نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی در پی پایان - ایان رید
3.1
28 رای
مرتبسازی: پیشفرض
سجادعسگری
۱۴۰۲/۲/۱۷
20
در درجه اول باید بگم که هر زمان کتابی تونست شمارو میخکوب تا لحظهی آخر با خودش همراه کنه یعنی نویسنده کار بزرگی کرده و باید به اون اثر بعنوان یک شاهکار نگاه کرد. این اثر رو بدون لحظهای توقف از وقتی شروع کردم تا الان که به پایان رسوندمش گوش دادم چون بیشتر داستان در جاده سپری میشه و خودم هم راننده سنگین هستم خیلی خوب تونستم با داستان ارتباط برقرار کنم به نوعی با ایان رید زدیم به دل جاده. در مورد این کتاب حرف بسیار میشه زد ولی خلاصه گویی میکنم چون محدودیت واژه اجازه توضیح همه چیز رو نمیده. در این رمان دنبال ترس از اجنه و موجوداته ماورا و... نباشید چون این اثر ترس در حالات منفی خود انسان رو به تحریر درآورده. انزوا و شکست و تنهایی و درکل حالات منفی آدمی به خودی خود از همه چیز ترسناکتره. مرگ ترسناک نیست ولی در مرگ زیستن واقعا ترسناکه و به نظرم این چیزیه که ایان رید میخاد ب خواننده کتابش بفهمونه و مرگ رو در مقابل درمرگ زیستن رهایی میدونه پس وقتی مانند مردهای متحرک زندگی میکنی ساعت و روز و هفته و سال چ معنایی داره؟ هیچ. در ابتدا داستان خیلی ساده از رابطهای نوپا آغاز میشه و شنونده فکر میکنه داستان فقط خلاصه میشه در کشمکش رابطهای که در حال پایانه ولی در لابلای داستان و هرچی به پایان نزدیک میشه متوجه میشی که اصلا داستان حول این محور نیست و چیزی ژرف تر؛ عمیق تر در لایههای زیری داستانه و چنان این مسئله معما گونه در هالهای از ابهام و ترس پیش میره که تا ثانیهی آخر کتاب هم شما رو با خودش همراه میکنه و در پایان شوکه میشید. در پایان باید بگم انسانی که مسیر تنهایی و انزوا و ترس رو برای خودش انتخاب کنه محکوم ب نیستی و نابودی هستش این کتاب رو بعنوان یه اثر آموزشی فوق العاده در نظر بگیرید.
این کتاب در ژانر وحشت روانشناختی نوشته شده و تعلیق بسیار خوبی داره، پایانبندی قابل حدس زدن نیست، به نکات ظریفی از لایههای روان انسان میپردازه به دوستانی که نخوندن از اونجا که یک ورژن سینمایی از روش ساخته شده اکیدا توصیه میکنم اول کتاب رو بخونن چون بسیار واضح تر و قوی تر از ورژن سینماییش هست.
داستان زوجی رو دنبال میکنه که به سفر کوتاهی میرن که پسر دوست دخترش رو به پدر مادرش نشون بده و این درحالیه که دختر گویا در فکر اینه که رابطه رو تموم کنه...
البته اصلن با یه اثر رمانتیک و سطحی طرف نیستید با کلی رمز و راز و ترس و ابهام مواجه میشید که بسیار ارزش خوندن و شنیدن داره
داستان زوجی رو دنبال میکنه که به سفر کوتاهی میرن که پسر دوست دخترش رو به پدر مادرش نشون بده و این درحالیه که دختر گویا در فکر اینه که رابطه رو تموم کنه...
البته اصلن با یه اثر رمانتیک و سطحی طرف نیستید با کلی رمز و راز و ترس و ابهام مواجه میشید که بسیار ارزش خوندن و شنیدن داره
به خوبی اشاره میکند که هرچه بیشتر لحظهی حال را مغتنم بدانی و آن را بپذیری، از درد و رنج رهاتر میشوی و برعکس مانند جیک حتی از رویابافی نیز رنج میبری. گاهی ذهن نمیخواهد لحظهیِ حال را بپذیرد. زیرا لحظهی بیزمان اکنون، تهدیدی برای ذهن است. ذهن، به گذشته و آینده گره خورده است. اگر از گذشته و آینده بیرون بیفتد، میمیرد. ذهن و زمان هرگز از هم جدا نمیشوند.
در کل داستان طوری که شروع شد شبیه طوری که تموم شد نبود! انگاری داستان ساده و روزمره یکباره تبدیل بشه به عمیقترین مسائل فلسفی! اما به شما مهلتی نمیده که این تغییر داستان از رمان عاشقانه به فلسفی رو بپذیرید. با شیب تندی مضامین تغییر میکنند. اما در هر حال مسائلی رو در ذهن روشن میکنه که بهش فکر کنید.