نقد، بررسی و نظرات کتاب میدگارد 5: آخرین فرزند زمین - احمدرضا صالحی
مرتبسازی: جدیدترین
نوشین ص
۱۴۰۰/۵/۲۰
00
خیلی عالی و پر از چالش
رمان تخیلی و با تصویر سازی خوبی هستش اما این ک باید حداقل یک سال تا یه سال و نیم صبر کرد تا نگارشش تموم بشه و بعد از تموم شدن نگارش باید کم کم 6 ماه الاف این باشیم ک ارشاد چی میگه و سانسوراش رو بکنه و خط داستانی رو تغییر بده و به اماده چاپ برسه کم کم 2 سالی الافیم که اگر در دقایق پایانی ساترا درخواست ممنوع الکاری نویسنده رو نده ک در این صورت علیبرکتالله
یه ستاره دادم برای اینکه باید مفت مفت دو سال صبر کرد تا کتاب اماده چاپ بشه و کل داستان رو فراموش میکنی و بعد دوباره از اول باید شروع کنی بخوندن و اگر اکانتت رو مث من گم کرده باشی (ندونی ایمیلت چی بود) باید قید کتاب رو بزنی یا دوباره خرید کنی ک خیلی منفی هستش
یه ستاره دادم برای اینکه باید مفت مفت دو سال صبر کرد تا کتاب اماده چاپ بشه و کل داستان رو فراموش میکنی و بعد دوباره از اول باید شروع کنی بخوندن و اگر اکانتت رو مث من گم کرده باشی (ندونی ایمیلت چی بود) باید قید کتاب رو بزنی یا دوباره خرید کنی ک خیلی منفی هستش
این کتاب خیلی عالی از نویسندش به خاطر این تخیلات و شخصیت پردازیها واقعا متشکرم ولی ایرادهایی هم داره که نمیشه ازشون چشم پوشی کرد مثلا تو این فصل انقدر به اتفاقات انحرافی کتاب پرداخته شده که تقریبا شخصیتهای اصلی از یاد رفته بود و یجورایی داستان برای خواننده خسته کننده شده بود.
دوم اینکه طبق مطلبهایی که بقیه دوستان گفتند دعوای سکویا و صوفیا سر اریا خیلی بچه گانه بود اونم برای شخصیتی مثل سکویا و صوفیا که همیشه احساساتش رو مخفی میکرد همچین کاری بعید بود
و سوم اینکه در این فصل شخصیت اریا به پختگی فصلهای قبل نبود برای مثال یک دفعه نیروهای بسیار زیادی رو بدست اورد و باعث شد یک شخصیت کاملا غیر قابل باور بشه و به همه امر و نهی کنه و به بزرگترش خودش دستور بده اما خب میدونم که داستان یک داستان تخیلی اما در این مورد اقای نویسنده خیلی زیاده روی کرده بودند
دوم اینکه طبق مطلبهایی که بقیه دوستان گفتند دعوای سکویا و صوفیا سر اریا خیلی بچه گانه بود اونم برای شخصیتی مثل سکویا و صوفیا که همیشه احساساتش رو مخفی میکرد همچین کاری بعید بود
و سوم اینکه در این فصل شخصیت اریا به پختگی فصلهای قبل نبود برای مثال یک دفعه نیروهای بسیار زیادی رو بدست اورد و باعث شد یک شخصیت کاملا غیر قابل باور بشه و به همه امر و نهی کنه و به بزرگترش خودش دستور بده اما خب میدونم که داستان یک داستان تخیلی اما در این مورد اقای نویسنده خیلی زیاده روی کرده بودند
به نظرمن دینارگل مادر سردار سیروس و زاداکوپه به چند دلیل یکی اینکه زاداکوپ وقتی برای بار اول تینا رو دید بهش گفت دینارگل پس اونو میشناخت. حالا یه سوال تا اونموقع چند نفر به تینا میگفتند دینارگل؟ فقط پارسیس بود دیگه. این یعنی پارسیس همون پدریه که سردار سیروس و زاداکوپ مدام ازش صحبت میکنند. در ضمن نقاشی دینارگل در کنار سردار سیروس رو هم نباید از یاد ببریم که گواهی برای این موضوعه که پارسیس و دینارگل والدین سردارسیروس هستند.
بعد مدتی طولانی میدگارد پنج آمد و من دوباره مجبور شدم چهار جلد قبل رو بخونم. گر چه با وجودی که تا الان سه بار کامل آن را خواندم ولی حاظرم باز هم از اولین جلد این کتاب رو بخونم. جذاب بودن این اثر به قدری است که من را به هیچ عنوان خسته نمیکند. جناب آقای صالحی بی صبرانه منتظر ادامه این اثر هستم و به شما یک خسته نباشید جانانه میگوید. خسته نباشید...
توی این جلد هم مثل جلدهای قبلی ایدهی داستان بسیار زیبا و جالب و جذّابه و ضعف فضاسازی و قدرت داستان سرایی و... باعث شده. این داستان پلههای بسیار از اونچه میتونست باشه پائینتر بمونه.
به تازگی بازی تاج و تخت رو تموم کردم. متاسفانه نه فقط از جن خانگی هریپاتر الهام شدید گرفتین بلکه از کلاغ سه چشم برندن استارک هم الهام شدیدتری گرفتین. لذت بردم از کتابتون اما حالا و احتمالا هرچقدر کتابهای حماسی یا تخیلی بیشتری بخونم برام تکراری و کم ارزش بشه.
به تازگی بازی تاج و تخت رو تموم کردم. متاسفانه نه فقط از جن خانگی هریپاتر الهام شدید گرفتین بلکه از کلاغ سه چشم برندن استارک هم الهام شدیدتری گرفتین. لذت بردم از کتابتون اما حالا و احتمالا هرچقدر کتابهای حماسی یا تخیلی بیشتری بخونم برام تکراری و کم ارزش بشه.
به بعضی چیزاش ایراد وارد بود ولی چون تخیلیه اینه که آدم میگذره ازش مثلا این که بیشتر از یک سال از حاملگی سوده گذشته پس چی شد این بچش یا اگر پریزاد با خشم کسی رو کتک بزنه اون میمیره پس چرا اونجا که صوفیا رو زد یا اونجا که اون پسر همکلاسیش رو زد یا بارها که کریم رو زده بود چیزیشون نشد.
عااااااااااااااااااااالی بود
خیلی قشنگ بود
من از فصل آخرش خیلی خوشم آمد و در تمام مدتی که داشتم فصل آخر را میخواندم دعا میکردم که صوفیا پیروز شود و پیروز هم شد
به خاطر این کتاب عالی واقعا ممنونم آقای صالحی
فقط یک چیزی جلد ششم کی به چاپ میرسد?
من بی صبرانه منتظر جلد بعدی این کتاب عالی هستم
خیلی قشنگ بود
من از فصل آخرش خیلی خوشم آمد و در تمام مدتی که داشتم فصل آخر را میخواندم دعا میکردم که صوفیا پیروز شود و پیروز هم شد
به خاطر این کتاب عالی واقعا ممنونم آقای صالحی
فقط یک چیزی جلد ششم کی به چاپ میرسد?
من بی صبرانه منتظر جلد بعدی این کتاب عالی هستم
این تنها کتابیه که ساعتها در داستانش محو میشم و گذر زمان برام نامفهوم میشه و داستان کتاب ب قدری خوب روایت شده که شخصیتهای داستان مثل فیلم قابل تصورهستن
حیف که من ۴ جلد قبلی رو سال پیش خوندم و حدود یکسال طول کشید جلد پنجم بیاد
و این باعث میشه از ریتم داستان جدا بشیم و بعضی وقایع فراموش بشن
امیدوارم جلد بعدی با پایانی زیبا حداقل تا اخر تابستون بیاد
حیف که من ۴ جلد قبلی رو سال پیش خوندم و حدود یکسال طول کشید جلد پنجم بیاد
و این باعث میشه از ریتم داستان جدا بشیم و بعضی وقایع فراموش بشن
امیدوارم جلد بعدی با پایانی زیبا حداقل تا اخر تابستون بیاد
من بعد از دورارن کودکی وخوندن کتاب قصه دیگه رو به کتاب نیووردم سراغ بعضی از کتابها میرفتم ولی خیلی برام گنگ بودن اصلا متوجه نمیشدم تا اینکه بعداز معرفی برنامه کتابراه توسط برادرم و پیداکردن اتفاقی این کتاب چونکه ۵جلد ازش منتشر شده بود و نظرات شما عزیزان رو درمورد کتاب خوندم و اکثرا مثبت بودید دوباره بعداز چندین سال به کتاب خوندن رو آوردم ممنون از سازنده برنامه کتابراه ممنون از آقای صالحی عزیز و ممنون از شما عزیزان که با نظراتتون حمایت میکنید و تلنگری میزنید به اشخاصی مثل من.
داستان خوبی بود ممنون
ولی یه سری اما و اگر هم داره که بی دقتی شما رو نشون میده
همونطور که دوستان تو نظراتشون اشاره کردن یه سری جاها دشمن رو خیلی کوچیک کردید و یه سری جاها شخصیتهای اصلی رو فراموش کردید
و به قول یکی از دوستان
"اینکه خیلی ساده جنگ رو بردن، تو فصل قبلی بیتورک و صوفی خیلی قدرتمندتر از این فصل بودن، امیدوارم بقیه دشمنا که هنوز موندن اینقدر راحت کشته نشن"
واقعا اینجا به نظرم سوتی دادید چون امثال خورشید شاه به زور تونستن این جونورها رو شکست بدن اونوقت سکویا سر یکیشونو برید و صوفیا هم اونیکی رو کشت در حالی که تو جنگ قبلیش صوفیا و بقیه از زرکسیس شکست خوردن
خفقان هم با تمام مهارتش در نبرد تن به تن حتی حریف یکی از اونها هم نشد
پس وقتی انقدر دشمن رو قدرتمند میکنید باید یک اتحاد قوی و البته واقع گرایانه با شخصیتهای داستان شکل بگیره که بتونن حریف اونها بشن
قبول دارم تعداد شخصیتها و دشمنها زیاد شده و هماهنگی بین شخصیتهای مختلف متناسب با اونچه که در ذهن شماست کار بسیار سختیه و همین مورد هست که مشخص میکنه شما نویسنده قابلی هستی یا اینکه فقط قوه تخیل خوبی داری
در مورد روابط عاشقانه داستان هم به نظرم روند جالبی شده ولی یه کم داره یهویی میشه و بدون مقدمه شاید هم بخواید عشق و هوس رو بیارید به ماجرا و تخیلی میشه اگر تینا بخواد برگرده پیش آریا چون مال یکی دیگه شده.
البته نقاط مبهم داستان خیلییی زیاد شده و داستان داره تموم میشه..
با تمام پستی بلندیها و نقاط ضعف و قدرت داستان فقط پایان داستان که میتونه جاودانش کنه خیلی وسواس ب خرج بدید
و لطفا در نظر داشته باشید خوانندهای که داره تمام 5 جلد این کتاب رو دنبال میکنه قطعا توجهش به داستان بیشتر از شما نباشه، کمتر از شما هم نیست.
ولی یه سری اما و اگر هم داره که بی دقتی شما رو نشون میده
همونطور که دوستان تو نظراتشون اشاره کردن یه سری جاها دشمن رو خیلی کوچیک کردید و یه سری جاها شخصیتهای اصلی رو فراموش کردید
و به قول یکی از دوستان
"اینکه خیلی ساده جنگ رو بردن، تو فصل قبلی بیتورک و صوفی خیلی قدرتمندتر از این فصل بودن، امیدوارم بقیه دشمنا که هنوز موندن اینقدر راحت کشته نشن"
واقعا اینجا به نظرم سوتی دادید چون امثال خورشید شاه به زور تونستن این جونورها رو شکست بدن اونوقت سکویا سر یکیشونو برید و صوفیا هم اونیکی رو کشت در حالی که تو جنگ قبلیش صوفیا و بقیه از زرکسیس شکست خوردن
خفقان هم با تمام مهارتش در نبرد تن به تن حتی حریف یکی از اونها هم نشد
پس وقتی انقدر دشمن رو قدرتمند میکنید باید یک اتحاد قوی و البته واقع گرایانه با شخصیتهای داستان شکل بگیره که بتونن حریف اونها بشن
قبول دارم تعداد شخصیتها و دشمنها زیاد شده و هماهنگی بین شخصیتهای مختلف متناسب با اونچه که در ذهن شماست کار بسیار سختیه و همین مورد هست که مشخص میکنه شما نویسنده قابلی هستی یا اینکه فقط قوه تخیل خوبی داری
در مورد روابط عاشقانه داستان هم به نظرم روند جالبی شده ولی یه کم داره یهویی میشه و بدون مقدمه شاید هم بخواید عشق و هوس رو بیارید به ماجرا و تخیلی میشه اگر تینا بخواد برگرده پیش آریا چون مال یکی دیگه شده.
البته نقاط مبهم داستان خیلییی زیاد شده و داستان داره تموم میشه..
با تمام پستی بلندیها و نقاط ضعف و قدرت داستان فقط پایان داستان که میتونه جاودانش کنه خیلی وسواس ب خرج بدید
و لطفا در نظر داشته باشید خوانندهای که داره تمام 5 جلد این کتاب رو دنبال میکنه قطعا توجهش به داستان بیشتر از شما نباشه، کمتر از شما هم نیست.
واقعا کتاب خیلی جذاب وزیبایی بود، آقای صالحی واقعا یه قلم جادویی دارن خیلی لذت بردم ولی احساس میکنم از اصل داستان خیلی فاصله گرفته شده و اگه اینجوری پیش بره این کتاب تاجلد ده به همین منوال پیش خواهد رفت البته واقعا خیلی جذابه ومن همچنان راغب به ادامه داستان هستم ولی نه درحدی که خواننده روازدنبال کردن پشیمان کند. بازهم تشکر وتبریک بابت این همه خلاقیت.
از آقای صالحی برای نوشتم این داستان زیبا تشکر میکنم. امیدوارم در کارتون موفق باشین.
اما یه سوالی هست که ذهن من و درگیر کرده و درمورد سرنوشت آریا است. مطمئنا آقای صالحی باید خودشون داستان رو شکل بدن اما خوبه که نظر دیگر طرفداران رو بدونیم.
اگر میشه کسانی که با ازدواج آریا با تینا موافق هستن و فکرمیکنن این طوری داستان قشنگ تر میشه لایک کنند و کسانی که با ازدواج آریا با صوفیا موافقان نظر منفی بدن.
اما یه سوالی هست که ذهن من و درگیر کرده و درمورد سرنوشت آریا است. مطمئنا آقای صالحی باید خودشون داستان رو شکل بدن اما خوبه که نظر دیگر طرفداران رو بدونیم.
اگر میشه کسانی که با ازدواج آریا با تینا موافق هستن و فکرمیکنن این طوری داستان قشنگ تر میشه لایک کنند و کسانی که با ازدواج آریا با صوفیا موافقان نظر منفی بدن.
داستان عالی بود و من در عرض چهار پنج روز هر ۵ تا کتابو خواندم. و البته منتظر قسمتهای بعدی هستم. سر نوشت تینا. فرزند دیگر ملکه سیروان و البته توازن صوفیا و سکویا. عاقبت ازادی زمهریر و بازگشت خورشید شاه. به نظر میاد همانجور که زمهریر برابر خورشید شاه بوده. ملکه هم در برابر شاه کاظم داره توازن و نگه میداره. در ضمن یک جایی اشاره شد فالی و کیارش از ابا اجداد اینجورین که مادرشون پری بوده و پدر انسان. شکم رفت به تینا و پارسیس. راستی خانم صدری همون ملکه مهتاب بود دیگه خخخ.
حالا میشه خودمون یک حدسایی بزنیم ولی قلم توانا نویسنده یک جوری ادم میبره تو ماجرا.
راستی یک سوال از نویسنده دارم ایا این داستان صد درصد ساخته ذهن شماست یا اینکه از افسانههای کهن ایران و اعراب و جهان هم اقتباسانی شده
حالا میشه خودمون یک حدسایی بزنیم ولی قلم توانا نویسنده یک جوری ادم میبره تو ماجرا.
راستی یک سوال از نویسنده دارم ایا این داستان صد درصد ساخته ذهن شماست یا اینکه از افسانههای کهن ایران و اعراب و جهان هم اقتباسانی شده