نقد، بررسی و نظرات کتاب بیتا: داستان واقعی سرقت از بانک کشاورزی همدان - حمید مقیمی

مرتب‌سازی: جدیدترین
مصطفی حاجی زاده
۱۴۰۳/۱/۱۸
عالی بود از خوندن کتاب کیف کردم
سحر
۱۴۰۳/۱/۱۲
داستانی بر اساس واقعیت و نشان دهنده اینکه حرص و طمع برخی افراد چطور باعث نابودی جان‌های عزیز و ویرانی زندگی دیگران می‌شود.
Parsa
۱۴۰۲/۱۲/۲۴
بد نبود، داستان نسبتا بلند و آموزنده است
ماتریکس بی نهایت
۱۴۰۲/۱۱/۲۲
نویسنده حرفه‌ای نیست و از بیان گیرا و جذاب مطالب عاجز بوده است در تمام مدت از توصیف شخصیت اصلی داستان و دغدغه هایش پرهیز کرده است حتی در ماجرای خواستگاری و ازدواج از انگیزه‌ها و نگرانیهای احتمالی ازدواج با دختری که خانواده‌اش را در یک ترومای وحشتناک از دست داده سخنی به میان نیامده است اگر قرار بود با ملاحظه و پنهانکاری زندگی خود پیش برود بهتر بود از زندگی خود و همسرش هیچ نگوید و فقط واقعه را روایت کند گذشته از تکان دهندگی ماجرا تنها جایی که واقعا داستان به لحاظ روایی گیرایی داشت نامه بیتا به برادر کوچکش بود چنین حادثه عظیم و تلخی بهتر بود به قلم نویسنده‌ای خبره به تقریر در می‌آمد تا بهتر بتواند احساسات و شخصیت افراد درگیر در این ماجرا و چگونگی کنار آمدنشانذبا آن را بدون مصلحت اندیشی بیان کند حتی در مورد وضعیت خانوادگی و شخصیت قاتلان نیز بهتر بود تحقیقات بیشتری صورت بگیرد تا معلوم شود چگونه در این حضیض شقاوت سقوط کرده اند
مریم بانو
۱۴۰۲/۱۰/۱۹
خوب نیست متن ضعیف دارد
ساغر رحیم پور
۱۴۰۲/۱۰/۱۶
دوسش نداشتم نوع نوشتارش اذیتم میکرد خسته کننده و کسل کننده تا تهش نخوندم
Saye
۱۴۰۲/۱۰/۲
من تکه ایی از این کتاب رو خوندم، در گوگل سرچ زدم و عکسا و اتفاقات اون روز رو مرور اجمالی کردم، دلم سوخت واسه دو بچه اون روز، خوب طبیعتاً اگه این دزدی صورت می‌گرفت عاملان دستگیر میشدن، اون زمان این پولهارو نمیشد به این راحتی جابجا کرد، خیلی دلم سوخت کاش اینقدر مقاومت نمیکردن، بعضی دوستان نوشتن دست تقدیر منم نمیدونم چی بگم، درهرصورت اتفاقی هست که افتاده، ولی همیشه باید سبک سنگین کرد، امیدوارم که روحشون قرین آرامش باشه.
مریم اعلامی
۱۴۰۲/۹/۲۸
من تازه متوجه چنین جنایتی شدم وواقعا سرگذشت دردناکی بوده واینکه ممنون ازخانواده پدری ومادری بیتا.... وچقدردردناک بوده وچه گذشته به خانواده بیتا و اون نگهبان... واقعا سالها باید بگذره تا بازمانده این خانواده خانم بیتا بتونه خودشو پیدا کنه ودردی ک تاابد براش هست رو چطور مرحم بسازه.... مرحمی نیست اما این تقدیر الهیست که تک تک بنده هاش باید دراین دنیا سرنوشتی رو رقم بزنن.....
ممنونم از داماد این خانواده وامیدوارم روزهای قشنگی رو به همسرش ببخشه....
خانم بیتا با خواندن کتاب سرنوشت خانوادت بااینکه سالها گذشته اما به عنوان یک هم وطن ویک خواهرمیگویم بیتای عزیز.... درغمت شریک هستیم... وامیدوارم خداوند روزهای خوشی رو بهت بخشیده وببخشه برات باداشتن همسروفرزندانی عالی...... تشکر از کتاب بیتا
مهناز ابراهیم زاده
۱۴۰۲/۹/۱۸
ماجرای متاثر کننده‌ای بود، واقعا باورش خیلی سخته که این چنین ادم نماهایی وجود دارن،
در کل، قلم کتاب قوی نیست
ا
۱۴۰۲/۹/۳
چون کتاب واقعی بود خیلی راحت ارتباط گرفتم در مجموع کتاب محتوی خوبی داشت و دوست داشتم بدانم آخر داستان چه میشود
Adib
۱۴۰۲/۸/۱۵
خیلی کتاب غم‌انگیزی هست، تا ساعت‌ها به فکر فرو رفتم که یک نفر چگونه میتونه همچین جنایتی بکنه.
Nazanin ghamari
۱۴۰۲/۷/۱۳
سرگذشت غم انگیز و ناراحت کننده‌ای بود. هر موقع از جلوی بانک رد میشم یا برای کاری وارد بانک میشم صحنه‌های این جنایت جلوی چشمم میاد و قلبم فشرده میشه
نیل صفار
۱۴۰۲/۶/۵
بسیار تکان دهنده بود، درطول یک روز کل کتاب رو خوندم، ممنون از جناب مقیمی که در زنده نگهداشتن یاد چنین بزرگواران معصومی همت کردند.
نگین
۱۴۰۲/۵/۲۸
داستان خیلی غم انگیزی بود بعضی آدم‌ها حتی آدم نیستند که به بچه‌ی کوچک هم رحم نمی‌کنند این موضوع که واقعا در حقیقت اتفاق افتاده قلبم رو به درد می‌یاره چنبن انسان شریفی که به خاطر محافظت از بیت المال جونش رو از دست واقعا قابل ستایشه موقعه‌ای که این کتاب رو میخوندم واقعا خیلی ناراحت شدم که چنین اتفاقی افتاده باشه تو اون زمان من هنوز به دنیا نیمده بودم و وقتی از ماردم هم پرسیدم بی خبر بود نوشتن این کتاب برای نشون دادن شجاعتشون واقعا لازم بود برای اینکه بفهمیم هنوز آدم‌هایی هم وجود دارن که از حقوق مردم دفاع میکنند اما چنین حادثه‌ی تلخی دور از انتظار بود ولی خوشبختانه اینکه قاتلین مجازات شدن خوشحال کننده بود.
اشرف جلاییان
۱۴۰۲/۵/۱۹
کتاب خوب و جالبی بود ولی اگر عکس های بیشتری از ان زمان ثبت میکردن به نظرمن بهتر بود و یا از زندگی الان بیتا و خانواده‌اش حداقل عکس میگذاشتن و یا میگفتن در حال حاضر کجا و چکار میکند ولی در کل ماجرا وا اتفاقات روقشنگ و کامل توضیح داده بودن
ستاره
۱۴۰۲/۵/۱۱
همین الان تمومش کردم تو دو ساعت راستش من هیچوقت در مورد این اتفاق هولناک نشنیده بودم واقعا ناراحت شدم از نویسنده‌ی عزیز ممنون و برای بیتا خانم آرزوی موفقیت و خوشبختی دارم موفق باشید
تکتم مومنی
۱۴۰۲/۳/۳۰
کتاب خوبی موضوعش جذاب ولی تلخ بود هنوزم از این انسانهای وارسته هستند که باید ازشون درس گرفت فقط پرسهای بین زمان رخ دادن حادثه و زمان روایت کمی اذیتم میکرد
مجید یزدانی
۱۴۰۲/۳/۱۶
واقعا اشک ریختم و خواندم
Farideh keykha
۱۴۰۲/۳/۱۶
خیلی غم انگیز و دردناکه اما شجاعت و صبوری خانم بیتا تحسین برانگیزه.
علی غلامی
۱۴۰۲/۱/۲۹
خدا رحمت کند کارمند زحمت کش بانک کشاورزی رو
خوب کتاب و عبرت انگیز
یزدانپناه کشاورز
۱۴۰۲/۱/۲۹
کتاب را خواندم از اینکه بعضی مواقع انسانی که خداوند اشرف مخلوقاتش خوانده چطور بر اثر نادانی و نافهمی به چه درجه‌ای از رذالت میرسند که واقعا از حیوانات درنده پستتر میشوند
میم.ج
۱۴۰۲/۱/۱۵
با اینکه داستان بسیار غم انگیزی داره اما خیلی خوب
و بی حاشیه نگارش شده ممنون از قلم نویسنده
کیان امیدی
۱۴۰۲/۱/۳
واقعا کتاب خوبی بود و یه گوشه تاریخ ما
وحید رضا فتحی
۱۴۰۱/۱۱/۲۶
توسط خبری که در یکی از کانالهای خبری شبکه‌های اجتماعی آورده شده بود و خبرنگار این کتاب رو معرفی کرده بود با این کتاب آشنا شدم. شبها که فراغتی پیدا می‌شد صفحات کتاب را با چشمانی گریان می‌خواندم.
سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ
امیدوارم وزارت آموزش و پرورش نگاهی به این کتاب بیاندازد و درس امانتداری تا پای جان را وارد کتب درسی کند شاید مسئولینی تحویل جامعه دهد که در بزرگسالی به بیت المال دست درازی نکنند.
با تشکر فراوان از نویسنده در جاودان کردن واقعه و آرزوی موفقیت و صبر برای بازماندگان
محمود مرادپور
۱۴۰۱/۱۱/۲۴
بسیار متاثر شدم به این همکار فداکار افتخار میکنم
روح اله رحمتی
۱۴۰۱/۱۱/۱۹
باسلام من متولد ۶۰ هستم از شهرستان کنگاور یادمه سال ۶۸ مرحوم پدرم یک روز با یه روزنامه وارد خانه شد من هم که ۲ کلاس بیشتر نداشتم دست و پا شکسته این داستان رو خوندم از عکس اون سه تا قاتل کثیف هم میترسیدم حالا شما ببینید اون دوتا طفل معصوم چی کشیدن زمانی که مرحوم پدرشون رو زدن عمق فا جعه خیلی بالاتر از اون چیزیه که ما تصور می‌کنیم لعنت خدا برغلامحسین و غلامحسن گلزار و خواهر زاده شون رضا خانیان و امثالهم وامیدوارم که روح پاک آن ۵ شهید بیگناه در کنار پرندگان بهشتی جاودانه و ابدی باشد. تنهاکلمه شکری از ۳۳ سال پیش در ذهنم مانده بود که امشب زدم گوگل سرچ کردم همان شهید حسین شکری میباشد که در روستای اکبر آباد بهار به خاک سپرده شد کتاب بیتا را خواندم حالم خیلی خراب شد، ولی چاره‌ای جز تسلیم شدن در برابر مشیت الهی نیست از آقای مقیمی هم بسیار سپاسگذارم.
Zahra
۱۴۰۱/۱۱/۱۵
اوایل انقلاب یه عده مثل ایشون تا این حد خالصانه و از جان گذشته قصد خدمت به مردم رو داشتند و یه عده دیگه دعوا سر قدرت داشتند و هر بار یکی اون یکی رو ترور میکرد یا اتهامی براش جور میکرد تا طرف و بیچاره کنند، کاش از این بزرگ مردان الان هم داشتیم و کشور رو نجات میدادند، ممنون از نویسنده محترم که با اضافه کردن مستندات انتهای کتاب رسالتشون رو تمام و کمال انجام دادند
فرزین
۱۴۰۱/۱۱/۹
واقعا اعدام برای بعضیها خیلی حکم خوبی هستش، این جانیان باید زجرکش بشن
وحید
۱۴۰۱/۱۱/۶
حقیقت رو خوب آورده به داستات
آزاده صادقی
۱۴۰۱/۱۱/۶
خیلی خوبه که روایت کامل و درستی از این حادثه مهم چاپ شده! کتاب جذابی بود
روح قهرمانانش در آرامش ابدی 🙏
atefe samandari
۱۴۰۱/۱۰/۱۸
خوب بود قلم نویسنده مانا
Maryam yuosefi
۱۴۰۱/۱۰/۱۲
سلام چه واقعیت تلخی که باخواندن لحظات غمگینش تمام مدت بغض داشتم و برای ان شهیدان از خداوند شادی روح طلب کردم در بهترین جایگاه بهشت باشند چنین انسانهای شریفی انگشت شمارند در دنیای مادی ما انسانها که این چنین متعهد برای بار مسئولیتی که بر شانه دارند از جان خود و عزیزانشان هم میگذرند خدا به باز ماندگانشان صبر عطا کند و بهترینها برایشان اتفاق بیافتد سپاسگزار از اقای حمید مقیمی نگارنده و پیگیرنده این اتفاق که باعث شدند یاد و نام این عزیزان جاودانه شود و ممنون از کتابراه
مهریارخاموشی
۱۴۰۱/۱۰/۹
کتاب خوبی بود. داستانش روشنیده بودم واقعا غم انگیز بود
Aisa Salek
۱۴۰۱/۱۰/۸
با تشکر از نویسنده محترم داستان
اینکه تصور کنیم این اتفاق تلخ واقعی بوده واقعا ترسناک و شوکه کننده ست
ولی متاسفانه واقعیت داشته
از خدا میخوام اتفاقی اینچنین تلخ و ناراحت کننده برای هیچ کس نیفته
وحیده صباغی
۱۴۰۱/۱۰/۷
برام جای سواله چطور همچین ماجرای غم انگیزی رو من اصلا نشنیده بودم
bijan
۱۴۰۱/۹/۱۷
این حادثه بسیارغم انگیزبود، روحشان شاد
مریم خزایی
۱۴۰۱/۹/۱۵
خیلی ماجرای دردناکی بود.
مهشید
۱۴۰۱/۸/۲۷
عالی بود 🙏ممنون ک عکسای واقیشو گذاشتین
یاسین ورناصری
۱۴۰۱/۸/۲۰
خیلی ناراحت کننده بود، نسل چنین انسان‌هایی در حال نابودی هستش
A.asgari
۱۴۰۱/۸/۱۴
خیلی جالب بود من این قضیه رو نمیدونسم تا با خوندن کتاب فهمیدم که واقعا چقدر پول ارزش داره که ۵ نفر و بکشی و اخرشم مرگ قسمت خودت بشه چقد ادم باید بی وجدان باشه و بیتا چه دختر قویی. بزرگ شد روحشون شاد و قرین ارامش🖤
علی سعادت
۱۴۰۱/۸/۱
اون روز هوا سرد بود من و پدرم که ارتشی بود و ساکن پایگاه هوایی نوژه، اتفاقی همدان بودیم اون روز و شاهد این اعدام خوفناک
ترسناکترین لحظه بازی مردم با سرهای جدا شده و بستن جنازه‌های بی سر، پشت جرثقیل و کشیدنشون تو سطح خیابونها بود
واقعا صحنه‌های داعشی بود
محی بانو
۱۴۰۱/۷/۲۴
آقای نفیسی بسیار انسان بزرگی بودن و صد البته همسرشون که در این راه حامی ایشون بودن. مرگ این ۵ عزیز بسیار دردناک بوده. از خدا میخوام به خانم بیتا صبر عنایت کنن و همیشه ایام به کامشون باشه. و همچنین آرزوی توفیق روزافزون برای شما نگارنده این کتاب.
فرشید بهرامی حموله
۱۴۰۱/۷/۱۹
خدا رحمت کند مرحوم آقای نفیسی و خانواده مرحومشان را.
Tayebe Ahmadi
۱۴۰۱/۵/۱۹
واقعا بعضی وقتها فکر میکنم‌حیوانات درنده از بعضی انسانهامهربانتر وبا گذشت تر هستن لعنت ابدی بر قاتلین بیرحم این خانواده محترم😔
مریم رضایی
۱۴۰۱/۵/۱۶
کتاب بدی نبود،، یک حالت روزنامه پاری داشت،،، بیشتر یه داستان خبری بود،،، جملات بدون احساس بود
mitra.mh. 46
۱۴۰۱/۴/۱۷
بسیار متاثر شدم، با تشکر از محقق، گردآورنده و نویسنده‌ی کتاب بیتا
حمید غرباوی
۱۴۰۱/۴/۱۴
روحشان شاد و قرین رحمت الهی.
درود به روحت پاک شهید نفیسی فرزند امانت دار خوزستان.
عاطفه مجاهدی دلخوش
۱۴۰۱/۳/۲۴
ماجرای یک جنایت در همدان این ماجرا واقعا دردناک بود
علی کرمی
۱۴۰۱/۲/۱۶
باعث بشه یاد و خاطره شهدای امانت داری جاودانه بشه ومفسدان افتصادی کمی شرمنده بشن
Asma. Jml68@
۱۴۰۱/۲/۹
سخته آدم بخواد داستان زندگیش اونم در مورد از دست دادن خانواده ش بنویسه ولی با این کار نام و یادشون زنده است
1 2 3 >>