نقد، بررسی و نظرات نمایش صوتی دلباخته - مارک متیوز
3.5
139 رای
مرتبسازی: جدیدترین
Elaheh Ebrahimian
۱۴۰۳/۱/۲۳
00
سلام و عرض ادب رمان کوتاه بود با مزمون روان شناختی برای من زیاد جذاب نبود کتاب خشنی بود
اول از گوینده شروع کنم چون نمایش بود تاثیر به سزایی داشت
صدای گوینده و لحن خوانش ایشان واقعا عالی و تاثیر گدار بود و باعث درک بهتر روند داستان و شخصیتها میشد
فضای داستان خیلی تاریک بود. داستان دو انسان را روایت میکند که هر دو در دوران کودکی زخم دیدهاند و حالا به دنبال ترمیم دردهایشان و رندگی جانهای دیگران را آسیب میرسانند.
آن فکرهایی که واقعا مزخرف و سادیسمانه بود گاها مک به ترس میانداخت و نمیتوانستم حرکت بعدی یک دیوانه را حدس بزنم
ولی با این حال نمایشنامه خوبدو جالبی بود. برای افراد بالای ۱۴ سال توصیه میشود
صدای گوینده و لحن خوانش ایشان واقعا عالی و تاثیر گدار بود و باعث درک بهتر روند داستان و شخصیتها میشد
فضای داستان خیلی تاریک بود. داستان دو انسان را روایت میکند که هر دو در دوران کودکی زخم دیدهاند و حالا به دنبال ترمیم دردهایشان و رندگی جانهای دیگران را آسیب میرسانند.
آن فکرهایی که واقعا مزخرف و سادیسمانه بود گاها مک به ترس میانداخت و نمیتوانستم حرکت بعدی یک دیوانه را حدس بزنم
ولی با این حال نمایشنامه خوبدو جالبی بود. برای افراد بالای ۱۴ سال توصیه میشود
خیلی خیلی واسم جالب بود چون قبلش کتاب روند شکل گیری اعتماد به نفس در فرزندان آقای محمد مجد رو گوش داده بودم بعد که این نمایشنامه رو گوش میدادم تمام اون مباحث روانشناسی توی ذهنم مرور میشد ما آدم بزرگها بازتاب تربیت والدینمون در بچگی هستیم شاید مادری که از همسرش متنفرشده وبا عذاب دادن فرزندش احساس رضایت و انتقام میکنه و جلوی چشم بچه ش خودش رو دار میزنه هرگز به این فکر نکنه که با مرگش هرروز و هرشب بچه ش میمیره و زنده میشه اگر نمیتونیم اون عشق و محبتی که یه بچه بی گناه بهش نیاز داره بهش بدیم پس حق نداریم بی احتیاطی کنیم حق نداریم از اون بچههای معصوم هیولا بسازیم و زندگی دیگران رو با اون هیولاهایی که به دنیا آوردیم به لجن بکشیم. اسم نمایشنامه هم میتونست دست بالای دست یا عشق زهرآگین باشه این اسمی که براش انتخاب شده بیشتر به داستانهای عاشقانه شباهت داره ولی روی هم رفته عالی بود صدای بازیگرها و فضا سازی هم حرف نداشت
با سلام و ضمن تشکر از کتاب راه عزیز
اجرای نمایشنامه عالی بود بخصوص صداهای پس زمینه حس حضور در صحنه را القا میکرد، موضوع در رابطه با برخورد عاشق و معشوق روان پریش با موضوع عشق و تصمیم دیوانه وار برای حفظ یار درکنار خود بود که به این منظور تصمیم به قتل یکدیگر میگیرند و همزمان نقشه خود را اجرا میکنند بطوریکه پس از اطلاع از موضوع هیچکدام یارای نجات دیگری را ندارد.
شاید نویسنده سعی داشته با این استعاره غلو شده، خواننده را متوجه رفتارهای غیر منطقی هر فرد در رابطه با موضوع بنماید، شاید هم منظور روایت تاثیر آسیبهای کودکی در بزرگسالی و.. بوده، در هر شکل، علیرغم اجرای عالی موضوع متن دلچسب نبود
اجرای نمایشنامه عالی بود بخصوص صداهای پس زمینه حس حضور در صحنه را القا میکرد، موضوع در رابطه با برخورد عاشق و معشوق روان پریش با موضوع عشق و تصمیم دیوانه وار برای حفظ یار درکنار خود بود که به این منظور تصمیم به قتل یکدیگر میگیرند و همزمان نقشه خود را اجرا میکنند بطوریکه پس از اطلاع از موضوع هیچکدام یارای نجات دیگری را ندارد.
شاید نویسنده سعی داشته با این استعاره غلو شده، خواننده را متوجه رفتارهای غیر منطقی هر فرد در رابطه با موضوع بنماید، شاید هم منظور روایت تاثیر آسیبهای کودکی در بزرگسالی و.. بوده، در هر شکل، علیرغم اجرای عالی موضوع متن دلچسب نبود
اجرای گویندگان و صداهای صحنه عالی بود، نویسنده حس دوطرفه رو از منظری دیگه روایت کرده بود ولو خیلی عجیب و غریب و بیمارگونه، قبلادر داستان معروف و عاشقانه هدیه شب کریسمس (زنی که موهاش رو بابت خرید ساعت همسرش میفروشه و مردش که ساعتش رو میفروشه تا شانه سر برای زن بخره اثر گی دو موپوسان) شنیدیم اما نگاه انسانها به عشق و اثرات وقایع کودکی بر بزرگسالی انکارناپذیره... ممنون از کتابراه عزیز
نمایش دل باخته یک نمایش جسورانه ولی فاقد تخیل مثبت دو نفر عاشق همدیگه میشن که انگار هر دو هم متاهل هستند بعد از مدتی رابطه یک روز بارانی سر قرار که در خانه مرد بوده هرکدوم نقشه کشیده بوده طرفش رو بکش و نگهش داره برای خودش مرد با پختن همسر سابقش و خوراندن به معشوقش قصد کشتنش را داشته وزن باسمای که در مشروب ریخته بوده در آخر هم هر دو میمیرن دوستان را نپسندیدم ولی از قلم و نگارش قوی برخوردار بود ممنون از کتاب را با تشکر
داستان درمورد زن و مرد بیمار روانی هست و البته زیاد درمورد گذشتهی شخصیتهای اصلی داستان و یاچیزهایی که باعث شده اونها تبدیل به یه قاتل بشن توضیحی داده نشده فقط جزییات کوتاهی از کودکی اونها میگه درکل جالب بود اما به نظر من میتونست بیشتر به علت انگیزه قتل زنش بپردازه و یا جزییات بیشتری بگه که باعث جذابیت داستان بشه درکل داستان کوتاه خوبی بود .
این کتاب گویندگی زیبایی داشت و نحوهی خوانش و یا لحن گویندهها خوشبختانه آسیبی به روند داستان نزده بود. اولش کمی گیج کننده بود اما ناگهان خیلی چیزها مشخص شد.
روایتی از دو انسان زخمی که هر کدام برای نجات خودش ترجیح میدا دیگری رو غرق کنه.
شاید روند داستان و کارهای غریبی که شخصیتها در مواجهه با دیگران و خودشون انجام میدادن استعاره ایه از روابط سمی ما آدمها با همدیگه. این که اونقدر در ضربه زدن به هم پیش میریم که زمانی که نیاز به پادزهر داریم دست هیچکدوممون به دارو نمیرسه.
راه حلهای متعدد اشتباه برای مشکلات عمیق و اجتناب از مواجهه، اجتناب از درد در نهایت ما رو به سیاهی میبره جایی که نجات بخشی نیست. این برداشت من از این نمایشنامه بود.
روایتی از دو انسان زخمی که هر کدام برای نجات خودش ترجیح میدا دیگری رو غرق کنه.
شاید روند داستان و کارهای غریبی که شخصیتها در مواجهه با دیگران و خودشون انجام میدادن استعاره ایه از روابط سمی ما آدمها با همدیگه. این که اونقدر در ضربه زدن به هم پیش میریم که زمانی که نیاز به پادزهر داریم دست هیچکدوممون به دارو نمیرسه.
راه حلهای متعدد اشتباه برای مشکلات عمیق و اجتناب از مواجهه، اجتناب از درد در نهایت ما رو به سیاهی میبره جایی که نجات بخشی نیست. این برداشت من از این نمایشنامه بود.
این کتاب به طرزماهرانه ایی اهمیت اتفاقات وتاثیرعمل خانواده درکودکی رو میرسونه، که درمان نشدن، همه ما بی شک درزندگیمون شاهد بالا وپایین شدن در روح خودمون هستیم، پدرمادرایی ماروبزرگ کردن که خودشون هم شفا نیافته بودن، انسان درعین کمال وبی نقص آفریده شده، هیچکس مقصرنیست ولی ماباید مسئولیت شفادادن خودمونو به عهده بگیریم تا زنجیره قطع بشه وبتونیم فرزندانی سالم به جامعه تحویل بدیم، امیدوارم درک کنید حرفم رو 🙏
ازنظرموضوع تکراری وکوتاه بود. دوتا ادم مریض و سادیسمی که به خودشون و دیگران اسیب میرسونن اما به نکتهی خوبی هم اشاره میکنه که کودکی انسان چقد میتونه درشکل گیری شخصیت اون ادم دربزرگسالی مهم و حیاتی باشه پسربچهای که شاهد رنج و عذاب مادرش بوده ومرگش رو به تماشا نشسته دربزرگسالی گوشت همسر مرده شو توسرکه نگهداشته و همونو که حالا باسم هم مسموم شده به خورده معشوقش که ادعا میکنه دلباخته ش هم هست میده حالا هدفش هرچی که هست. بنظرم اینجطور میشه برداشت کردکه اون توذهن بیمارش عزیزانش رو بامرگ همیشه درکنارخودش نگه میداره اما غافل ازاینکه معشوقش هم مثل خودش بیمارروانی ازکاردرمیادو همون موقع با خوروندن نوشیدنی سمی قصد کشتنش رو داره اینجا باز انگیزه چیه خدا میدونه و نویسنده درکل بد نبوداما باب سلیقهی من نبود
سلام و درود
نمایشنامهای با موضوعی تقریبا تکراری، خیلی کوتاه، و حرفها و حرکات تقریبا مصنوعی بود.
من بشخصه نتونسم ارتباط بگیرم با این اثر کوتاه.
موضوع جنون دوتا آدم که اتفاقا به زندگیشون، بخصوص در زمان کودکی برمیگرده. و بیانگر این قضیه هست که چقدر کودکی و رفتارها و آدمهای اطراف یه کودک میتونن روی شخصیت و زندگیش مؤثر باشن.
ممنون از شما
نمایشنامهای با موضوعی تقریبا تکراری، خیلی کوتاه، و حرفها و حرکات تقریبا مصنوعی بود.
من بشخصه نتونسم ارتباط بگیرم با این اثر کوتاه.
موضوع جنون دوتا آدم که اتفاقا به زندگیشون، بخصوص در زمان کودکی برمیگرده. و بیانگر این قضیه هست که چقدر کودکی و رفتارها و آدمهای اطراف یه کودک میتونن روی شخصیت و زندگیش مؤثر باشن.
ممنون از شما