار باشه بهت نمره بدم، یه ۲۰ جایزه بردی. حتی اگر مرگ شاهی نامعلوم موند و یا اون مزاحم سریش همون طور مزاحم باقی موند. بلاخره اینو یه آدم دیوونه نوشته. ممنون که ما رو هم متوجه دیوونه بودنمون کردی. منتظر بستنی قیفی با طعمهای دیگه هستیم. شاید تو این مدت اثر دیگری هم دادی بیرون و ما از همه بیخبر موندیم.
من به شخصه خیلی لذت بردم و از اقای رضایی هم تشکرمیکنم به خاطر قلم زیبایی که دارند!