تا الان صد صفحه خوندم ولی فقط ب پاش موندم ببینم جذابتر میشه یا نه
بنظرم ب کسی اگر جایزه میدن نشونه زیبا بودن رمان نیس، این داورها معیارهایی دارن برای جایزه دادن ک افراد عادی براشون مهم نیس
و نقطه ضعف بعدی در ترجمه این کتابه، مترجم باید برا خواننده کتاب رو روان و ساده کنه، همین اسامی شخصیتها رو میتونه مترجم در مقدمه بگه ک من ب نامهای ایرانی تغییر دادم یا نامهای روان خارجی مثل جک سارا خوزه ویلیام، انقدر داستانها از این شخصیت ب اون شخصیت میشه ک ادم باید تک تک نامها رو ب یاد داشته باشه، بدتر از همه یهو بعد صد صفحه خوندن، داستان مراجعه میکنه ب یکی از شخصیتها اول داستان ک کلا زیاد مهم نبود و بابد سعی کنی یادت بیاری ک این شخصیت کی بود
بنظرم یه ایراد ک میشه گرفت اینه ک نویسنده فقط برا مردم کلمبیا این کتاب رو نوشته و انتظار نداشته جهانی بشه، و ایراد از مترجمین هست ک حداقل شخصیتها رو با نامهای ساده ترجمه نکردند
این کتاب محشره و حرف نداره. اوایل کتاب مطلب کمی سنگینه و مثل باقی رمانها روان نیست ولی جدا خیلی معرکه اس من چاپیشو دارم و چند بار خوندمش و هربار هم به حقایقی انکار ناپذیر پی بردم... اقای مارکز یک انسان حقیقی هستند
سلام و عرض ادب
من متاسفانه زیاد نتونستم ارتباط بگیرم با موضوع
بعد ۲ فصل ناگذیر فعلا متوفق کردم مطالعه این کتاب رو و کتاب دیگهای رو شروع میکنم
ساید در زمان دیگهای که بیشتر تمرکز داشته باشم از نو شروع کنم.
من خیلی این کتاب رو دوست داشتم. یک سوررئال فوق العاده ست. داستان جذاب و روان و شیوه روایت منحصر به فردی داره. اگر از تعدد و شباهت اسامی شخصیتها گیج و خسته نمیشید میتونه راضی تون کنه...
خیلی قشنگ بود...
خیلی خوب بود
ولی یه جاهایی شاید بخاطر بومی نبودن یا اشنا نبودن من با اون مکان
من نتونستم همهی خط به خط داستان رو تصور کنم و یه جاهایی از دستم میرفت صحنه
واقعا لذت بردم، داستان پیوستگی خیلی خوبی داره و اینکه شبکهی نتفلیکس میخواد سریالی درباره این کتاب بسازه که بدون شک یکی از جذابترین سریالها میتونه باشه
یکی از بهترین کتابهایی که خوندم
مسائل به ظاهر پیچیده رو خیلی زیبا و زیرکانه نماد سازی کرده که در کنار داستان فوق العادش باعث میشه که از خوندنش لذت ببرید
بنظرم ب کسی اگر جایزه میدن نشونه زیبا بودن رمان نیس، این داورها معیارهایی دارن برای جایزه دادن ک افراد عادی براشون مهم نیس
و نقطه ضعف بعدی در ترجمه این کتابه، مترجم باید برا خواننده کتاب رو روان و ساده کنه، همین اسامی شخصیتها رو میتونه مترجم در مقدمه بگه ک من ب نامهای ایرانی تغییر دادم یا نامهای روان خارجی مثل جک سارا خوزه ویلیام، انقدر داستانها از این شخصیت ب اون شخصیت میشه ک ادم باید تک تک نامها رو ب یاد داشته باشه، بدتر از همه یهو بعد صد صفحه خوندن، داستان مراجعه میکنه ب یکی از شخصیتها اول داستان ک کلا زیاد مهم نبود و بابد سعی کنی یادت بیاری ک این شخصیت کی بود
بنظرم یه ایراد ک میشه گرفت اینه ک نویسنده فقط برا مردم کلمبیا این کتاب رو نوشته و انتظار نداشته جهانی بشه، و ایراد از مترجمین هست ک حداقل شخصیتها رو با نامهای ساده ترجمه نکردند