نقد، بررسی و نظرات رمان جان شیعه، اهل سنت: عاشقانهای برای مسلمانان - فاطمه ولی نژاد
4.4
420 رای
مرتبسازی: جدیدترین
کاربر j
۱۳۹۹/۱/۲۶
00
خیلی جالب بود.... ولی گاهی اوقات زیادی کشدار میشد. ضمن اینکه فک کنم یکی دوجا در مورد مذهب اهل ینت ایراد داشت. از جمله شبهای قدر که تاجایی که میدونم اهل تسنن فقط شب ۲۷ رو شب قدر میدونن
رمان خوبی بود ولی الهه وعبدالله خیلی بیانصاف بودن که تقصیرهمه چی روگردن مجیدمی انداختن واینکه من تاحالا مردی ندیدم اینطور بخواد ازحقش بگذره درصورتی که خود امام علی (ع) میفرماید حق گرفتنی هست و وقتی عبدالله میگفت تقصیرمجیده که سنی نشد الهه از شوهرش دفاع نکرد که پدرش گفته وهابی بشه وبعد هم خواسته طلاق بگیره وبابرادره نوریه ازدواج کنه تقصیرها به گردن خانواده اشه و مجید هم هی سکوت میکنه تا هربلایی بخوان سرش بیارن باید همون موقع دست الهه رومیگرفت وازاون خونه میرفتن بخاطر لج بازی الهه این اتفاقها افتاد و نویسنده جایی که مجیدوالهه بخاطرامام وخدا کاری رو انجام میدن باید این اتفاقات شوم واسشون بیفته و از نظرنگارش پرازارایه ادبی بود که آدم روخسته میکرد
سلام
دوستان خوشحال میشم اگه نظرم رو تا آخر بخونید😅
من دوستای سنی داشتم اما تا حالا اینجوری به رابطه شیعه و سنی فکر نکرده بودم و سخن آیت الله سیستانی چه قدر زیبا بود. 😍
من فصل اول و آخر رو خیلی دوست داشتم. ولی فصلهای میانی حوصلهام رو سر میبرد و به زور ادامه میدادم. 🥴بااون بابای بداخلاقی که الهه داشت و رنجی که از رفتارش میکشید توقع میرفت عاقل تر بار اومده باشه. بابا شوهرش رو کشت بس که ناز کرد و همه چیز رو انداخت گردن اون. آخه آدم وقتی میدونه جون شوهرش در خطره چون خونه بوی مادرش رو میده و به خاطر خاطراتش از اونجا نمیره؟!!🤨مجید هم خیلی صبور بود نمیگم بعیده ولی باورش یه کم سخت بود. 🤔خدا کنه همه مردها اینجوری باشن. 😉
و یه چیز دیگه
من رمان زیاد خوندم چه خوب که این رمان یه عشق پاک رو نشون میداد و از خدا و پیامبر و نماز حرف میزد. 💗تو رمانهای دیگه که خوندم یه اتفاقاتی میافتاد که نه تنها مخالف شرع و دین بلکه مخالف عرف و عقل هم بود. همش به این فکر میکنم چه جوری اجازه میدن چاپ بشه؟؟!!😐🤔من که دیگه رمان نمیخونم مگر اینکه از محتواش مطمئن بشم و بدونم یه چیزی ازش یاد میگیرم. 😊 آخه وقت ما خیلی ارزشمنده نباید صرف چیزای بیارزش بشه. 🤗مگه نه؟؟🙂
دوستان خوشحال میشم اگه نظرم رو تا آخر بخونید😅
من دوستای سنی داشتم اما تا حالا اینجوری به رابطه شیعه و سنی فکر نکرده بودم و سخن آیت الله سیستانی چه قدر زیبا بود. 😍
من فصل اول و آخر رو خیلی دوست داشتم. ولی فصلهای میانی حوصلهام رو سر میبرد و به زور ادامه میدادم. 🥴بااون بابای بداخلاقی که الهه داشت و رنجی که از رفتارش میکشید توقع میرفت عاقل تر بار اومده باشه. بابا شوهرش رو کشت بس که ناز کرد و همه چیز رو انداخت گردن اون. آخه آدم وقتی میدونه جون شوهرش در خطره چون خونه بوی مادرش رو میده و به خاطر خاطراتش از اونجا نمیره؟!!🤨مجید هم خیلی صبور بود نمیگم بعیده ولی باورش یه کم سخت بود. 🤔خدا کنه همه مردها اینجوری باشن. 😉
و یه چیز دیگه
من رمان زیاد خوندم چه خوب که این رمان یه عشق پاک رو نشون میداد و از خدا و پیامبر و نماز حرف میزد. 💗تو رمانهای دیگه که خوندم یه اتفاقاتی میافتاد که نه تنها مخالف شرع و دین بلکه مخالف عرف و عقل هم بود. همش به این فکر میکنم چه جوری اجازه میدن چاپ بشه؟؟!!😐🤔من که دیگه رمان نمیخونم مگر اینکه از محتواش مطمئن بشم و بدونم یه چیزی ازش یاد میگیرم. 😊 آخه وقت ما خیلی ارزشمنده نباید صرف چیزای بیارزش بشه. 🤗مگه نه؟؟🙂
کتاب خوبی بود اما نکتهای که هست ما تو بندرعباس جایی نداریم که نخلستان باشه و به دریا نزدیک.. نویسنده محترم تو بعضی از قسمتها نوشته منظره رو به دریا و نخلستان.. کاش قبل از اینکه شهر بندرعباس رو واسه کتابشون انتخاب کنن راجب جغرافیای اینجا هم تحقیق میکردن تا توصیف مناظر دور از واقعیت نباشه.. قسمتهای تکراری زیادی داشت اما در کل خوب بود
باسلام خیلی الکی طولانی شده به جزجزمطالبه پرداخته شده که زیادجالب نیست بعدداستان عاشقانه اینهاکمی دورازذهنه دیگه مردهرچقدرعاشق باشه دیگه خواری روقبول نمیکنه ضمناباباهه دیگه مرتدحساب میشه والانمیدونم برخوردبچه هاودخترش عجیبه تازیکجورایی مقصرمرگ مادرس چون توجه نکردومادرمریض شدامادختربازپاش ایستادواینکه برخوردالهه خیلی بیخردانه بودازابتدای مشکلاتش کاش نویسنه بیشترتوجه میکردازیه دختر25ساله بعدهست اینطورعجولانه خودسرانه وبدون فکرکارکنه خلاصه کاش بیشتربه یک سری مواردتوجه میشدتاخواننده بیشترجلب بشه چون مسائل اعتقادی شیعه وخرافه گوییهای تکفیریهاروبیان میکنه واین خیلی خوبه. بهرحال ممنون اززحمت نویسنده