نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آینه - محمود دولت آبادی
4.2
1040 رای
مرتبسازی: جدیدترین
منصوره خانلری
۱۴۰۱/۷/۲۵
00
محمود دولت آبادی همیشه خوبه
اول از همه صدای آقای تمدن عالی بود به داستان روح داده بود دوم اینکه داستان، داستانِ یک شناسنامهی گمشده نبود من فکر میکنم منظور نویسنده این بود که آدم اگه تنها باشه به مرور کمرنگ میشه و حتی تنهایی میتونی هویت فرد رو زیر سوال ببره چون این خانواده و اطرافیانمون هستند که شخصیت مارو شکل میدن به آدم روحیه میدن یا احساسهای مختلفی رو در مازنده میکنند داستان خوبی بود ولی خب نمیشه گفت عالی بود آدمو شگفت زده نمیکرد مثلاهمین که مردِتنها اومد استشهاد بنویسه من حدس زدم که چی میشه و حتی اون قسمت فراموشی مرد رو هم متوجه شدم!!!
سلام ودرود
ممنون بابت نشر این کتاب پرمعنی.
دقیقا در این کتاب توجه ویژهای به از بین رفتن هویت افراد میشه. مردی که سالهای سال هست که خودش و هویتش رو گم کرده و حتی اسم و فامیلشو فراموش کرده. این مرد دچار فراموشی نشده، بلکه دچار دلمردگی و بی هویتی شده و شور و شوق زندگی رو از دست داده.
بهمین خاطر شناسنامه جعلی یک آدم مرده رو انتخاب میکنه. چون شاید زندگیش با مرده بودن هیچ فرقی نداره.
زندگی خیلی از آدما این شکلیه، که خلاصه شده در کار و خوردن و خوابیدن. نه نشاطی، نه عشقی، نه مسافرت و رقص و شادی و...
فقط انجام روتین یکسری از کارها.
ممنون از شما
ممنون بابت نشر این کتاب پرمعنی.
دقیقا در این کتاب توجه ویژهای به از بین رفتن هویت افراد میشه. مردی که سالهای سال هست که خودش و هویتش رو گم کرده و حتی اسم و فامیلشو فراموش کرده. این مرد دچار فراموشی نشده، بلکه دچار دلمردگی و بی هویتی شده و شور و شوق زندگی رو از دست داده.
بهمین خاطر شناسنامه جعلی یک آدم مرده رو انتخاب میکنه. چون شاید زندگیش با مرده بودن هیچ فرقی نداره.
زندگی خیلی از آدما این شکلیه، که خلاصه شده در کار و خوردن و خوابیدن. نه نشاطی، نه عشقی، نه مسافرت و رقص و شادی و...
فقط انجام روتین یکسری از کارها.
ممنون از شما
🍁 قبل از هر چیز بگم که واقعا کتابهای نشر ماه آوا بسیار عالی هستن، و به کتاب با صدا سازی افراد جون مضاعف میده و به بچههای این نشریه دست مریزاد میگم، و این کتاب کوتاه رو بسیار زیبا و پر معنا دیدم…
این کتاب تصویر کنندهی یه مردی هست که سیزده سال، شناسنامه خود و بهتر بگم هویت خودش رو گم کرده، و اون به دنبال هویت خودش هست، و میخواد اون رو دوباره پیدا کنه… حالا چه در ثبت احوال، چه در آینه!!!
هویت او به اندازهای غریبه که حتی سوپرمارکت، خشکشویی، و نونوایی هم از اون و اسم فامیلش چیزی نمیدونه، پس به همین دلیل نمیتونه اشتشهاد محلی رو هم برای اداره ثبت احوال آماده کنه!
این مرد نه تنها اسمش رو به یاد نمییاره! بلکه سالهست که خودش رو هم توی آینه ندیده. و به همین دلیل چهره ش و دندونهاش رو هم چک نکرده و آنها رو فراموش کرده.
اون در نهایت تصمیم میگیره، صاحب شناسنامهی یک آدم مرده بشه! دریغ از اینکه بدونه…؛ شناسنامه هویت هر آدمی هست که دال بر زنده بودن و حیات اون آدم در اجتماع هستش، و با مردن شناسنامه باطل میشه، و این نشون دهندهی عدم حیات آدم هست. ممنون دوست عزیزم کتابراه… ☘️
این کتاب تصویر کنندهی یه مردی هست که سیزده سال، شناسنامه خود و بهتر بگم هویت خودش رو گم کرده، و اون به دنبال هویت خودش هست، و میخواد اون رو دوباره پیدا کنه… حالا چه در ثبت احوال، چه در آینه!!!
هویت او به اندازهای غریبه که حتی سوپرمارکت، خشکشویی، و نونوایی هم از اون و اسم فامیلش چیزی نمیدونه، پس به همین دلیل نمیتونه اشتشهاد محلی رو هم برای اداره ثبت احوال آماده کنه!
این مرد نه تنها اسمش رو به یاد نمییاره! بلکه سالهست که خودش رو هم توی آینه ندیده. و به همین دلیل چهره ش و دندونهاش رو هم چک نکرده و آنها رو فراموش کرده.
اون در نهایت تصمیم میگیره، صاحب شناسنامهی یک آدم مرده بشه! دریغ از اینکه بدونه…؛ شناسنامه هویت هر آدمی هست که دال بر زنده بودن و حیات اون آدم در اجتماع هستش، و با مردن شناسنامه باطل میشه، و این نشون دهندهی عدم حیات آدم هست. ممنون دوست عزیزم کتابراه… ☘️
نویسنده داستان کوتاه آینه، نداشتن اوراق هویت و دردسرها برای تهیه و نتیجه کار را برای مردی تنها دستمایه قرار داده بودتا به مخاطب نکاتی را یادآور شود. نداشتن اوراق هویتی مثل زندگی نکردن و لذت نبردن از روزها و نعماتیست که خداوند در کمال سخاوت و بی منت به ما عنایت کرده است. چه خوب است که با تعمق و تفکر بیشتری به زندگی نگاه کنیم تا زمان رفتن وقتی به پشت سر نگاه میکنیم بجای حسرت روزهای از دست رفته، رضایت کاملی از عمری که گذشت داشته باشیم.
کتابیه که میشه چیزایی زیادی رو ازش دریافت کرد به شرطی ابعاد گوناگونش رو در نظر بگیری
مثلا اینکه زندگی رو دوست داشته باشی جلو اینه بری بخندی و دندونات ببینی قبل از اینکه دیر شه و بریزن
خودت رو بشناسی و هویت و شناسنامه خودت رو تعیین کنی قبل از اینکه دیر بشه و خودت و دیگران تورو از یاد ببرن
میتونه فلسفه مرگ و زندگی رو هم بیان کنه
اینکه شناسنامهی وجود ما دست مردگان باشه
مثلا اینکه زندگی رو دوست داشته باشی جلو اینه بری بخندی و دندونات ببینی قبل از اینکه دیر شه و بریزن
خودت رو بشناسی و هویت و شناسنامه خودت رو تعیین کنی قبل از اینکه دیر بشه و خودت و دیگران تورو از یاد ببرن
میتونه فلسفه مرگ و زندگی رو هم بیان کنه
اینکه شناسنامهی وجود ما دست مردگان باشه
داستان در مورد مردیه که ۱۳ ساله خودشو تو اینه ندیده نخندیده با کسی در ارتباط نبوده و انقدر اسم خودش رو به زبون نیاورده و از زبون کسی نشنیده که فراموش کرده کیه و اسمش چیه حالا بعد ۱۳ سال به دنبال شناسنامش هست چون پیداش نمیکنه میخواد یه شناسنامه جعلی داشته باشه. شخصیت داستان سال هاست که از درون مرده و هویت خودشو از دست داده چون معنای واقعی زندگی رو فراموش کرده اما زمانی که شناسنامه یه فرد مرده رو انتخاب میکنه و حس میکنه جسمش در حال فروپاشیه دلش میخواد که برای بار اخر خودش رو در اینه ببینه و این یعنی همه ما وقتی زمان رو از دست دادیم تازه یاد کارهایی میوفتیم که باید انجام میدادیمشون ولی غفلت کردیم.
فردی که شناسنامه و برگههای هویتیاش را گم کرده و به خاطر دارد که 13 سال است که از آنها استفاده ننموده است و برای اقدام به دریافت آن با مشکلی مواجه است که نام خود را در خاطر ندارد. چیزی که در نگاه اول شاید به ذهن خواننده خطور کند، فراموشی یا گونهای آلزهایمر است اما در جلوتر متوجه میشویم نه حتی شاید از حافظه خوبی در جزییات وقایع نیز برخوردار است. به تعبیر من، فراموشی داستان، بی هویتی است. وقتی که شخصیت داستان به دنبال جعل شناسنامهای برای خود به جاعلان مراجعه میکند، متوجه میشود که میتواند هویت و شخصیتهای افراد دیگر نظیر سرمایه داران، سیاستمداران، کسبه مختلف را کسب کند اما به خواسته خود هویت یک فرد مرده را انتخاب میکند. پس از دریافت شناسنامه، متوجه فروپاشی فیزیکی خود میشود، انگار که هویت فرد مرده را گرفته، او نیز دارد میمیرد. شاید این داستان، انعکاس داستان آشنای روزگار ما است، که افراد غرق در پروفایلهای عاریهای هستند و روزی متوجه میشوند که خود اصلی خویش را مدتها است که گم کردهاند اما دیگر دیر است.