نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ساعت من - مارک تواین
4
330 رای
مرتبسازی: جدیدترین
Farzan Azarpour
۱۴۰۳/۲/۱۵
00
مقاومت مون در مقابل تغییرات زندگی رو بیان میکنه
داستان کوتاه ساعت من داستانی زیبا و جذاب نوشتهی مارک تواین است که دربارهی ساعتی است که برای هجده ماه به خوبی کار میکند اما روزی از دست صاحبش به روی زمین میافتد و آن را به نزد بهترین ساعت ساز شهر میبرد و ساعت ساز میگوید ساعت چند دقیقه کند کار میکند و آن را جلو میکشد و این باعث میشود ساعت خیلی تند کار کند و صاحب ساعت هم همه کارها را زودتر از وقتشان انجام دهد ولی دوباره برای رفع این مشکل دوباره ساعت پیش ساعتساز برده میشود و ساعت ساز آن را کمی عقب میکشد ولی باز هم مشکل ساعت برطرف نمیشود و خیلی عقب میماند و صاحب ساعت هم همهی کارهایش را با تاخیر انجام میدهد. صاحب ساعت بارها ساعت را نزد ساعت سازان مختلفی میرود و هر دفعه مشکل جدیدی برای ساعت به وجود میآید و آخرین ساعت ساز یکی از دوستان مارک تواین است که هیچ تخصصی در این کار ندارد و مارک تواین به این نتیجه میرسد که چون افرادی که کاری را به عهده میگیرند تخصص لازم برای انجام آن کار را کسب نکردهاند باعث میشوند کارها درست انجام نشود و هر روز مشکلی به مشکلات اضافه شود.
با تشکر از کتابراه برای تهیهی رایگان این داستان جذاب.
با تشکر از کتابراه برای تهیهی رایگان این داستان جذاب.
من اولین باره دارم ازاین نویسنده خوش زوق کتابی گوشی میکنم.
واقعا زیبا وجالب بود. پیشنهادمیکنم ازدستش ندیدن
موضوع کتاب درموردمردی است که ۱۸ ماه یک ساعتی داره که خیلی خوب کارمیکنه تااینکه بابت یک مشکل خیلی ناچیزوجزعی میره ساعت سازی وساعت سازیک کاری میکنه که ساعت ۱۵ ساعت به جلوبره وتموم روزمره وایام مرد۱۵ روزجلومیره بااجبارمیره یک جای دیگه امابدترمیشه و تموم زندگیش کندوازهمه چیزعقب میمونه. میره یک جای دیگه و اونجا هم ساعتش ۲۳ ساعت خواب میمونه ولی به یک دفعه باسرعت جبران خواب بودنشوجبران میکنه و همینطور ادامه میده ازاین ساعت سازی به اون یکی ووووووو اما دیگه اون ساعت قدیمی خودش نشد.
واقعا زیبا وجالب بود. پیشنهادمیکنم ازدستش ندیدن
موضوع کتاب درموردمردی است که ۱۸ ماه یک ساعتی داره که خیلی خوب کارمیکنه تااینکه بابت یک مشکل خیلی ناچیزوجزعی میره ساعت سازی وساعت سازیک کاری میکنه که ساعت ۱۵ ساعت به جلوبره وتموم روزمره وایام مرد۱۵ روزجلومیره بااجبارمیره یک جای دیگه امابدترمیشه و تموم زندگیش کندوازهمه چیزعقب میمونه. میره یک جای دیگه و اونجا هم ساعتش ۲۳ ساعت خواب میمونه ولی به یک دفعه باسرعت جبران خواب بودنشوجبران میکنه و همینطور ادامه میده ازاین ساعت سازی به اون یکی ووووووو اما دیگه اون ساعت قدیمی خودش نشد.
داستان ساعت من بیانگر نظم و بی نظمی بود. ساعت ساز ساعت را تنظیم کرد و ساعت راحرکت به جلو تنظیم کرد ونظم کارهای مردبهم ریخت و ساعت را هرساعت سازی تعمیر کرد ولی درنهایت تنظیم نشد یا کند بود یا تند کار میکرد و مرد خسته شد. در اصل قصه در مورد آدمها بود که بی نظمی چقدر در زندگی تاثیر میگذارد و برنامهها بهم میخورد و هدف دیگر نویسنده این بود که کار باید دست کاردان سپرده شود. اگرما برای حل مشکلات راه را اشتباه میرویم باید مسیری جدیدی را انتخاب کنیم و با تکرار اشتباهات همه چیزبهم میخورد
بسیار جذاب و آموزنده بود. مخصوصا پایانش. درضمن اینکه آهسته و پیوسته بودن رمز ماندگاری و موفقیت هست از این داستان کاملا استنباط میشه. و بنظرم کسی که میزان نباشه از رده خارج میشه باید خودمون رو همیشه مرتب و منظم و دقیق نگاه داریم تا بتونیم موفق باشیم و تاثیر گذار و پیشرو و در ضمن راهنمای دیگران. چون کسی که گاهی تند و گاهی خسته گاهی جلو جلو و گاهی عقب تر باشه نمیشه بهش اعتماد کرد. به نظرم عالی بود ممنون برای کتاب صوتی رایگان تون ممنون از همه دست اندرکاران موفق پیروز و پایدار باشید و امیدوارم که کتابهای صوتی بیشتری آماده کنید چون واقعا برای افراد شاغل مناسب هستن
جالب بود اینکه شخصی از وسیلهای که داره با وجود اینکه خرابه و هیچ تعمیری براش کارساز نیست، نمیتونه از اون دل بکنه و وابستگی بیش از حد انسان به اموالش چقدر میتونه دردسر ساز باشه. ضمن اینکه هر آدمی بدون مهارت کاسبی تعمیرات راه میندازه چون از این دلبستگی مردم به اشیا پول خوبی میتونه دربیاره.
کتاب کوتاه جالبی بود ارزش خواندن داره ضمن اینکه کتابراه مهربون نسخه صوتی رایگان در اختیارمون گذاشته.
کتاب کوتاه جالبی بود ارزش خواندن داره ضمن اینکه کتابراه مهربون نسخه صوتی رایگان در اختیارمون گذاشته.
قشنگه، به خصوص صدای گوینده خیلی خوب بود و داستان عالی روایت میکرد.
حکایت اشتباهاتی که از سر نادانی مرتکب میشیم که موجب میشه به آدمای دیگه هم ضرر بزنیم. در واقع کاری که بردیم باید با اعتماد به نفس انجام بدیم و کاری که بلد نیستیم را اجازه بدیم استادش انجام بده و بیخود دیگران فریب ندیم، دلم برای صاحب ساعته سوخت و در واقع حس میکنم بین من و اون ساعت ارتباط و حس تعلق ایجاد شد.
حکایت اشتباهاتی که از سر نادانی مرتکب میشیم که موجب میشه به آدمای دیگه هم ضرر بزنیم. در واقع کاری که بردیم باید با اعتماد به نفس انجام بدیم و کاری که بلد نیستیم را اجازه بدیم استادش انجام بده و بیخود دیگران فریب ندیم، دلم برای صاحب ساعته سوخت و در واقع حس میکنم بین من و اون ساعت ارتباط و حس تعلق ایجاد شد.
🍁 من کارهای مارک تواین رو واقعا دوست دارم. کارهایی مثل ماجراهای تام سایر و هاکلبرفین رو ازش خوندم. و برام همیشه جالبه که مارک تواین دایی جین وبستر نویسنده بابالنگ دراز هستش! پس فکر کنم نویسنده گی توی خانواده، توی خونشون بوده.
طرز فکرش همیشه برای من جالب بود. درمورد این داستان هم چیزای جالبی وجود داشت؛
داستان درمورد مردی هستش که یه ساعت قدیمی داره و فکر میکنه که هیچ وقت خراب نمیشه! ولی یک روز از دست اون میافته و مشکل دار میشه! اون که درواقع به شدت به ساعتش وابسته بود و از نبودن ساعتش میترسیده، به فکر تعمیرش میافته!
بعد از اولین تعمیر ساعت توسط تعمیرکار اول، اون میبینه که ساعتش یا خیلی عقب میمونه و یا جلو میره! که با این مورد هم تواین میخواد اهمیت فراوان زمان رو توی زندگیمون بهمون بگه! اینکه همهی ساعتسازها ناشی و کار نابلد بودن هم این رو میگفت که چطور در ارس کار آدمهای ناشی دارن کار میکنن و از عهده وظایف محول شده به بهشون بر نمییان!
برای مرد درست کار کردن ساعتش خیلی مهم بود، پس زمانش رو صرف بردن ساعت از یه ساعت ساز به ساعت ساز دیگری میکرد، اما نتیجهای نمیگرفت! و جایی که فکر میکرد ساعت درست شده، یه دفعه همه چی بهم میریخت. و در نهایت فرد متوجه شد، که آن آخرین مرد ساعتساز را میشناخت! و میدانست که او ساعتسازی بلد نیست! پس با کشتن اون انتقام ساعتش رو از همه یادت ساعت سازهای آماتور گرفت!!!
جملهی عموی مرد هم جالب بود؛ که ساعت تا زمانی که دست ساعت ساز نیوفته قابل استفاده هستش!
از داستان لذت بردم، به امید آنکه ساعتهای همه مون کوک و میزون باشه و هرگز به پست ساعتساز ناشی نیوفتیم! … ممنون دوست عزیزم کتابراه ☘️
طرز فکرش همیشه برای من جالب بود. درمورد این داستان هم چیزای جالبی وجود داشت؛
داستان درمورد مردی هستش که یه ساعت قدیمی داره و فکر میکنه که هیچ وقت خراب نمیشه! ولی یک روز از دست اون میافته و مشکل دار میشه! اون که درواقع به شدت به ساعتش وابسته بود و از نبودن ساعتش میترسیده، به فکر تعمیرش میافته!
بعد از اولین تعمیر ساعت توسط تعمیرکار اول، اون میبینه که ساعتش یا خیلی عقب میمونه و یا جلو میره! که با این مورد هم تواین میخواد اهمیت فراوان زمان رو توی زندگیمون بهمون بگه! اینکه همهی ساعتسازها ناشی و کار نابلد بودن هم این رو میگفت که چطور در ارس کار آدمهای ناشی دارن کار میکنن و از عهده وظایف محول شده به بهشون بر نمییان!
برای مرد درست کار کردن ساعتش خیلی مهم بود، پس زمانش رو صرف بردن ساعت از یه ساعت ساز به ساعت ساز دیگری میکرد، اما نتیجهای نمیگرفت! و جایی که فکر میکرد ساعت درست شده، یه دفعه همه چی بهم میریخت. و در نهایت فرد متوجه شد، که آن آخرین مرد ساعتساز را میشناخت! و میدانست که او ساعتسازی بلد نیست! پس با کشتن اون انتقام ساعتش رو از همه یادت ساعت سازهای آماتور گرفت!!!
جملهی عموی مرد هم جالب بود؛ که ساعت تا زمانی که دست ساعت ساز نیوفته قابل استفاده هستش!
از داستان لذت بردم، به امید آنکه ساعتهای همه مون کوک و میزون باشه و هرگز به پست ساعتساز ناشی نیوفتیم! … ممنون دوست عزیزم کتابراه ☘️
در واقع ساعت وسیله ایست که بشر اختراع کرده برای مدیریت زمان تا برنامه ریزی برای رسیدن به امور زندگی و اهدافمان داشته باشیم و زمان را تحت کنترل خود بگیریم.
اما شخصیت داستان چنان وابسته به ساعتش میشود و درگیر درست کردن آن است که عملا وقت و زمان و حتی پول و در نهایت حتی سلامتی روان و زندگیش را از دست میدهد
اما شخصیت داستان چنان وابسته به ساعتش میشود و درگیر درست کردن آن است که عملا وقت و زمان و حتی پول و در نهایت حتی سلامتی روان و زندگیش را از دست میدهد
داستان ساعت من داستان مردی است که ساعتش خوب کار میکرد و او احساس میکرد ساعتش هرگز دچار ایراد نخواد شد تا اینکه یکبار ساعت از دستش میافتد و ان را نزد ساعت ساز میبرد پس از ان مجبور میشود تا بارها و بارها ان را نزد ساعت سازان مختلف ببرد. داستان کوتاه معانی و مفهومهای زیادی داره و این بستگی به برداشت هر شخص داره. اینکه مرد نمیخواست ساعت جدیدی رو جایگزین ساعت کنه نشان دهنده وابستگی او و ترسش از تغییر بود. اینکه مدام با دقت زمانهای عقب ماندن ساعت رو محاسبه میکرد و تاثیرش رو روی کارهاش میگفت نشان دهنده ارزشمند بودن زمان در زندگی ما داره. ساعت سازهای غیرحرفهای و کار نابلد نشان دهنده افرادی که بدون داشتن سواد و استعداد کاری و صرفا جهت امرار معاش خودشون به اون کار روی میارن و باعث ضربه زدن به بقیه میشن. شاید هم ساعت و ساعت سازها نشان دهنده شخصیت انسانی است که از تغییر فرار میکند و برای اشتباهاتش به روشهای مختلف یا انسانهای مختلف متوصل میشود غافل از اینکه هم عمر خود را به هدر میدهد و هم متحمل اثرات جبران ناپذیر میشود. نام کتاب هم که مشخصا از ماجرای داستان برگرفته شده و اینکه در اسم کتاب به کلمه من در کنار ساعت اشاره شده نشان دهنده این است که ماجرای ساعت ماجرای خود من است و این من صرفا برای نشان دادن مالکیت نبوده.
خیلی زیبا بود لذت بردم. خوب داستان مربوط به سالهایی بود که انسان شاهد تحولات زیادی درخیلی از عرصه هابود. خوب ساعت نماد دقت میباشد. میتونه درداستان عقل انسان باشه. که افکار ورودی به اون چقدرمیتوانند عملکرد اون رو تغییر بدند.. ومتعاقبا رفتارهای ما رو به چالش میکشونه.. به خصوص بحث اسب سرکش که نماد یک باورکهنه از زبان یک پیرمرد چقد میتوانند در رفتارهای ما تاثییر داشته باشند