نقد، بررسی و نظرات کتاب جوراب بلند زنانه - تیم اوبراین
3.4
60 رای
مرتبسازی: پیشفرض
ابوالفضل حیدری
۱۴۰۲/۸/۲۸
10
رمان درباره یک سرباز است که همه از او به عنوان یک دیوانه یاد می کنند این سرباز یک دوست دختر دارد که جوراب شلواری این دختر را همیشه به دور گردن خود می اندازد و از آن به عنوان یک شی قیمتی و مهم استفاده میکند او معتقد است که این جوراب شلواری ها برای او مانند بک سپر امنیتی هستند که در مواقع ضروری او را از خطر نجات میدهد هر وقت او را برای کاری فرا خواندند همیشه آن جوراب ها به دور گردن او بودن قبل از شروع عملیات بقیه نیروها به سمت سپر و جلیقه میرفتند اما او به جوراب شلواری ها متوسل میشد و به طور عجیب هم در هیچ عملیاتی مجروح نمیشد حتی یک بار او لیز خورد اما پایش به مین برخورد نکرد تاروزی که دوست دخترش به او نامه داد و او را خیلی راحت کنار گذاشت تا مدت ها سکوت میکرد و با کسی حرفی نمیزد اما بعد از یک مدت بیرون امد و جوراب شلواری ها هم به دور گردنش بودند او گفت من به این باور دارم و به عشقم برای همیشه وفادار میمونم
با سلام
داستان خیلی جالبی بود. مردی با اعتقاد قوی و ایمان کامل و باور زیاد. ایمان و باوری که بخاطر رسیدن به عشقش بود. شاید برای خیلی از ماها باور او یک چیز بسیاری سطحی بود. شاید خیلی هامون بگیم مگه جوراب شلواری چه قدرتی داره که میتونه اونو از مشکلات و حوادث نجات دهد. ولی میدیدم که قدرت داشت. البته قدرت جوراب شلواری نبود اون قدرت باورش بود. که روی مین افتاده بود و مین عمل نکرده بود. یا در یک مکان بدون حفاظ وسط دشمن گیر افتاده بود و هیچ صدمهای بهش نرسیده بود. اینها همش قدرت باور انسان است.
در کل کتاب خوبی بود و من به همه توصیه خواندن این کتاب را میکنم.
با تشکر
داستان خیلی جالبی بود. مردی با اعتقاد قوی و ایمان کامل و باور زیاد. ایمان و باوری که بخاطر رسیدن به عشقش بود. شاید برای خیلی از ماها باور او یک چیز بسیاری سطحی بود. شاید خیلی هامون بگیم مگه جوراب شلواری چه قدرتی داره که میتونه اونو از مشکلات و حوادث نجات دهد. ولی میدیدم که قدرت داشت. البته قدرت جوراب شلواری نبود اون قدرت باورش بود. که روی مین افتاده بود و مین عمل نکرده بود. یا در یک مکان بدون حفاظ وسط دشمن گیر افتاده بود و هیچ صدمهای بهش نرسیده بود. اینها همش قدرت باور انسان است.
در کل کتاب خوبی بود و من به همه توصیه خواندن این کتاب را میکنم.
با تشکر
داستان در بارهی مردی قویی هیکل و در عین حال روحی مهربان بود
که در جنگ بین امریکا و ویتنام بود
عاشق دوست دخترش بود و جوراب اونا میپرستید
بو میکرد و به گردنش میبست
و اعتقاد داشت که این جورابها یا همون عشق به دادش میرسه و ازش محافظت میکنه
ولی اخرش دوست دخترش اونا رها کرد ولی باز اون جوراب و به گردنش میبست و گفت از عشقش دست نمیکشه
یه داستان عاشقی غمگین و فلسفی یود من که خوشم امد
که در جنگ بین امریکا و ویتنام بود
عاشق دوست دخترش بود و جوراب اونا میپرستید
بو میکرد و به گردنش میبست
و اعتقاد داشت که این جورابها یا همون عشق به دادش میرسه و ازش محافظت میکنه
ولی اخرش دوست دخترش اونا رها کرد ولی باز اون جوراب و به گردنش میبست و گفت از عشقش دست نمیکشه
یه داستان عاشقی غمگین و فلسفی یود من که خوشم امد