نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی عشق در زمان وبا - گابریل گارسیا مارکز
4.4
345 رای
مرتبسازی: جدیدترین
سمیه جوزدانی
۱۴۰۳/۱/۲۸
00
واقعا خوشحالم که این کتاب صوتی رو گوش کردم
کتاب عشق در سالهای وبا رو اول خواندم سپس فیلم بدون سانسورش را دیدم. برای اولین بار از کتاب لذت بیشتری بردم تا دیدن فیلم (. البته ناگفته نماند دیدن فیلمی که با جزییات زیاد از روی کتاب ساخته شده بود هم خالی از لطف نبود.) فصل اول کتاب کشدار و کند و خالی از عشق است.... به گونه که خواننده را ترغیب به ادامه نمیکند اما در عوض فصلهای بعدی شمارو با سرعت به جلو میبرد و غرق در خود میکند. چند نکته در این کتاب برای من جای سوال بود اول اینکه شخصیت زن داستان فرمینا دختر کم سواد و تقریبا بی هنری از یک خانواده معمولی و دهاتی نشین هست (روستا زاده با پدری قاطر فروش و قاچاقچی) همچین شخصیتی غرور یک بانوی بالا مرتبه اشرافی رو داره که عجیب به نظر میرسه..... و تا پایان داستان هم نویسنده اسرار به این موضوع داره.....
موضوع بعدی هوس بازی بی حد و اندازه شخصیت مرد دلباخته داستان هست فردی که اصلا عاشق نیست و دروغی بزرگ رو باخودش تا پایان داستان حمل میکنه. و جالبه که اکثرا تو نظراتشان این رابطه رو عشق واقعی میدونن مرد داستان به بهانه عشق نافرجامش به عالم و آدم رحم نمیکنه از دختر بچه تا زن شوهر دار رو بیچاره میکنه و به نابودی میکشونه و شخصیت زن داستان هم بعداز یک زندگی کامل و کم دغدغه با همسر ثروتمندش بعد از فوت اون برای گذر از دوران تنهایی و پیری سراغ یک مرد دیگه میره و حتی دخترش رو طرد میکنه. تنها شخصیت تقریبا نرمال داستان همون دکتر بخت برگشته است که عاشق واقعی داستانه.
موضوع بعدی هوس بازی بی حد و اندازه شخصیت مرد دلباخته داستان هست فردی که اصلا عاشق نیست و دروغی بزرگ رو باخودش تا پایان داستان حمل میکنه. و جالبه که اکثرا تو نظراتشان این رابطه رو عشق واقعی میدونن مرد داستان به بهانه عشق نافرجامش به عالم و آدم رحم نمیکنه از دختر بچه تا زن شوهر دار رو بیچاره میکنه و به نابودی میکشونه و شخصیت زن داستان هم بعداز یک زندگی کامل و کم دغدغه با همسر ثروتمندش بعد از فوت اون برای گذر از دوران تنهایی و پیری سراغ یک مرد دیگه میره و حتی دخترش رو طرد میکنه. تنها شخصیت تقریبا نرمال داستان همون دکتر بخت برگشته است که عاشق واقعی داستانه.
این کتاب هم مثل صد سال تنهایی شخصیتهای زیاد همراه با جزئیات مختص به خودشان هستند و داستان بسیار طولانی است که البته این سبک نویسنده است. کتاب حول محور عشق فلورینتو آلیسا وفرمینا دازا است که درجوانی عاشق هم میشوند و در اوج این عشق فرمینا دازا به ابراز عشق فلورینو آلیسا جواب منفی میدهد وبا دکتر جوانی که در ابتدای دوران طبابت خود وبا را ریشه کن
می کند ازدواج میکند و این دکتر در پنجاهمین سالگرد طبابت خود از درخت میافتد و میمیرد و بعد از پنجاه سال این دو عاشق مجدد به هم میرسند واینبار جواب فرمینادازا مثبت است وبه قول معروف همه چیز به خوبی وخوشی تمام میشود اما مسئلهای که برای من گنگ ومبهم است این است که چرا فرمینا دفعه اول جواب منفی میده وهمین جواب منفی علت طولانی شدن کتاب میشود ودر آخر هم این نکته را باید بگویم که اجرای اقای سلطانزاده واقعا عالی بود.
می کند ازدواج میکند و این دکتر در پنجاهمین سالگرد طبابت خود از درخت میافتد و میمیرد و بعد از پنجاه سال این دو عاشق مجدد به هم میرسند واینبار جواب فرمینادازا مثبت است وبه قول معروف همه چیز به خوبی وخوشی تمام میشود اما مسئلهای که برای من گنگ ومبهم است این است که چرا فرمینا دفعه اول جواب منفی میده وهمین جواب منفی علت طولانی شدن کتاب میشود ودر آخر هم این نکته را باید بگویم که اجرای اقای سلطانزاده واقعا عالی بود.
اولین کتابی بود که از مارکز خوندم، اوایل داستان برام مبهم بود احساس میکردم تو داستان گم شدم ولی از اواسط انقدر شیرین و جذاب بود که وقتی میخوندمش نمیدونستم زمان چطور داره میگذره، عالی بود حتما بعد از این کتاب صد سال تنهایی رو خواهم خوند، بی نظیر بود، خوندنش رو به همه پیشنهاد میکنم.
سلام قلمی متفاوت را در اثر گارسیا مارکز شاهد بودم. بی تکلف و صمیمی جاودانگی عشق را به تصویر کشیده است. داستان به زیبایی توصیف شده و زیبایی خوانش هم باعث میشود ناخودآگاه فکر کنید در حال دیدن فیلم هستید. علاوه بر این داستان، مطالعه اثر دیگر مارکز "صد سال تنهایی" را هم پیشنهاد میکنم.
یک رمان عاشقانه به معنای واقعی یک شاهکار رمانی بسیار متفاوت از صد سال تنهایی با اجرایی بسیار دلنشین فیلمی هم از این رمان با بازی خاویر باردم ساخته شده که بی نظیره؛ کافیه فیلم رو ببنید تا شکی برای شنیدن کتابش هم نداشته باشید داستان از فصل دوم و فلش بک به عقب اتفاقات اوج میگیرد پس منتظر باشید و عجله نکنید و از کتاب نهایت لذت را ببرید.
در اوایل کتاب هیجانات بیشتری در رمان بود و از اواسط کتاب برای من، یکنواخت و کسل کننده بود. قلم توانای گابریل گارسیا مارکز همه چیز را به زیبایی نشان میداد ولی به دلیل تشابه زیاد اسمها در رمان و تفاوت فرهنگی با کشور ما بعضی جاهای داستان برام قابل درک نبود ولی بازم چیزی از زیبایی رمان کم نکرده است. گویندگی زیبا و ماهرانه آقای سلطان زاده جذابیت رمان را تا حد زیادی بالا برده است که توانستم تا پایان کتاب و گوش بدم. و ازاین بابت خوشحالم که بعد از مدتها که کتاب را رها کرده بودم تمامش را گوش دادم و پایانش زیبا بود... ممنونم از کتابراه و خداقوت آقای آرمان سلطان زاده.
درویشی از منصور حلاج پرسید که عشق چیست؟
گفت: امروز بینی و فردا بینی و پس فردا!
آن روزش بکشتند و دیگر روز بسوختند و سوم روزش به باد دادند _ یعنی عشق این است.
عشق در زمان وبا... بایستی آرام، باحوصله، شراب زندگی را از جام ساقی عشق، گابریل مارکز مزه مزه کرد، و در هر جرعهی آن چه لذت بخش غمبار تامّل نمود.. تا در نهایت غرق آن شد.. ان که رمان «عشق در زمان وبا» را میخواند یا میشنود، بسیار زندگیها تجربه کرده و سالهای بسیار به عمرش افزوده میشود..
گفت: امروز بینی و فردا بینی و پس فردا!
آن روزش بکشتند و دیگر روز بسوختند و سوم روزش به باد دادند _ یعنی عشق این است.
عشق در زمان وبا... بایستی آرام، باحوصله، شراب زندگی را از جام ساقی عشق، گابریل مارکز مزه مزه کرد، و در هر جرعهی آن چه لذت بخش غمبار تامّل نمود.. تا در نهایت غرق آن شد.. ان که رمان «عشق در زمان وبا» را میخواند یا میشنود، بسیار زندگیها تجربه کرده و سالهای بسیار به عمرش افزوده میشود..
درود
با وجود اینکه کتابخوان هستم اما اولین باری بود که از گابریل گارسیا مارکز کتابی میخواندم، قلم قدرتمندی داره؛ در رابطه با این رمان اگه میتونستم فقط دو کلمه بگم: فراموش نشدنی!
به وضوح عشق رو توصیف کرده بود، چقدر زیبا بود، چقدر دلنشین بود، با صداقت میگم من تا بحال برای هیچ کتابی اشک نریختم اما این کتاب ۵بار اشک منو دراورد و گاهی از زیبایی کلمات بود که چقدر دقیق انتخاب شدن:)
گوینده انقدر فوق العاده بود که تصمیم گرفتم هرکتاب صوتیِ معروفی که ایشون گویندگی کردن رو گوش کنم❤
با وجود اینکه کتابخوان هستم اما اولین باری بود که از گابریل گارسیا مارکز کتابی میخواندم، قلم قدرتمندی داره؛ در رابطه با این رمان اگه میتونستم فقط دو کلمه بگم: فراموش نشدنی!
به وضوح عشق رو توصیف کرده بود، چقدر زیبا بود، چقدر دلنشین بود، با صداقت میگم من تا بحال برای هیچ کتابی اشک نریختم اما این کتاب ۵بار اشک منو دراورد و گاهی از زیبایی کلمات بود که چقدر دقیق انتخاب شدن:)
گوینده انقدر فوق العاده بود که تصمیم گرفتم هرکتاب صوتیِ معروفی که ایشون گویندگی کردن رو گوش کنم❤
🍁باز هم قلم گابریل گارسیا مارکز و یه شاهکار اسپانیایی دیگه! بعد از رمان صد سال تنهایی که بی نهایت از خوندنش لذت بردم، این کتاب دومین کتاب مارکز هست که مطالعه کردم.
به نظرم مارکز در عین ساده گویی، بسیار دقیق و با تفسیر مینویسه و همین مورد هست که اون رو توی دنیا معروف کرده. به طرز جالبی درون مایه دوکتاب صدسال تنهایی و عشق سالهای وبا شبیه هم هستش؛ مثلا هر دو توی ژانر رئالیسم جادویی نوشته شدن و در هر دو تم سیاسی هم احساس میشه. اما توی این کتاب واقعا میتونیم عشق فلورینتینا آریزا رو به فرمینا دازا بسیار عمیق تر و ماندگارتر احساس کنیم.
عشق تنها موضوعی ست که توی این کتاب تونسته زندگی پسر قصه رو کاملا دگرگون کنه، به طوری که ۵۱ سال برای وصال معشوق انتظار بکشه و نهایتا توی یه سفر دریایی به قول مارکز؛ “همراه با بوی بد پیری! ” به خواست دلش برسه!
فلورنتینا برای من شخصیتی خاکستری بود، چراکه به عاشق شدنهای متعدد معتاد شده بود، اما در عین حال کلمات پرشور و عاشقانهاش را به فرمینا همچنان با خود داشت! و فرمینا برای من شخصتی زیبا، مستقل، ودرعینحال بی ثبات در عشق بود! همچنین تعالیر جالب و اما عجیبی همنظر من رو جلب کرد؛ تعبیرهایی مثل: عطر روسبی وار کلاغها،
رشد عروسکی که به عنوان هدیه به شخصی داده شده! صدای فلزی روح فرمان دهندهی خواهر روحانی دلاروس، اینکه بیوه زنی با نام خانوادگی طولانی نمیتونست موسیقی گوش بده و یا
وجود شبه زنی توی دریا که میخواد مسیر کشتیها را تغییر دهد! … اینها همه تعابیری بودند عجیب و تأمل برانگیز. ممنون دوست عزیزم کتابراه …☘️
به نظرم مارکز در عین ساده گویی، بسیار دقیق و با تفسیر مینویسه و همین مورد هست که اون رو توی دنیا معروف کرده. به طرز جالبی درون مایه دوکتاب صدسال تنهایی و عشق سالهای وبا شبیه هم هستش؛ مثلا هر دو توی ژانر رئالیسم جادویی نوشته شدن و در هر دو تم سیاسی هم احساس میشه. اما توی این کتاب واقعا میتونیم عشق فلورینتینا آریزا رو به فرمینا دازا بسیار عمیق تر و ماندگارتر احساس کنیم.
عشق تنها موضوعی ست که توی این کتاب تونسته زندگی پسر قصه رو کاملا دگرگون کنه، به طوری که ۵۱ سال برای وصال معشوق انتظار بکشه و نهایتا توی یه سفر دریایی به قول مارکز؛ “همراه با بوی بد پیری! ” به خواست دلش برسه!
فلورنتینا برای من شخصیتی خاکستری بود، چراکه به عاشق شدنهای متعدد معتاد شده بود، اما در عین حال کلمات پرشور و عاشقانهاش را به فرمینا همچنان با خود داشت! و فرمینا برای من شخصتی زیبا، مستقل، ودرعینحال بی ثبات در عشق بود! همچنین تعالیر جالب و اما عجیبی همنظر من رو جلب کرد؛ تعبیرهایی مثل: عطر روسبی وار کلاغها،
رشد عروسکی که به عنوان هدیه به شخصی داده شده! صدای فلزی روح فرمان دهندهی خواهر روحانی دلاروس، اینکه بیوه زنی با نام خانوادگی طولانی نمیتونست موسیقی گوش بده و یا
وجود شبه زنی توی دریا که میخواد مسیر کشتیها را تغییر دهد! … اینها همه تعابیری بودند عجیب و تأمل برانگیز. ممنون دوست عزیزم کتابراه …☘️
یک رمان طولانی عاشفانه بدون عناصر غافلگیری و هیجان انگیز هست و داستان تقریبا یکنواختی رو روایت میکنه
با سلیقه شخصی من خیلی سازگاری نداشت و واقعا چند فصل آخر رو با کلافگی گوش دادم تا هر چه زودتر تمام بشه و برم سراغ کتاب دیگه ای
اونقدر معمولی بود که از گوش دادن صدسال تنهایی فعلا منصرف شدم
در عین حال بیان گوینده بسیار خوب و دوست داشتنی بود.
با سلیقه شخصی من خیلی سازگاری نداشت و واقعا چند فصل آخر رو با کلافگی گوش دادم تا هر چه زودتر تمام بشه و برم سراغ کتاب دیگه ای
اونقدر معمولی بود که از گوش دادن صدسال تنهایی فعلا منصرف شدم
در عین حال بیان گوینده بسیار خوب و دوست داشتنی بود.