نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی گربه زیر باران - ارنست همینگوی
4.1
875 رای
مرتبسازی: جدیدترین
یلدا حسین زاده
۱۴۰۳/۲/۲
00
راوی عالی بود. داستان خوب بود
داستان کوتاه گربه زیر باران داستانی جالب و زیبا نوشتهی ارنست همینگوی است داستان دربارهی زن و مردی است که در هتلی هستند مرد کتاب میخواند و زن از پشت پنجره بارش باران را تماشا میکرد و بچه گربهای را میبیند که خودش را زیر میزی میکشاند تا خیس نشود و زن تصمیم میگیرد برود و بچه گربه را داخل اتاق بیاورد و از صاحب هتل که رفتار خیلی محترمانهای دارد خوشش میآید و اینکه صاحب هتل پیرمرد با شخصیتی نیز هست وقتی میبیند زن زیر باران میخواهد به بیرون هتل برود خدمتکاری را با چتر نزد او میفرستد و وقتی میفهمد او میخواسته بچه گربهای را از زیر باران به اتاقش ببرد ولی آن را نیافته برایش گربهای به اتاقش میفرستد ولی شوهرش در مقابل خواستههای همسرش (بچه گربه، موی بلند) فقط سر او داد میزند که یه چیزی بردار و بخوان. و این نشان میدهد که کتاب خواندن شعور و شخصیت نمیآورد. کتاب خواندن میتوانند باعث رشد فرهنگ جامعه شود ولی الزاما شعور و شخصیت و فرهنگ خواننده کتاب را افزایش نمیدهد.
با تشکر از کتابراه برای تهیهی این داستان رایگان با ارزش.
با تشکر از کتابراه برای تهیهی این داستان رایگان با ارزش.
من به عنوان یک فروشنده نحوه جلب مشتری را از مرد هتلدار یاد گرفتم. با احترام گذاشتن به مشتری احساس مهم بودن را به اوالقا میکرد و با درک نیازهای مشتری و تلاش در رفع نیازهایش او را جذب میکرد. در ضمن کسی که مطالعه میکنه الزاما دارای درک و شعور بالایی نیست. ممنونم از کتابراه که بهترین دوستمه.
در این کتاب کوتاه از همینگوی به نوع نگرش و شعور توجه میشود که شاید قبل از آن کمتر دقتی روی آن صورت گرفته است. اینکه آیا با خرج و صرف هزینه بسیار مسافرتی را انجام دهید و بعد از آن بدون دیدن زیباییها و نقاط دیدنی آن صرفاً به خواندن کتاب بپردازید یا اینکه یک زن در این مواقع میتواند با دیدن چیزهای بسیار کوچک مثال گربه میتواند از بسیاری از کتابخوانها با شعورتر و با فهمتر رفتار نماید نیز به نوبه خود قابل تحمل و توجه میباشد.
داستان در مورد زن و شوهری است که در هتلی اقامت دارند و احساس زنی را بیان میکند که صحبتهای همسرش را در مورد خودش باور ندارد و بدون اینکه از خودش با زبان خودش بِه مدیر هتل اطلاعاتی بدهد توسط مدیر هتل درک میشود و بِه آرزویش میرسد. داستان کوتاه، عمیق و بی نهایت جذاب بود. می توان ساعتها در موردش صحبت کرد. پیشنهاد میکنم بِه این کتاب گوش دهید. عالی بود
اسم نویسنده به تنهایی عامل کافی برا خوندنش هست اما داستان روایتی کوتاه و درعین حال کامل راجب زنی که باوجود تمام امکانات (به طور مثال سفر تفریحی به ایتالیا) اما کمبودها و خلاهایی در وجود خودش حس میکنه و شوهری که بر اساس هنجارهای جامعه انسان موفقی بحساب میاد اما در زندگی شخصی چندان موفق نیست...
داستان کوتاهی که قبول زیر سلطه بودن رو توضیح میده خانم میخواست تغییر کنه حتی یه تغییر کوچیک اما همه چیزهاییهایی که میخواست داشته باشه توسط همسرش سرکوب میشد اونقدر افسرده و کمبود محبت رو تجربه کرده بود که بخاطر بلند شدن رئیس هتل احساس مهم بودن میکرد. و در مورد مرد، یه جورایی همون جمله معروف همیشگی که مدرک و سواد شعور نمیاره، غرق کتاب بود اما نمیتونست حتی با خانوم خودش ارتباط برقرار کنه. صدای راوی و داستان گوییش خوب بود ولی به نظرم بهتر میشد که قسمتهایی که خانم صحبت میکرد، راوی خانم داشتیم.
زن مظهر عشق و مهربانی و زیبایی است بیشتر از این که به یه مرد نیاز داشته باشه به محبت و عشق زنده است و متاسفانه زن قصه قربانی بی مهری و بی توجهی همسرش قرار گرفته بودو همسر طوری رفتار میکرد که همه چی باب دل خودش باشه و با اینکه اهل مطالعه بود ولی هیچ معرفتی نداشت. و یه مرد خودخواه بودو زن متوجه محبت و مهربانی صاحب هتل شده بود زنها با عشق و محبت و مهربانی متولد شدن و مردان باید بیاموزند که چگونه با موجوده لطیفی به نام زن رفتار کنند که شکسته و افسرده و ناامید نشود.
به نصبت کوتاهیش بد نبود فقط آخر و عاقبت گربه اولی چه شد در هر صورت رابطه احساسی خانم و آقا را خوب بیان کرده بود یک پیرمرد بی احساس با یک زن احساساتی که حالا دل گرفته و ظاهرا افسرده هم هست رابطه ضد و نقیض است که در داستان به صویت جالبی کنجانده بود همینگوی نویسنده توانایی است اما ای کاش قصه را طولانی تر مینوشت چون این موضوع هنوز جای کار بیشتر راداشت
کتاب صوتی مفید و زیبایی بود، اصل داستان به نظر من در مورد این بود که میخواست بگوید که تک بعدی بودن چیز خوبی نیست، حتی اگر انسان بهترین عمل را هم انجام دهد، باز هم تک بعدی بودن نتیجه خوبی نخواهد داشت، مثلا در این کتاب یک مرد صرفا کتاب میخواند و به هیچ چیز دیگر توجه نداشت، این اتفاق بسیار بدی است، درست است که کتاب خواندن بسیار عمل خوبی است، اما باید از آن مطالعه کتاب هم استفاده کرد و در زندگی به کار برد، باید به چیزهای دیگر هم توجه داشت، مطالعه کتاب یا هر عمل دیگری، اگر باعث کاهش توجه شخصی به همسر و نزدیکانش شود و شخص را از زندگی دور کند نتیجه خوبی نخواهد داشت، در این کتاب، خانم گربه را شاید اصلا دوست نمیداشت، اما میخواست با آن گربه جای خالی که در زندگیاش ایجاد شده بود را پر کند... کتاب صوتی کوتاه و مفیدی است و پیشنهاد میکنم اگر کسی این را گوش نداده حتما گوش کند و از کتابراه هم تشکر میکنم که این کتابهای صوتی بسیار زیبا رل برای ما رایگان میکند❤
داستان عجیبی بود برام... زن در احساس تنهایی غرق شده بود و دور از حس مهم بودن بود... جوری که با رفتار صاحب هتل حس اهمیت داشتن کرد... این زوج از همدور و دنبال سرگرمیای جدا از هم برای توانایی ارتباط و ادامهی زندگی به ظاهر مشترکشون بودن... داستانش حس سنگینی رو بهم داد... حس میکنم برای اشنا شدن با قلم این نویسنده نیاز دارم چیزای بیشتری ازش بخونم...
ماجرا در هتلی روی میدهد که رو به بنای یاد بود جنک درایتالیاست پس میتوان گفت که جنگ پایان یافته. همان طورکه میدانید همینگوی در آغار دوران جوانیش آن زمان که هنوز به هِم شهرت نیافته بود و فقط میتوان او را علاقه مند به نوشتن دانست به عنوان رانندهی آمبولانس برای کسب تجربه در جهت نوشتن وارد جنگ در ایتالیا شد. پس ایتالیا برای هِم جای دیگریست. این رامی توان نقطهی عطفی در جهت خلق یک شاهکار دانست.
داستان گربهی زیر باران داستانیست که در هر باز خواندن طراوت و تازگی خود را حفظ میکند. به طوری که هر بار لایهای جدید از این اثر رو نمایی میشود.
داستان گربهی زیر باران داستانیست که در هر باز خواندن طراوت و تازگی خود را حفظ میکند. به طوری که هر بار لایهای جدید از این اثر رو نمایی میشود.
خیلی خلاصه و کوتاه داستانی بیان میشه که به آدمی کتاب میخونه و عین خیالش نیست و حواسش به اطرافیانش نیست. که چه اتفاقی دور و اطرافش داره می افته و به جای اینکه یکم اهمیت بده و حداقل به خواستههای نمیدونم همسرش، دوستش، هم خونهاش گوش بده ترجیح داده سرش تو کار خودش باشه و ندونه چی به چیه دور و برش. مفهومی بود این داستان کوتاه و میتونه یه پیام مهمی به ما بده که بیشتر قدر داشته هامونو تا هستند و داریمشون بدونیم و باهاشون وقت سپری کنیم حتی کوتاه. چرا که خیلی زود دیر میشه و میمونیم در حسرت کارهای نکرده و لذتهایی که میشد ببریم و نبردیم. ترجمهی خوبی داشت و صدای آقای عمرانی که استثنایی هر موقع بنده گوش دادم. سپاس از ماه آوا. تیم خوب کتابراه برای این اثر جالب.
از همینگوی انتظار چنین داستانی نداشتم حتی همینقدر کوتاه. خیلی تناقض توی داستان بود من که خیلی گیج شدم. مثلا
۱. اولش میگه گربه ماده ادم فکر میکنه یه گربه بزرگه، بعد میگه بچه گربه. اگه بچه گربه اس پپس چه اهمیتی داره که نر باشه یا ماده.
۲. یا مثلا رفتار مدیر هتل که هم وقت رفت و هم برگشت زن بهش تعظیم میکنه و این اغراق آمیزه. حالا وقتی داشت میرفت بهش تعظیم کرد یکی دو دقیقه بعد که برگشت دیگه چرا تعظیم کرد؟
۳. یا مثلا زن میگه هوا بارونیه، مدیر هتل میگه آره خیلی هوای بدیه! معلوم نیست چرا هوای بارونی باید هوای بدی باشه.
۴. یا مثلا وقتی زن انگلیسی صحبت میکرده پیشخدمت بدش میومده، زنه که آمریکایی بوده چرا باید انگلیسی صحبت کنه و چرا پیشخدمت باید بدش بیاد؟
۵. یا مثلا از رفتار مرده اینجور انتظار نمیرفت که به زنه بگه خفه شو! چون میگه تمام مدتی که زن داشت صحبت میکرد مرده چشم ازش برنداشته.
۶. بعد بلند شدن رفتن مسافرت که مرده با اون جدیت بشینه کتاب بخونه و به زنه هم بگه خفه شو و بشین کتاب بخون؟!؟ اگه میخواستی کتاب بخونی چرا بلند شدی رفتی ایتالیا؟ مگه رو کاناپه خونه خودتی که انقد اصرار داری کتاب بخونی؟! معلوم نیست مرده چرا این رفتار رو با زنش داره اونم توی مسافرت! و معلوم نیست چرا زنه به این رفتار مرده هیچ اعتراضی نمیکنه و همش داره ادامه میده که چی دلش میخواد. بهتر بود این حرفا رو توی دلش میگفت.
۷. معلوم نیست زنه چرا اینقد گربه میخواسته اونم یه گربه خیس و کثیف؟!؟
کلا داستان پر از تناقض و اغراق بیش از حده. فقط آخرش جالب توجه بود که بچه گربه رو براش آوردن پشت در.
۱. اولش میگه گربه ماده ادم فکر میکنه یه گربه بزرگه، بعد میگه بچه گربه. اگه بچه گربه اس پپس چه اهمیتی داره که نر باشه یا ماده.
۲. یا مثلا رفتار مدیر هتل که هم وقت رفت و هم برگشت زن بهش تعظیم میکنه و این اغراق آمیزه. حالا وقتی داشت میرفت بهش تعظیم کرد یکی دو دقیقه بعد که برگشت دیگه چرا تعظیم کرد؟
۳. یا مثلا زن میگه هوا بارونیه، مدیر هتل میگه آره خیلی هوای بدیه! معلوم نیست چرا هوای بارونی باید هوای بدی باشه.
۴. یا مثلا وقتی زن انگلیسی صحبت میکرده پیشخدمت بدش میومده، زنه که آمریکایی بوده چرا باید انگلیسی صحبت کنه و چرا پیشخدمت باید بدش بیاد؟
۵. یا مثلا از رفتار مرده اینجور انتظار نمیرفت که به زنه بگه خفه شو! چون میگه تمام مدتی که زن داشت صحبت میکرد مرده چشم ازش برنداشته.
۶. بعد بلند شدن رفتن مسافرت که مرده با اون جدیت بشینه کتاب بخونه و به زنه هم بگه خفه شو و بشین کتاب بخون؟!؟ اگه میخواستی کتاب بخونی چرا بلند شدی رفتی ایتالیا؟ مگه رو کاناپه خونه خودتی که انقد اصرار داری کتاب بخونی؟! معلوم نیست مرده چرا این رفتار رو با زنش داره اونم توی مسافرت! و معلوم نیست چرا زنه به این رفتار مرده هیچ اعتراضی نمیکنه و همش داره ادامه میده که چی دلش میخواد. بهتر بود این حرفا رو توی دلش میگفت.
۷. معلوم نیست زنه چرا اینقد گربه میخواسته اونم یه گربه خیس و کثیف؟!؟
کلا داستان پر از تناقض و اغراق بیش از حده. فقط آخرش جالب توجه بود که بچه گربه رو براش آوردن پشت در.