نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی کیمیاگر - پائولو کوئیلو
4.7
459 رای
مرتبسازی: جدیدترین
فاطمه داوری
۱۴۰۳/۲/۵
00
خیلی کتاب قشنگی بود و کلی درس توش وجود داره، صدای گوینده این کتابم خوب و دلنشین بود
هر چقدر بگم که این کتاب زیبا و دلنشین هست کم گفتم.
داستانی که کاملا شیفته و درگیرت میکند و نمیتوانی که نصفه و نیمه آن را رها کنی.
سرشار از نکتههای آموزنده و بسیار تاثیرگذار.
خیلی از دوستان و کسانی که کتاب را خواندند نظرات مفصل و زیبائی نوشتهاند.
اما من فقط به همین بسنده میکنم که حتما این کتاب را بخوانید و از آن لذت ببرید و بیاموزید.
موفق باشید
داستانی که کاملا شیفته و درگیرت میکند و نمیتوانی که نصفه و نیمه آن را رها کنی.
سرشار از نکتههای آموزنده و بسیار تاثیرگذار.
خیلی از دوستان و کسانی که کتاب را خواندند نظرات مفصل و زیبائی نوشتهاند.
اما من فقط به همین بسنده میکنم که حتما این کتاب را بخوانید و از آن لذت ببرید و بیاموزید.
موفق باشید
کتاب فوق العاده زیبا و داستانی دلنشین که راوی گری آقای نامجو فضای زیبایی به داستان بخشیده بود شاید در ابتدا داستانی صرفا جالب به نظر بیاید اما و رای داستان نویسنده پیامی دارد که هرکس خود باید آن را بیابدشاید بی دلیل نیست که نام کتاب کیمیاگر است، چرا که هرکس کیمیاگر زندگی خویش هست امیدوارم شما هم مانند من از کتاب لذت ببرید
کتابی زیبا از عرفان معنویت خودشناسی و هدف که با موسیقی زبیایی ازجناب نامجو روایت شد. جوان به خاطر گنج از تمام دلبستگیهاش گذشت حتی عشقش و دنبال هدف واقعی رفت و در راه اتفاقات بدی برایش افتاد دزد و بی پولی و حتی مرگ و..... ولی چون به هدفش ایمان داشت و میدانست فقط با یافتن گنج به آرامش میرسدهمچنان با تمام مشکلات روبرو شد و راه خودش را ادامه داد و سرانجام فهمید گنج همان جایی هست که قبلا بوده. چه بسا گنجهای ما هم همین جایی هست که زندگی میکنیم و فقط باید هدف واقعی داشته باشیم تا به گنج حقیقی برسیم.
داستان شگفت انگیزی رو بیان میکنه. و به عنوان یه شخص معمولی باید بگم که بعضی از کلماتش برام بی معنی بود و باید در اینترنت جستجو میکردم تا معنی اون کلمه مورد نظر رو پیدا کنم. ولی همه چیه این کتاب عالیه و باید بگم که این کتاب باعث میشه که کلمات جدیدی رو هم یاد بگیرید و این عالیه
برای اولین بار بود کتابی را با عنوان داستانی میخواندم همیشه فکر میکردم چیزی از کتابهایی با محتوای داستانی نمیتوان برداشت کرد اما در میان گفتگوهای شخصییتها سخنانی رد وبدل میشد که به واقع فقط از دهان انسانهای فرهیخته میتوان این حرفها را شنید قطعا نویسنده این کتاب یکی از این انسانها روی زمین هستش...
با احترام به همه سلیقهها و اعتقادات تحلیل خودمو مینویسم...
محتوای کتاب این بود که مهم نیست آرزو یا هدفی که دارید چقدر دور از دسترس و غیر منطقیه فقط کافیه که شما به خدا توکل کنید و به آرزوتون فکر کنید دیگه همه کائنات دست به دست هم میدن و شما رو به خواستتون میرسونن.
در مورد خوانش اگر از طرفدارهای آقای نامجو نباشید نمیتونید گوش کنید.
در مورد ترجمه چون ترجمه شخص دیگهای رو نخوندم نمیتونم به درستی نظر بدم ولی نثر متوسط رو به خوبی داشت به غیر از چند نکته که مهمترینش انتخاب کلمه چوپون به جای چوپان بود که اصلا جایی در این مطلب نداشت.
محتوای کتاب این بود که مهم نیست آرزو یا هدفی که دارید چقدر دور از دسترس و غیر منطقیه فقط کافیه که شما به خدا توکل کنید و به آرزوتون فکر کنید دیگه همه کائنات دست به دست هم میدن و شما رو به خواستتون میرسونن.
در مورد خوانش اگر از طرفدارهای آقای نامجو نباشید نمیتونید گوش کنید.
در مورد ترجمه چون ترجمه شخص دیگهای رو نخوندم نمیتونم به درستی نظر بدم ولی نثر متوسط رو به خوبی داشت به غیر از چند نکته که مهمترینش انتخاب کلمه چوپون به جای چوپان بود که اصلا جایی در این مطلب نداشت.
جوان چوپان، ناامید از خانهی آن پیرزن خارج شد و با خود عهد کرد که دیگر هرگز به خوابها اهمیتی ندهد. همچنین به خاطر آورد که باید در طول روز به چند کار برسد؛ به دکان بقالی رفته و مقداری مواد غذایی خریداری کند. کتابش را با یک کتاب قطورتر مبادله کرده و بر روی نیمکتی در میدان اصلی شهر بنشیند تا نوشیدنی تازهای را که خریداری کرده بود، امتحان کند. چرا که روز گرمی بود و او موفق میشد کمی بدن خود را خنک کند. گوسفندان در دروازهی ورودی شهر و در اصطبل یکی از دوستان جدیدش بودند. او با مردم بسیاری در آن اطراف آشنا بود و به همین خاطر بود که مسافرت را بسیار دوست داشت.