نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی بن بست - صادق هدایت

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
📚الناز محمدی📚
۱۴۰۲/۱۱/۱۹
باز هم صداقت هدایت و قلم پر از غم و اندوهش! دستان خیلی گیرا بود و مدام مشتاق بودم بفهمم چی میشه آخرش! دلم خیلی برای پدر و پسری که غرق شدند سوخته بود! اما از همه بیشتر دلم برای خود شریف سوخت. دو بار دو تا اتفاق تلخ در دو برهه مختلف زندگیش به یک شکل تکرار شده بود! ان از روستای خودش مهاجرت کرده بود که بتونه درد از دست دادن رفیق صمیمی‌اش رو تحمل کنه، همان رفیقی که جلوی چشمش غرق شده بود! و ان نتونسته بود هیچ کاری کنه! چون توان شنا کردن نداشت! فرار کرده بود به شهر! در حالی که به نظر من نه از ان روستا، بلکه باید از ترس درون خودش فرار می کرد! اگر شریف بعد از ان اتفاق تلخ شنا یاد می گرفت، قطعا بعدها عذاب وجدان کمتری داشت، چون به یکی از عدم توانایی هاش پیروز شده بود! ان که حالا درد غرق شدن رفیقش جلوی چشمایش رو سال ها با خودش در مهاجرت حمل کرده بود به زادگاهش برگشته بود و ان جا با پسر دوسش که همین طور برای شریف، عزیز و خواستنی بود و به دل شریف نشسته بود دیدار کرد. اتفاق این جوری میشه که هر دو‌ همدیگه رو بیشتر می شناسند و انگار که شریف رفیق مرده‌اش رو دوباره در پسرش زنده میبینه و امید به دلش راه پیدا میکنه و از ان جایی که بچه‌ای نداره، ان رو مثل بچه خودش می بینه! ولی باز هم روزگار عینا همان بلایی رو که سر رفیقش آورده بود، سر پسرش هم میاره! و نهایتا شریف برای همیشه منزلش رو ترک میکنه و دیگه تصمیم میگیره هیچ وقت به ان جا برنگرده! آخر داستان هدایت برای توصیف شریف از صفت ‘سایه سرگردان’ استفاده میکنه که به نظر من بی نظیر و به جا است! ممنونم دوست من کتابراه.
Leila Behzadi
۱۴۰۲/۱/۲
چرا همیشه یه حسی از مرگ و افسردگی تو داستان‌های صادق هدایت هست.
Le
۱۴۰۱/۱۱/۹
جالب بود. کنجکاو بودم تا آخرش گوش کنم
علی رحیمی
۱۴۰۱/۸/۲۳
داستان سوزناک و غم انگیزی بود