معرفی و دانلود کتاب مغازه‌‌‌ خودکشی

معرفی کتاب مغازه‌‌‌ خودکشی

کتاب مغازه‌ خودکشی نوشته‌ی ژان تولی، رمانی پُرکشش در ستایش زندگی است. داستان در ژانر طنز سیاه نوشته شده و درباره‌ی خانواده‌ای است که انواع‌ و اقسام وسایل خودکشی را به مردمی که گرفتار روزگاری تیره‌وتار هستند، می‌فروشند. پسر این خانواده اما رویکردی متفاوت نسبت به زندگی دارد و تلاش می‌کند تا امیدواری را به خانواده و جامعه‌اش بازگرداند. این داستان تحسین‌شده، تاکنون به بیش از 20 زبان ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب مغازه‌ خودکشی

چه می‌شود اگر در فضایی غم‌بار و تاریک که تنها موفقیت آدم‌ها مردن به روش دلخواه است، نور امیدی بتابد و تصویری متفاوت نسبت به زندگی در دل‌ها روشن شود؟ ژان تولی (Jean Teulé) نویسنده‌ی مشهور فرانسوی در کتاب مغازه‌ی خودکشی (به فرانسوی: Le Magasin des suicides، به انگلیسی: The Suicide Shop)، تصویری هشداردهنده از جهان پیش روی بشر را تصویر می‌کند؛ جهانی تیره، آلوده و غمگین که در آن نه گلی می‌روید و نه کسی می‌خندد و تنها دغدغه‌ی مردم‌ چگونه مردن است.

او در این اثر که با لحنی طنزآمیز نوشته شده، تنها دستاورد زندگی در این دنیای غم‌آلود را مغازه‌ی خودکشی می‌بیند؛ مغازه‌ای که روی تابلویش نوشته شده: «آیا از زندگی‌تان ناراضی هستید؟ بیایید تا مرگ را به شما تقدیم کنیم!» بااین‌وجود، فرزند صاحب‌مغازه‌ای که کسب‌وکارش مرگ است، به شیوه‌ی دیگری به دنیا نگاه می‌کند و در تلاش است تا جور دیگر زندگی‌کردن را به همه یادآوری کند. نگاه فلسفی ژان تولی به زندگی و مرگ، بیش از هر چیز نشانه‌ای از آگاهی سیاسی او نسبت به رویدادها و اتفاق‌های ویرانگری است که جهان و بشر را به نابودی نزدیک می‌کند. بااین‌حال او در عین بدبینی نسبت به وقایع ترسناکی که می‌تواند گریبان بشر را بگیرد، همچنان نگاهی امیدوارکننده هم دارد؛ گرچه تنها امیدش به نسل جوان است.

کتاب مغازه‌ی خودکشی که از نظر بسیاری از منتقدان جزو صد کتابی ا‌ست که باید پیش از مرگ خوانده شوند، اولین‌بار در سال 2006 در فرانسه منتشر شد. این کتاب تحسین‌شده تاکنون با چند ترجمه در ایران به چاپ رسیده که کتاب حاضر را انتشارات فرشته با ترجمه‌ی بنفشه کاظمی منتشر کرده است.

اقتباس‌های فرهنگی از کتاب مغازه‌ خودکشی

پاتریس لوکنت (Patrice Leconte) در سال 2012 انیمیشنی به نام مغازه‌ی خودکشی، بر اساس این کتاب ژان تولی ساخت که در این انیمیشن بازیگرهایی مانند برنارد آلن و ایزابل اسپید در نقش صداپیشه حضور دارند.

جوایز و افتخارات کتاب مغازه خودکشی

• ترجمه به بیش از 20 زبان زنده‌ی دنیا
• از پرفروش‌ترین کتاب‌ها در اروپا و آمریکا
• در فهرست پرفروش‌ترین رمان‌ها در ایران
• در فهرست 1001 کتابی که باید پیش از مرگ بخوانید

نکوداشت‌های کتاب مغازه‌ خودکشی

• یک افسانه‌ی کمیک ملایم. (فایننشال تایمز)
• یک مغازه‌ی خودکشی که سرشار از زندگی است. (رزونامه‌ی فیگارو)
• یک کتاب کوچک لذت‌بخش و تأمل‌برانگیز که سبک عجیب‌وغریب خاص خودش را دارد. (VULPES LIBRIS)
• یک کتاب فوق‌العاده که می‌توان اطمینان داشت به یک اثر مرجع کلاسیک تبدیل خواهد شد. (MEANDMYBIGMOUTH)
• ژان تولی دنیای جنون‌آمیز مغازه‌ی خودکشی را با طنزی قابل‌قبول ارائه می‌کند و داستان خود را با جشن زندگی به پایان می‌رساند. (LE MONDE)
• مغازه‌ی خودکشی یک اثر کلاسیک جاودانه است و توانایی او در آمیختن چیزهای جدی، تابو، کمیک و لطیف، یک شاهکار کم‌نظیر است. (THE TRUTH ABOUT BOOKS)

کتاب مغازه‌ خودکشی مناسب چه کسانی است؟

این کتاب به دوستداران ادبیات فرانسه و همچنین رمان‌های سبک طنز سیاه پیشنهاد می‌شود.

با ژان تولی بیش‌تر آشنا شویم

ژان تولی نویسنده و کاریکاتوریست فرانسوی در سال 1953 در فرانسه به دنیا آمد و در هجدهم مهرماه 1401 در سن 69‌سالگی در شهر پاریس درگذشت. او کارش را به‌عنوان کاریکاتوریست و سپس روزنامه‌نگار آغاز کرد و اولین کتابش به نام رنگین‌کمان برای رمبو (Rainbow for Rimbaud) را در سال 1991 منتشر کرد. در ایران تنها دو کتاب مغازه‌ی خودکشی و آدم‌خواران از او به فارسی منتشر شده که این دو رمان، به همراه کتاب آگینکورت در هوای بارانی (Agincourt in rainy weather) که چند ماه پیش از مرگش منتشر شد جزو بهترین آثار ژان تولی هستند.

در بخشی از کتاب مغازه‌ خودکشی می‌خوانیم

مرلین تواچ که مانند ملکه‌ها در بخش محصولات گیاهی بر روی صندلیِ بزرگی که با مخمل قرمز تزئیین شده و با چوب آکانتوس تراشیده شده بود و با لباس مجلسی که تمام گردنش را بیرون انداخته بود، نشسته بود. به سمت مشتری خم شد که از زیبایی، جوانی و رنگ‌های طلایی موهایش به رعشه افتاده بود و لب‌هایش که با رژ قرمزرنگ آغشته شده بود از یکدیگر باز کرد و گفت: «بیا، بیا جلو تا تو رو ببوسم. بیا همین‌جا...»

مشتری جسارت نزدیک شدن به مرلین را به خودش داد و جلو آمد و مرلین نیز از شال ابریشمی سفیدرنگی که آلن برایش خریده بود برای پوشاندن سر خود و آن مرد استفاده کرد. در زیر شال سفید که بر روی شانه‌هایشان افتاده بود و تصاویری از ارواح را به ذهن یادآوری می‌کرد، به خوبی می‌توانستید متوجه شوید که آن‌ها در حال بوسیدن یکدیگر هستند. سرهای آن‌ها برای مدت طولانی زیر شال ابریشمی حرکت می‌کرد و سپس مرلین شال را از روی سرشان کشید و نخ ظریفی از بزاق بین دهان آن‌ها کشیده شده بود که مشتری با پشت دستش آن را جمع کرد و آن را با زبانش لیس زد تا چیزی از آن سم کشنده تلف نشود.

«ازت ممنونم مرلین...»
«این‌قدر این‌جا معطل نکن، مشتریای دیگه منتظرن...»