نقد، بررسی و نظرات رمان جان شیعه، اهل سنت: عاشقانهای برای مسلمانان - فاطمه ولی نژاد
4.4
420 رای
مرتبسازی: جدیدترین
مریم زارع
۱۴۰۰/۵/۲۶
00
عالی بود. من که یه شیعه هستم از افکار و نظرات برادران سنی اگاه شدم. و تفاوت بین آنها را در این داستان فهمیدم. ومتوجه شدم میشود سنی بود وبا شیعه زندگی کرد. یا برعکس.
رمانی قشنگ ولی بسیار احساسات رو غلیظ و زیاد نشون میداد
وگفتن یک جمله در چند صفحه نزدیک، زیاد بود
بیان احساسات شخص الهه خیلی خیلی زیاد و لوسانه بود
و مردی که انقدر اشکش رو نشون همسرش بده کمی جالب نبود
دختری که انقد از بابای بد رفتارش طرفداری و بخاطرش از اون خونه (البته یکی از دلایلش بود) نمیرفت
پس باید برای مرگش هم زیاد ناراحت میشد چون بخاطر پدر انقدر افراطی همسرش رو تحت فشار گذاشته بود
درکل قشنگ بود ولی نقطه ضعف هم داشت و ضعیف هم بود در بیان احساسات اشخاص.
وگفتن یک جمله در چند صفحه نزدیک، زیاد بود
بیان احساسات شخص الهه خیلی خیلی زیاد و لوسانه بود
و مردی که انقدر اشکش رو نشون همسرش بده کمی جالب نبود
دختری که انقد از بابای بد رفتارش طرفداری و بخاطرش از اون خونه (البته یکی از دلایلش بود) نمیرفت
پس باید برای مرگش هم زیاد ناراحت میشد چون بخاطر پدر انقدر افراطی همسرش رو تحت فشار گذاشته بود
درکل قشنگ بود ولی نقطه ضعف هم داشت و ضعیف هم بود در بیان احساسات اشخاص.
محشر بود. از نویسنده محترم ممنونم به خاطر موضوع جذاب و تازهای که انتخاب کرده بودند. پله پله ما رو با خودش همراه کرد و به اوج داستان رسوند. اوج ایمان ایثار و اخلاص و جنگ حق و باطل. پیادهروی اربعین که عالی بود... اجرشون با ائمه اطهار علیهم السلام. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. منتظر کتابهای دیگر شون هستیم. ما را چشم به راه نگذارید.
از اسم کتاب بر میاد که قراره با چیزی مواجه بشیم که وحدت شیعه و سنی رو تبیین کنه
ولی با یه داستان کاملا احساسی مواجهیم
یعنی هر جا بحث بر سر تفاوتها و یا شباهتهای اهل سنت و شیعیان میشه داستان کاملا احساسی جلو میره و یه جورایی به اسم احساس و عشق و عاطفه اون بحثهای جدی پیش نمیره و تا حد زیادی بدون نتیجه گیری و جواب روشنی رها میشه
بخش نه چندان کمی از کتاب تکرار مکرراته
مثلا دیالوگها خیلی تکراری و خسته کننده ست یه جاهایی
داستان خیلی کند پیش میره و چیز جذابی هم نیست که بخواد تو اون قسمت توقفی باشه
در کل کتابی نیست که توصیه کنم خونده بشه
تو این زمینه و این موضوع کتاب «رویای نیمه شب» از مظفر سالاری خیلی بهتره
ولی با یه داستان کاملا احساسی مواجهیم
یعنی هر جا بحث بر سر تفاوتها و یا شباهتهای اهل سنت و شیعیان میشه داستان کاملا احساسی جلو میره و یه جورایی به اسم احساس و عشق و عاطفه اون بحثهای جدی پیش نمیره و تا حد زیادی بدون نتیجه گیری و جواب روشنی رها میشه
بخش نه چندان کمی از کتاب تکرار مکرراته
مثلا دیالوگها خیلی تکراری و خسته کننده ست یه جاهایی
داستان خیلی کند پیش میره و چیز جذابی هم نیست که بخواد تو اون قسمت توقفی باشه
در کل کتابی نیست که توصیه کنم خونده بشه
تو این زمینه و این موضوع کتاب «رویای نیمه شب» از مظفر سالاری خیلی بهتره