نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی گرگ - هوشنگ گلشیری

داستان کوتاه و روانکاوی است، شخصیت برجسته یک حیوان درنده خو که در داستان خیلی آرام و تأمل برانگیز نمود پیدا کرده است، گرگی که متفکرانه به انسان ها نزدیک می شود و آن ها را به تفکر سوق می دهد، انگار نیاز غریزه ای تغذیه ندارد بلکه دنبال دوست و نوازش است، یاد اسم فیلم رقصنده با گرگ ها افتادم، در کل جالب بود چون برای از تاثیر نگاه خیره که می تونه چقدر فکر و ذهن دیگران را درگیر کند حکایت می کند. چه توهم بود چه حقیقت همه جیز به خودِ آدم ها بستگی داشت.

خیلی داستان خوبیه، قشنگ میشه مفهوم رئالیسم جادویی رو باهاش توضیح داد. خوانش هم خوبه.

صدای راوی خوب نبود و صدای بعضی از شخصیت‌ها بد بود. فضاسازی داستان خوب بود ولی پایان داستان باز بود.

خوب بود. فوق العاده نه ولی خوب بود

خوانش راوی و شخصیت‌ها بسیار ضعیف

راوی اول داستان خیلی بی احساس داستان رو میخونه؟! انگار داره گزارش میخونه؟!!! خیلی طرز خوندنش روی اعصابم بود نباید داستان خونی اینطور باشه
از راوی به بگذریم
داستات زیاد گیرا نبود اصل استان در مورد این بود که زن دکتر گم شده و حالا همه دنبالش میگردن همه میدونستند که زن دکتر که معلم بود همش فکر و ذهنش گرگ بود در کل مسخ شده بود حتی هم نقاشی‌های بزای بچه‌ها میکشید هم در خیالش گرگ بود در حالی که سگ میکشید
کلا نپسیندم داستانش برام اصلا گیرا نبود

اگر خوانش واجرا قوی تر بود، شنیدن این کتاب صوتی دلنشین تر می‌شد.
تیم کتابراه بابت کتابهایی که به رایگان به اشتراک می‌گذارید متشکرم

باهاش ارتباط عجیبی گرفتم

داستان به طوری پیش میره که آخرش متوجه نشی چی شد و کجا رفت

داستان جالبی بود اما روایت چندان خوبی نداشت.

سلام و درود داستان جالبی بود از نویسنده گرانقدر گلشیری بخصوص که با ابهامی راز آلود تموم میشه و این بر جذابیت داستان اضافه میکنه سپاس از عوامل کتابراه

با تشکر از گروه کتابراه که کتابهای رایگان در اختیار ما قرار می‌دهند. داستان در مورد همسر دکتری بود که به علت شغل همسرش در روستایی سرد سیر در کنار قبرستان زندگی میکردی و در تنهایی خود گرگی را می‌دید که به نظرش آسیبی به اونمی رساند و با او ارتباط عاطفی برقرار کرده بودوبه او ساعتها خیره می‌شد و در نقاشیش هم تصویری از گرگ بود که سایه‌اش درهمه جا احاطه کرده بود و حتی شبی که در راه گیر کرده بودند از هرچیزی داشت دریغ نکرد کیفش وحتی گفت کاش پالتو پوستم را می‌آوردم و همسر دکترش از ترس متوجه نشد که جلو زنش را بگیرد که مبادا گرگ به زنش حمله کند. ولی زن به سمت هدفش رفت هرچند که راهی سختی را انتخاب کرد و اگرانسانها نتوانتده با ترس و تنهایی و مصیبت و اتفاقاتی که برایشان رخ می‌دهد یا دیگران که باعث آن هستند رودرنشوند و مبارزه نکنند سرانجام مغلوب توهمات و اختلالات روحی و روانی خواهندشد. زن از تنهایی به یک گرگ وابسته شده بود و گرگ را حیوانی بی‌آزار می‌دید و مرد از ترس و وحشت نتوانست فکر عقلانی کند و آنقدر دچار وحشت بود متوجه نشد شاید همسرش را ازدست بدهد.

من پسند نکردم. شاید واقعاً من متوجه موضوع کتاب نشدم و قصد جسارت ندارم اما درکل باب میل من نبود.

در این رمان کوتاه راوی داستان را از قول اهالی بیان میکند قصه زنی که عاشق گرگی میشود و... کدام قسمت ماجرا شایعه است کدام حقیقت؟

کاری به داستان ندارم ولی کتابخوانی و اجرا خیلی ضعیف و خسته کننده بود. مثل اینکه بچه دبستانی داره انشای تعطیلات خود را چگونه گذراندید را میخونه.

داستان کوتاه و جذابی بود. در مورد زنی که توو روستای کوچیک زندگی‌میکنه و انقد درگیر یه گرگ میشه ک متوجه خطرناک بودنش نمیشه. حکایت ادمهایی که انقدر محو یه چیز میشن که چشماشون کور میشه و خودشونو فدا میکنن. کتابی با ابهام و رمزآلود. خوشم اومد ازش. ممنون از کتابراه که به رایگان در اخیتارمون قرار داد

من چند بار گوش کردم. با وجودیکه سال‌ها از نوشتن این داستان می‌گذره لیکن همپوشانی با فعل امروز خیلی از ما در زندگی روزانه داره. تنهایی ادما. غم‌های پنهان ادما. سرگرم شدن با هنر‌های تجسمی ولی عدم توانایی به ثمر رساندن و تخلیه احساسات. گاهی ما در زندگی به میل خودمون و با اغوش باز گرگ‌هایی رو به زندگیمون راه میدیم که در نهایت ما رو پاره پاره می‌کنند و در سرمای زمستان و گله گرگ‌ها محو میشویم. شنونده رو در فکر وتحلیل افکار فرو میبره.

احمد شاملو عالیه و نیاز به تعریف و تمجید اضافی نداره. نقطه قوت این مجموعه علاوه بر متن زیبا و دلنشین، گویندگان فوق العاده‌اش است. می‌توانید دقاقی خود را در دنیای خیال رها کنید.

داستانش بد نیست ولی، خیلی گنک و نامفهوم بود

ابهام جالبی در داستان وجود داره که جذابش کرده

داستان جذابی بود
اما انتهای جالبی نداشت

خیلی متوجه نشدم، بد نبود ولی به نظر شرح حال یک نفر گمشده برای تهیه گزارش پلیس تجسس است

بادرود. کتاب خوبیست. داستان کوتاه و دلچسب است. ماجرای زنیست که خودبه قربانگاه میرود. این کتاب میتواند از نظر روانشناسی مورد تحلیل و بحث قرار بگیرد که چگونه است که یک خانم عاشق گرگی میشود که میداند بسیار درنده و برای جانش خطر آفرین است. کوتاهی داستان به نویسنده اجازه نمیدهد که به صورت ریز به عناصر داستان و صحنه پردازی بپردازد ولی در نویسنده این توانائی وجود دارد. شخصیت پردازی هم متوسط است. باتشکرازکتابراه

داستان فوق العاده بود ولی راوی به شدت ضعیف

با سلام
اون یک ستاره رو فقط بخاطر گوینده ندادم
در کل ممنونم از کتابراه

کتاب ضعیفی بود نمی‌توانم پیشنهاد بدم

زیاد جالب نبود ب دلم ننشست

۵ ستاره ندادم چون چیز زیادی از این کتاب عایدم نشد شاید بشه داستان رو توی این جمله خلاصه کرد که "آدم توی دام تصوراتش گرفتار میشه "

من سه ستاره دادم اونم بخاطرِ خودِ کتاب بود.
کتابخوانی اصلا جالب نبود.

متن خوب و روانی دارد
اما شاید من نتوانستم نتیجه خوب و واضحی از متن و داستان بگیرم.
آخر داستان به هیچ کجا و هیچ چیز جدیدی نرسیدم

بی ارزش و مسخره بود مخصوصا دوبله ابتدایی و فوق العاده ضعیف مشخص بود یک نفر بینیش رو میگرفت و چند صدا تولید میکرد

کتاب بسیار ساده و خواندن متوسط

موضوع کتاب رو دوست دارم. چقدرقشنگ بود که فضا رو توصیف می‌کرد بطوری که تصویر مثل فیلم بود

خوب نبود واقعا داستان پیش پا افتاده و ساده و خیلی بی هیجان

ازهر چی از خوبی کتابهای اقای گلشیری بگم کم گفتم. نثر روان، بدون کوچکترین دروغ و اغراق و نوشتن از زندگی روز مره واقعی ادمهای ساده و معمولی نه پولدارها و عاشق‌های دروغین الکی خوش، به جذابیت و کشش داستان‌ها بی نهایت اضافه کرده. از یه دونه داستانش هم نمیتونم بگذرم. روحش شاد و در ارامش و یادش گرامی

داستان گرگی گ طعمه‌ی خود را میشه گفت هیبنوتیزم کرد و به راحتی و بدون هیچ دردسری
صدای گوگندگان زیاد جالب نبود
ممنون از کتابراه

گرگ زن دکتر را با نگاهش کشونده به طرف خودش او هم با گرگ رفته یا خورده شده معلوم نیست چی به سرش اومد شاید به قبیله‌ای گرگ‌ها پیوسته ولی نه حالا که فکرش رو میکنم دکتر اونو کشته

من برداشت خاصی نتونستم از داستان بکنم، با اینکه آقای گلشیری نویسنده خوبی هستن

واقعا مثل فیلمهای ایرانی که آخرش معلوم نیست

داستان در باره‌ی یه دکتره و همسرش که تویه یه روستای زندگی میکنن که برف میاد و یه گرگی که میاد نزدیک بهداری میشینه و هر شب و روز هرکارم میکنن نمیتونم تو تله بندازنش یا با تیر بزننش
زن دکتر سرگرم گرگ شده همش‌نگاه میکنه یا منتظرشه
و اخر داستان‌معلوم‌نشد چی شد
گرگ زن و برده بود یا زن رفته بود یا مرده بود؟

سلام!
داستان جالبی است که انسان را به فضای روستاهای قدیم میبرد.

من که چیزی ازش نفهمیدم امیدورام بقیه اتوون بفهمین یچیزی ازش

چون این کتاب صوتی هست باید روی گویندگی ‌اش وقت زیادی گذاشته بشه تا کار با ارزشی در بیاد اما گویندگی ضعیف بود نتونستم تا آخر گوش بدم.

خیلی مجهول بود یعنی زن دکتر چی شد آخرش؟!

داستانی جذاب و درست.
وهم انگیزی قابل درک.
همه چیز سر جای خودش.
این کتاب را پیشنهاد می‌کنم.

خیلی گنگ بود اصلا نفهمیدم چه پیغامی رو می‌خواست برسونه

داستان کوتاه اما زیبا بود البته من اصل اثر را مطالعه نمودم که خیلی مفصل تر است

فقط صدای دکتر یکم خوب بود😂
ولی به هر حال خیلی کتاب هیجان انگیزی بود
روح آقای گلشیری شاد ⁦

چی بود این اصلا ادم نمیفهمید داستانش را

احساس کردم اشاره به یگانگی روح زنان با گرگها داره. در داستان زن دکتر مجذوب گرگ شده ولی نمیدونه چرا. حتی بطور ناخوداگاه تصویر اونو میکشه. این شاید اشاره‌ای بهمین نکته داشته باشه و شایدم آخرسر زن دکتر گرگ شده!