از اون کتابهاست که خواندنش رو به همه پیشنهاد میکنم با اینکه به نظر وحشتناک میاد ولی وقتی خودت رو توی داستان قرار بدی میتونه نگاهت به زندگی رو کلا عوض کنه همه ما قطعا یه آلن توی زندگیمون داریم که با وجود تاریکیهای دنیای خودش دنیای مارو روشن میکنه و باید ما هم مواظبش باشیم تا به اون پایان نرسه و اگر خودمون آلن زندگی دیگران هستیم باید خیلی بیش از اینها قدره خودمون رو بدونیم....
به طور کل این کتاب برخلاف تصوری که ازش میشه درسهای زیادی بهمون میده...
من زیاد دوست نداشتم و مطابق سلیقهی من نبود چون بنظرم داستان جالبی نداشت. دربارهی یه خانوادهی فوق العاده منفی بین و ناامیده که کم کم توسط پسر کوچیک خانواده امید به زندگیشون میاد و ذهنیت همشون به نحوی تغییر میکنه. در کل یک درام یکنواخت و بدون هیجان بود.
کتاب جالب و اموزنده بود. بیانگر این بود که همهی رویدادها دارای جنبهی مثبت ومنفی هسنتد و دیدن هرکدام از جنبهها بستگی به دیدگاه ما دارد وچقدر امید و شادی میتواند نه تنها در برای خود فرد حتی برای دیگران اثر بخش و متحول کننده باشد
اثر جالبی بود یه کم شبیه خانواده آدامز اما اون همبستگی و راحتی خانواده آدامز رو نداشت بعضی جاهاش خیلی بیش از حد خودکشی رو پر رنگ کرده بود که زیاد مناسب نبود اما در کل این که چطور ناامیدی جاشو به امید میده
به طور کل این کتاب برخلاف تصوری که ازش میشه درسهای زیادی بهمون میده...