نقد، بررسی و نظرات کتاب برادر - امیر نصرآزادانی
مرتبسازی: جدیدترین
کاربر mbfd
۱۴۰۰/۱۰/۷
00
داستان جالبی بود و اینکهی داستان دیگه رو ادغام کرده بود قشنگ بود ولی پایان اینجوری رو اصلا دوست ندارم و نمیشه قبول کرد چون اون دوتا برادر اونجوری رفتار کردن داستان هم کپی اونا تموم بشه
خسته نباشیدخدمت نویسنده گرامی بینظیر وغم انگیز بود وسنتهایی که مقداری از اون هم توی زندگی من وجود داشت برعکس داستان قصه من که دختربودم بربرادرانم ارجهیت داشتم ومحبت زیاد خانواده همیشه نصیب من بود فقط یک چیزی که فرق داشت تعصبات که دراون دوره بود الان نه ولییی چیزی که خیلی ناراحتم کرد قصه پرغصه پسرقصه بود نویسنده گرامی امیدوارم توی زندگی شخصیتون هم همیشه بدرخشین
خیلی کتاب خوبی بود و ارزش خوندن داشت بعضی جاها واقعا اشکم در اومد تا کی باید اینقدر تبعیض و تعصب احمقانه باعث بشه تا افراد از هم فاصله بگیرن و سر خورده شن و به ایستگاه افسردگی برسن من هم برادر کوچکتری دارم ودر شهرستان زندگی میکنیم شهر ما هم کم و بیش فرهنگی رو که راوی روایت کرده رو داره و این همیشه باعث سرخوردگی افسردگی خیلیاها شده کاش تلاش کنیم تا این فرهنگهای غلط پاک شه و فرهنگهای زیبامون بهتر دیده شه به نظرم شخصیت داستان از اونجایی که متوجه استعدادش شد دنبالش میرفت شاید دیگه اینقدر افسرده نمیشد و یا پدر کمتر بین بچه هاش فرق میذاشت شرایط بهتر میشد با این جمله هم که میگفت که دختر باعث حفظ یا نابودی ابرو میشه مخالفم چه دختر و چه پسر اگه حدودی رو رعایت نکنن باعث رفتن ابروی خانوادگی میشه و فقط به یک جنس ربط نداره کتاب خوبیه مطالعه کنید و نظرتون رو در موردش بگین با تشکر.
در مقایسه با زندگی خودم باعث شد با خوندن این کتاب وحشت و ترس بزرگی در درونم شکل بگیره.
میشه گفت کتابی هست که خوندنش میتونه هشدار و تلنگری باشه برای افرادی مثل من که عشق ورزیدن به خانواده و ساختن لحاظت دلنشین کنار اونا رو فراموش کردن و مدام درگیر غر زدن و گلایه از عزیزانمون به خاطر کارهاشون شدیم. عمر زندگی خیلی کوتاهه قدر لحظههایی که در کنار خانواده هستید بدونید.
میشه گفت کتابی هست که خوندنش میتونه هشدار و تلنگری باشه برای افرادی مثل من که عشق ورزیدن به خانواده و ساختن لحاظت دلنشین کنار اونا رو فراموش کردن و مدام درگیر غر زدن و گلایه از عزیزانمون به خاطر کارهاشون شدیم. عمر زندگی خیلی کوتاهه قدر لحظههایی که در کنار خانواده هستید بدونید.
کتابی با داستان تقریبا کوتاه متن روان گیرا وداستان با توجه به وقایع تقریبا واقعی که نمونهاش در جامعه ایرانی کم نیست مناسبت دارد وکتابی که گرچه پایانش رو اون جور که دوست نداری ولی با زیبایی وتلخی که حامل وگویای عشقی ست پیوند میدهد وخواننده گیج وسرگردان در انتظار پایانی مورد دلخواهش نمیماند، قدر دان یگدیگر باشیم با هر شرایطی هرچند سخت زندگی سرشار از عشق ودوست داشتن عزیزانمان زیباتر خواهد بود