نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مردی با کبوتر - رومن گاری
4.2
12 رای
مرتبسازی: پیشفرض
اول یه خواهش از دوستانی که نظر ثبت میکنند دارم و اون هم اینه که وقتی ساعتها وقت میذارن و کتابی را مطالعه میکنند، دقایقی را هم صرف ثبت نظری کنند که واقعا به بقیه در انتخاب یا عدم انتخاب کتاب بعدی شون کمک کنه. برای یه کتاب فوق العاده سیاسی و سنگینی مثل این کتاب، جملاتی مانند خوب بود و لذت بردم واقعا هیچ کاربردی برای سایر خوانندگان نخواهد داشت.
و اما کتاب، اگر بعد از خوندن «زندگی پیش رو» رومن گاری تصمیم میگیرید برای سیر در حال و هوایی شبیه آن سراغ کتاب دیگهای از نویسنده برید اشتباه بزرگی کرده اید.
فضای این کتاب دنیایی کاملا متفاوت از اثار دیگر گاری است، کتاب سرتاسر نماد و سمبلهایی از ایدئولوژیها و جهان بینیهای مکاتب سیاسی است و شاید بدون زمینه ذهنی و شناخت قبلی نسبت به اونها، خیلی از جنبههای داستان را نتوان دریافت.
در سرتاسر کتاب، بی حاصلی و پوچی نهادهای حقوق بشر و سازمان ملل، بروکراسیهای بی فایده و بی خاصیت اداری و کاغذ بازیهای همیشگی و بی نتیجه دنیای سیاست به سخره گرفته شده.
این که بشریت با این همه انقلابهای متعدد صنعتی و فرهنگی در طول قرون دراز، هنوز بسیار ساده اندیش تر و جاهل تر از این است که دریابد همیشه و هر دفعه به گونهای جدید بازیچه دست سیاستمداران و قدرتمندان انتخاب شدهی جهان است.
اینکه آزادی و آزادی خواهی کلماتی وزین و پرطمطراق و دهن پر کن هستند که سودجویان سیاسی و فرهنگی با کشیدن روکش درخشانی روی این مفاهیم همچنان به دنبال پر کردن جیبهای خودشون با سکههای ثروت و قدرت هستند.
ترجمه خانم گلستان و اجرای اقای عمرانی مثل همیشه درخشان و فوق العاده بود.
و اما کتاب، اگر بعد از خوندن «زندگی پیش رو» رومن گاری تصمیم میگیرید برای سیر در حال و هوایی شبیه آن سراغ کتاب دیگهای از نویسنده برید اشتباه بزرگی کرده اید.
فضای این کتاب دنیایی کاملا متفاوت از اثار دیگر گاری است، کتاب سرتاسر نماد و سمبلهایی از ایدئولوژیها و جهان بینیهای مکاتب سیاسی است و شاید بدون زمینه ذهنی و شناخت قبلی نسبت به اونها، خیلی از جنبههای داستان را نتوان دریافت.
در سرتاسر کتاب، بی حاصلی و پوچی نهادهای حقوق بشر و سازمان ملل، بروکراسیهای بی فایده و بی خاصیت اداری و کاغذ بازیهای همیشگی و بی نتیجه دنیای سیاست به سخره گرفته شده.
این که بشریت با این همه انقلابهای متعدد صنعتی و فرهنگی در طول قرون دراز، هنوز بسیار ساده اندیش تر و جاهل تر از این است که دریابد همیشه و هر دفعه به گونهای جدید بازیچه دست سیاستمداران و قدرتمندان انتخاب شدهی جهان است.
اینکه آزادی و آزادی خواهی کلماتی وزین و پرطمطراق و دهن پر کن هستند که سودجویان سیاسی و فرهنگی با کشیدن روکش درخشانی روی این مفاهیم همچنان به دنبال پر کردن جیبهای خودشون با سکههای ثروت و قدرت هستند.
ترجمه خانم گلستان و اجرای اقای عمرانی مثل همیشه درخشان و فوق العاده بود.
کتابی است سورئالیست با داستانی عجیب و فضایی عجیب تر. این اولین کتابی بود که از رومن گاری میخواندم ولی با شروع دیگر گذر از کتاب و شخصیتها بسیار برایم سخت شد. ترجمهی فوق العادهی استاد لیلی گلستان بر زیبایی اثر صد چندان افزوده. من لذت برم از فضای فانتزی داستان امیدوارم بخوانید و بشنوید همچون من لذت ببرید. خوانش احسان چریکی عالی بودممنون از کتابراه، واو خوان، لیلی گلستان، نشر ثاث، احسان چریکی و رومن گاری و تمامی دست اندر کاران. بخوانید و بشنوید و لذت ببرید
رومن گاری، از یک سو در قامت یک دیپلمات و از سویی دیگر، در لباس یک نویسنده منتقد، در کتاب مردی با کبوتر، به زیبایی مفاهیم زیبایی چون حقوق بشر، دموکراسی و امثالهم را که در سازمانهای بین المللی چون سازمان ملل بسیار از آن میگویند و چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند را به تصویر کشیده است. در واقع مردی با کبوتر از آرمانهایی میگوید که در عمل به گونهای دیگر اجرا میشوند.
اینارو در مورد نویسنده که داستانش توی ساختمون سازمان ملل میگذره، گفتم تا بگم که؛ چقدر رومن گاری اون فضا رو میشناخته و به زیر بماش واقف بوده!
در کل خط داستان ساده و غیرپیچیده بود. یه داستان رئالیستی بود که توی آسمون خراش سازمان ملل میگذشت. نکتهی جالب و کنجکاو کننده برای خوانده این بود که؛ مردی به اسم ‘جانی’ با کبوتر روی دوشاش توی سازمان ملل چیکار میکنه!؟ مردی که متمایز نیست و کاراکتر قوی نداره، ادای گاندی رو در میاره، و هدف خاصی هم توی زندگی نداره!! و آخر هم کتاب از فضای رئالیسم به سورئالیسم تغییر فضا میده و مرد داستان با غیبش زدن به مدت ۱۲ روز، نهایتا به انرژی تبدیل میشه!! اون همه وجودش بجز قلبش تجدید میشه! ونهایتا با کبوترش که نشان صلح جهانی هست به خاک سپرده میشه!
کبوتر به عنوان نماد صلح توی جهان، کابوی به عنوان نماد غرب، و سرخپوست به عنوان نماد اکثریت مورد ظلم واقع شده و جدا مانده از فرهنگ خودشه. در کل داستان میخواد از عملکرد سازمان ملل نقدکنه. تمام چیزهای کاملا ذاتی در سازمان ملل به تجرید بدل میشن، نان، صلح، برادری، و حقوق بشر اینجا تبخیر میشه و به کلام، هوا، یا سیاقی در سبک تبدیل میشه! سازمان این کار رو میکنه تا خودش رو از مسایل رها کنه!! اونها به آسمان پرواز میکنن و به آرمانهاشون تبدیل میشه! درواقع از سازمان ملل تنها شبحی مونده که به دلیل ساختار نظام سرمایه داری حتی دیگه اثری از آرمانهای اولیه خودش هم نداره! ممنون کتابراه