نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی هزار خورشید تابان - خالد حسینی
4.7
61 رای
مرتبسازی: پیشفرض

احساس میکنم خیلی از ماها شبیه مامان لیلاییم … تصورات شیرینی رو روی آیندهای پروجکت کردیم که از عبث بودنش خبر نداریم … واقعا چرا قومهای مختلف افغان بعد رفتن روسها باید اینطور به جون هم میافتادن؟ چرا فرصت برای ورود امریکا فراهم شد؟ چرا ما شرقیها هر وقت خواستیم در برابر غرب قد علم کنیم، از تحجر و جهالت هموطنانمون از پشت خنجر خوردیم؟
درد دارد از خودی و غیر خودی خوردن!
از متن کتاب:
"زمان نابخشودنیترین آتشهاست"
"نفس کشیدن، درد دارد! "
درد دارد از خودی و غیر خودی خوردن!
از متن کتاب:
"زمان نابخشودنیترین آتشهاست"
"نفس کشیدن، درد دارد! "

سپاس گزارم از زحمات شما عزیزان.
و از استاد آقای خالد حسینی که این قدر زیبا و با ظرافت خاص به موضوعات افغانستان پرداختهاند و به نگارش در آوردهاند.
من اطلاعات بسیار کمی در باره طالبان میدانستم
که با شنیدن این کتاب زیبا خیلی مطالب رو متوجه شدم.
اما سوال اینجاست که چرا مریم و لیلا جنازه رشید رو دفن نکردن و با هم نرفتن پاکستان.
آن جا که طالبان نمیتوانستن دستگیرشان کنن.
سپاس گزارم
و از استاد آقای خالد حسینی که این قدر زیبا و با ظرافت خاص به موضوعات افغانستان پرداختهاند و به نگارش در آوردهاند.
من اطلاعات بسیار کمی در باره طالبان میدانستم
که با شنیدن این کتاب زیبا خیلی مطالب رو متوجه شدم.
اما سوال اینجاست که چرا مریم و لیلا جنازه رشید رو دفن نکردن و با هم نرفتن پاکستان.
آن جا که طالبان نمیتوانستن دستگیرشان کنن.
سپاس گزارم

من قبلا هم از اقای خالد حسینی کتاب بادبادک باز رو بصورت صوتی گوش داده بودم. خیلی قلم شیوا و روانی دارن و اصلا مخاطب خسته نمیشه. اصلا. تو این کتاب هم همه چیز عالی بود. درمورد صدای گوینده هم میتونم بگم اصلا تپق نداشتن و خیلییی روون و جذاب اجرا کردن در حدی که من از این به بعد جایی اسمشون رو ببینم حتما اون کتابو تهیه میکنم. چون خیلی سخت گیرم ولی ایشون عالی بودن

کتاب خوبی بود، بزرگترین تاثیرش این بود که تفاوت دو دختر بخاطر نوع تربیتشون مشخص بود، اینکه سبکزندگیو ایندهی هر کودک به نوع تربیت ودید خانوادهاش بستگی داره حتی اگر تمام شرایط محیطیشون یکی باشه
یه جاهاییش خیلی استرس داشت ولی با تاریخ افغانستان بیشتر اشنا شدیم با سبک زندگیو ظلمهایی که بهشون شد
یه جاهاییش خیلی استرس داشت ولی با تاریخ افغانستان بیشتر اشنا شدیم با سبک زندگیو ظلمهایی که بهشون شد





















دومین کتابی بود که از آقای خالد حسینی خوندم بعد از بادبادک باز.
عمیقا و شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتم. من را برد به کوچه پس کوچههای هرات و کابل. دیدگاهی از زندگی، فرهنگ و تمدن افغانها بهم داد که اصلا تصور این هم غنا و خوشبختی قبل از این روزگارشون را به ذهن راه نمیدادم.
برای سن و سال من که همیشه هر انچه از افغان و افغانی دیدهام فقط فقر و کارگری و دربه دری بوده، شناخت زندگی شاد و متمدن قبل از جنگشان خیلی غریب بود. اینکه تمدنی نزدیک به تمدن ایران ما داشتهاند.
و بعد هم شوروی و بعد تر طالبان که چگونه عامل بدبختی و نکبت این مردم بی گناه شدهاند.
داستان تصویری ملموس از بدبختی، تلخی و تگناهای زنان مظلوم و محنت کشیده این سرزمین را شفاف و بی پرده به تصویر میکشد. خیلی از قسمتهای داستان به عنوان یک زن با شخصیتهای داستان همزاد پنداری کردم و با اونها درد کشیدم و اشک ریختم.
لعنت به سیاست و هر آنچه که دستاویزی برای به نکبت کشاندن زندگی مردم ساده و بدبخت زیر دست میشه.
مردمی که به خاطر ذهنهای بسته و پوسیده حاکمانشان، به خاطر حماقتها و پول پرستی شان، حتی سادهترین حقوق بشری براشون به آرزو تبدیل میشه، این که زنانی در امثال این جوامع مجبورند محروم و بدبخت توی هزار لایه و پستو زندگی کنند و آن طرف دنیا زنان دیگر کنار ساحل دریا با آرامش دراز کشیدهاند و آفتاب میگیرند.
امیدوارم روزی برسه که تمام زنان معنی زن بودن، زندگی و آزادی را با خون و پوست خود لمس کنند.