نقد، بررسی و نظرات کتاب آخرین دختر؛ سرگذشت من از اسارت و مبارزه با خلافت اسلامی (داعش) - جنا کراجسکی
4.7
281 رای
مرتبسازی: جدیدترین
فاطمه مشکوه
۱۳۹۹/۷/۲۱
00
کتاب جالبی بود ولی بعضی از جاهای کتاب غم انگیزه ودید بازی به من دربارهی داعش داد پیشنهاد میکنم
بعد از اینکه صحبتهای ایزدیهای دیگه رو دیدم، متوجه شدم نادیا خیلی حساسه روی دینش. درصورتی که مصاحبهی یک خانم ایزدی رو دیدم که خانوادش رو رها کرده بود و میگفت میخوام مسلمون بمونم چون اون خانم فرزندی داشت که پدر اون داعشی بود و همسرش و پسرانش نمیپذیرفتند و اون بچه رو با سن کم به پرورشگاه سپرده بودند... و این اتفاق واسه خیلی از خانمهای ایزدی افتادی که به دلیل داشتن فرزندانی از داعش، به خانواده هاشون برنگشتند یا اینکه فرزندان شون رو رها کردند چون ایزدیها اون فرزندان رو نمیپذیرفتند درصورتی که بچهها همیشه معصوماند... اما در کل اگر تمرکز نکنیم روی اتفاقات ناخوشایند، چندین برابرش به سمت مون برنمی گرده
سلام
در حال مطالعه کتاب هستم سرگذشت دردناک نویسنده واقعاً جانگداز بوده است چند نکته به نظرم رسید اولاً مترجم محترم به خود زحمت نداده است که کلمه صبایا یا صبیه را بررسی نماید چون کلمه مذکور اشتباه است و درست آن با سین نوشته میشود سبایا و سبی در عربی به معنای زنانی است که به اسارت گرفته و جزء اموال جنایتکاران شمرده میشوند از سوی دیگر وقتی زنی که اسیر شده مسلمان میشود احکام زن مسلمان بر او بار میشود و نمیتواند جزشوهر خود با کس دیگری رابطه داشته باشد معلوم نیست نویسنده محترم سرکار خانم نادیا چگونه با این که به ظاهر مسلمان شده بود ولی بین سربازان داعش دست به دست میشده
در حال مطالعه کتاب هستم سرگذشت دردناک نویسنده واقعاً جانگداز بوده است چند نکته به نظرم رسید اولاً مترجم محترم به خود زحمت نداده است که کلمه صبایا یا صبیه را بررسی نماید چون کلمه مذکور اشتباه است و درست آن با سین نوشته میشود سبایا و سبی در عربی به معنای زنانی است که به اسارت گرفته و جزء اموال جنایتکاران شمرده میشوند از سوی دیگر وقتی زنی که اسیر شده مسلمان میشود احکام زن مسلمان بر او بار میشود و نمیتواند جزشوهر خود با کس دیگری رابطه داشته باشد معلوم نیست نویسنده محترم سرکار خانم نادیا چگونه با این که به ظاهر مسلمان شده بود ولی بین سربازان داعش دست به دست میشده
کتاب خیلییی خوبیه و باعث میشه ارزش امنیت کشورمون رو حس کنیم و دردناکه وقتی که میفهمی مردانی بودن که خوب دفاع نکردن از کشورشون و منتظر دیگران موندن و ناموسشون از دست رفت. گرچه داعش هزاران مسیحی و مسلمان شیعه و سنی به طرز وحشیانهای شهید کرد و این نشون میده اونا کاری به دین و مذهب نداشتن و انسان نبودند. اینجاست که ارزش دلاوریهای شهید سردار سلیمانی و مدافعان حرم پی میبریم که نذاشتن ناموسشون دست اجنبی بیفته و همینطور ناموس کشورهای همسایه
بالاخره تونستم این کتاب رو بخونم. این کتاب به طور مختصر راجع به زندگی نامه یه دختر وبه طور مفصل راجع به زندگی او در میان داعش پرداخته است. همه اتفاقات خیلی سریع و در لحظه اتفاق افتاده و علی رغم رنجهای زیادی که به این دختر تحمیل شده اما به نظرم این دختر بیشتر از اینی که توضیح داده میتونسته مقاومت کنه و از خودش و خانوادش دفاع کنه و میتونسته امید بیشتری در دل داشته باشه اما به واسطه این که دینشون رو در ظاهر ازشون میگرفتن و دقیقاً تحت تاثیر همین موضوع خودش رو باخته و نا امیدی همه وجودش رو فرا گرفته انقدر که خدای درونش رو گم کرده و ذهنش برای مقابلهای سخت تضعیف شده. این دقیقاً همین کاریه که داعش با جمعیت اقلیتهای مذهبی کرده. توصیه من به نویسنده و راوی کتاب: تجمیع قدرت دین و مذهب (الهی) دردل، ذهن و استفاده از داشتن آن در لحظههای سخت و تکان دهنده زندگی است.
کتابی بسیار عالی... متاسفانه درد ناک از سرنوشت نه تنها یک دختر بلکه یک خوانواده... یک قوم.... ویک مذهب.... . با هر برگ خوندنش قلبم به درد اومد از بیپناهیها مظلومیت ها... از دست دادن.... و دوباره سر پاشدن ها.... . ایا بعد از گذشت چند سال نادیا میتونه این خاطرات درد اور رو فراموش کنه؟ایا جوامع بین الملل از حقوق اقلیتها زنها و دخترانی مثل نادیا دفاع میکنه.... به امید صلح.... انسانیت.... وعطوفت جهانی
منو در خودم فشرد از ناراحتی
از اینکه اون موقع که از اطراف میشنیدم که دختران ایزدی رو داعش میگیره و اونها رو بعنوان برده میفروشه
من مثل یک حمله خبری ساده بهش نگاه کردم و کاری انحام ندادم واسشون
حتی یک شیر کوچک در فیسبوک
کلا دلم گرفت واسشون
اما امید هم بهم داد
امید زیاد واس اینکه دنیا تو رو با خودش میبره
هیچ غم و اندوهی پایدار نیست
فقط باید امیدت رو از دست ندی
نادیا تو این کتاب منو گریوند اما بهم امید داد..
از اینکه اون موقع که از اطراف میشنیدم که دختران ایزدی رو داعش میگیره و اونها رو بعنوان برده میفروشه
من مثل یک حمله خبری ساده بهش نگاه کردم و کاری انحام ندادم واسشون
حتی یک شیر کوچک در فیسبوک
کلا دلم گرفت واسشون
اما امید هم بهم داد
امید زیاد واس اینکه دنیا تو رو با خودش میبره
هیچ غم و اندوهی پایدار نیست
فقط باید امیدت رو از دست ندی
نادیا تو این کتاب منو گریوند اما بهم امید داد..
احساس میکنم یه دختر پرحرف نشسته روبروم و داره یه ریز نکات تکراری و یا نچسب رو تعریف میکنه. اگرچه بعضی کاربرها ازین کتاب خوششون اومده اما با احترام به بقیه من خوشم نیومد چون هجو و حاشیه زیاد داشت. به بعضی جزییات و یا سلایق خیلی پرداخته شده بود و گاهی حوصله بر میشد و این از جذابیت کلی کتاب کم کرده
به شدت زیبا و تاثیر گذار همین بس که برنده نوبل شده و بیان شیوا و خیلی سرنوشته حزن انگیزی داره و اینکه یه ماجرایه واقعیه که باعث میشه که همزادپنداری کنی با نویسنده و کاملا در اون حال و هوا قرار بگیری و اینکه همه جزییات و صحنه رو توصیف کرده و انگار داری همزمان یه فیلم با ترجمه سوم شخص میبینی و به نظره من کتابه بینظیریه و خوندنشو به همه عزیزان پیشنهاد میکنم. فداتون بشم. ببخشید طولانی شد.
درنوع خودش ستودنیه... شهامت و شجاعت یه زن که بتونه اینقدر با جسارت تمام اتفاقات وحشتناکی که براش افتاده رو بعنوان صلاح برای نابودی کسایی که آزارش دادن استفاده کنه تحسین برانگیزه.... ودراخر خدایا شکرت بخاطر بزرگترین نعمتی که به ما ارزونی کردنی وانم حس امنیت وآرامشه... ودرود به تمام مدافعان حرم که با خوندن این کتابها ارزش واقعیشون برام مشخص شد