نقد، بررسی و نظرات کتاب آدم بزرگهای ترسناک: تلاشی در بازیابی اعتماد به نفس و احیای کودک درون - مهدی حق گو
4.3
383 رای
مرتبسازی: جدیدترین
محمد خدایی
۱۴۰۰/۴/۲۴
00
کتاب خوبیه.
دقدقعه افکار خیلی از ماست از جمله خودم که همیشه با سکوتم خواستم بچه مثبت و مودب باشم و همیشه زور شنیدمو له شدم ومتاسفانه الان خودم شدم اون همه ادم بزرگهای ترسناک زندگیم برای بچه معصومم... واقعا متاسفم... همیشه میگفتم نمیزارم بچم مثل خودم بزرگ بشه متاسفانه چنان هیولای ترسناکی شدم که بچم مثل خودم شده😕امیدوارم بتونم تغییرش بدم
این یکی از بهترین کتابهایی بود که تاحالا خونده بودم. واقعا عالی بود. به نظر من نویسنده این کتاب از نظر تحلیل رفتارها و نگاه درونی که پشت رفتارها هست فوق العاده ست. من نویسندههای حوزه موفقیت رو خیلی دنبال میکنم و اثارشون رو مطالعه کردم اما هیچ کدومشون این تاثیر عمیقی که این کتاب بر من گذاشت نداشتند. ممنونم از اقای حق گو
تو هر سنی و موقعیتی که هستی این کتابو بخون.
ادم بزرگ ترسناک کسی نباش و ادم بزرگ ترسناک اطرافتو بشناس و مدل برخورد با اونو یاد بگیر.
کسایی که میخوان خودشونو بهتر بشناسن بخونن وهمچنین کسانی که میخوان بچههای خوبی تربیت کنن
کتابی است که خیلی ساده ولی پر مفهوم دلیل خیلی از ناملایمات و مشکلات جامعه امروز رو عنوان کرده
ادم بزرگ ترسناک کسی نباش و ادم بزرگ ترسناک اطرافتو بشناس و مدل برخورد با اونو یاد بگیر.
کسایی که میخوان خودشونو بهتر بشناسن بخونن وهمچنین کسانی که میخوان بچههای خوبی تربیت کنن
کتابی است که خیلی ساده ولی پر مفهوم دلیل خیلی از ناملایمات و مشکلات جامعه امروز رو عنوان کرده
کتاب خوبی بود تحلیل نه خیلی بلند و نه خیلی مختصر از اتفاقاتی که در زندگی یک انسان دوران طفولیتش میتونه اتفاق بیفته وکل زندگیشودربزرگسالی تحت شعاع خودش قرار بده که به سختی اثرات اون اتفاقات ازبین میره و وقت میبره تا آدم به خود واقعیش برسه و بعد دوباره شروع به زندگی کنه یه جور خود را پیداکردن خوشا بحال اونها که شرایط زندگیشون طوری رقم میخوره که با اعتماد به نفس و عزت نفس بزرگ میشن وتبدیل میشن به قهرمان خوب توضیح توضیح داده ما زمینی هستیم ودردهامون مریخیه از درمان کم حرف زده
مشکل تمام انسانها از گذشته تا امروز همین مسئله درک نکردن همدیگر است چه برسد به درک بچه از پدر ومادر وبالعکس، وهر زمانی برای خود دنیای دارد زمان کودکی درک، خیلی ضعیف است به همین خاطر ما خیلی از کودکی به یاد نداریم شاید اگر همین سخت گیری پدر ومادر نبود معلوم نبود از این همه خطر جان سالم بدر میبردیم/ به نوجوانی و جوانی که میرسیم آن هم هر کدام دنیای مخصوص به خود را دارند وقتی انسان بزرگ میشود وسختی خود را به یاد میآورد فکر میکند حق با خودش است در حالی که نمیداند شرایط وسرنوشت ما از زندگی همین بوده که گذرانده ایم آیا میتوانستیم درکمان، پدر ومادرمان محیط زندگی مان وشرایطمان عوض کنیم؛ مطمئنا نه /پس تمام این خودخوریها بیمعنی است وآن جا میرسد که انسان به این موضوع میرسد که راضی به رضای الهی باشد واین کلمه را در خود تقویت کند تا آرامش یابد